دوستان گرامی! برگزاری یازدهمین گنگره سازمان شما را به نیابت از طرف اتحاد جمهوریخواهان ایران صمیمانه شادباش می گویم. برای من پیام آور بودن کار آساانی نیست، به ویژه آنگاه که منظور تنها تکرار سنتهای بهینه نبوده باشد. دوستان گرامی! در ژانویه ۲۰۰۴ بخش قابل توجهی از بنیانگذاران اتحاد جمهوریخواهان تعلق سازمانی و یا فکری به سازمان شما داشتند. ولی متاسفانه در طول زمان حضوراعضای فعال شما و دیگر بنیانگذاران در این اتحاد منحنی صعودی نداشت. در ردیابی دلایل این مسئله می توان عوامل متعددی را نام برد، که مهمترین آن به احتمال نا امیدی به امکان تغییر بوده، تغییر در توازن قوای موجود سیاسی در ایران و امید به حضور فعال اپوزیسیون دموکراتیک و سکولار در فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی. این که سی سال پس از برآمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم تنها حاصل سرکوب بیرحمانه حکومتگران نیست. تحولات اجتماعی به احتمال نزدیک به یقین زمانی شانس موفقیت می یابند که مردم خواهان تغییر و آماده هزینه کردن باشند. این خواستن خود به خود پیش نمی آید، هر چند نارضایتی عمومی در ابعاد گسترده وجود داشته باشد. در فاصله میان خواستن و توانستن حضور تلاشگران مدعی تغییر در نهادهای سیاسی و مدنی اجتناب ناپذیر است. این تلاشگران نمی توانند با حداقل خواهی پاسخگوی خواست تغییر شهروندانی باشند، که مردمشان می نامیم. حد اقل خواهی کار جناحی از کابینه یک دولت و حامیان پارلمانی آنهاست. کار اپوزیسیونی که به نمایندگی از طرف شهروندان دگرگونی خواه به صحنه سیاست می آید حداقل خواهی نیست. آنچه ما در اتحاد جمهوریخواهان کردیم به تعبیر من کمی بیش از حداقل خواهی بود. شاید در مورد سازمان شما نیز روال مشابهی طی شده باشد. همه ما آنچه بودیم دیگر نیستیم، ولی آنچه نیز باید می بودیم نشدیم. ما مدعی حضور سربلند در آب و خاک خود بودن را به روز محال واگذار کردیم و میان امکان و احتمال راهی نجستیم. در نهایت ایران را از آن حکومتگران و ولی فقیهشان دانستیم ودر سرگشتگی میان امکان و احتمال، حضورمان در سیاست به تحلیل توازن قوای موجود درون نیروهای ملتزم به نظام و سیاستگری در محدوده ای که برایمان باقی گذارده بودند، خلاصه شد. پس تعجب هم نمی کنیم که شهروندان ایران این چهره حد اقل خواهانه را به خاطرنسپرده باشند. استراتژی تغییر به میانجی انتخابات آزاد درست بود، که هنوز هم درست تر از پیش است. ولی آیا ما به راستی این استراتژی را، که مورد قبول همه ما بود، با همه الزامات سیاسی و عملی آن دنبال کردیم؟ پاسخ من منفی است، یا بهتر است بگویم منفی بود. خوشبختانه در یک سال گذشته درون اتحاد جمهوریخواهان اجماعی پیش آمد که حد اقل خواهی کافی نیست. ما همانند دیگر نیروهای همسو در ایران مدعی هستیم، مدعی اداره بهتر کشور با برنامه ای که پاسخگوی نیازهای گسترده ترین لایه های اجتماعی، زنان، اقوام و فرهنگهای زیستی گوناگون ایرانیان باشد. به جامعه خود پیام دادیم که ایران شایسته حکومت بهتری است و از نیروهای همسو خواستیم که با ارائه برنامه اجتماعی و سیاسی متمایز خود با کاندیدای مشترکی مدعی قدرت سیاسی در کشور خود باشند. این رویکرد به سیاست جدا از درجه اقبال عمومی و شانس موفقیت آن اعلان پایان دوران حد اقل خواهی در سازمان ما است. روشن است اگر چنین می گوییم، چنین نیز باید کرد. از الزامات مدعی اداره بهتر کشور و حکومت شایسته تر بودن، حضور در صحنه چالشگری است. پس بخشی از سیاست پایان دادن به حد اقل خواهی، راهگشایی برای حضور فیزیکی نیروهای سیاسی در ایران است. امید من این است که استراتژی مشترک ما برای تحمیل انتخابات آزاد، به عنوان مسالمت آمیزترین روش و سیاست تغییر، جای در خور خود را در صحنه سیاسی ایران بیابد. با این امید انتظار دارم که اعضای سازمان شما از این پس در اتحاد جمهوریخواهان ایران نقش فعالتری را در پیشبرد سیاست و استراتژی مشترک عهده دار باشند. برایتان موفقیت آرزو می کنم. از طرف هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوریخواهان ایران مهران براتی