هنری کسینجر تبلور اراده ی سیاسی ی نظامی است که در آمریکا پس از جنگ بین الملل دوم با جهانی روبرو شد که بجز آمریکا تمام کشورهای صنعتی پیشرفته اروپا و متحدشان ژاپن بر سر قطبی شدن منافع مادی و معنوی بشدت آسیب دیده و ویرانه شده بودند. او با نگاهی در سیاست بارآمد که استیلای آمریکا در جهان را به هر قیمت و به هر شکل جستجو می کرد.
جنگ جهانی دوم برای او پدیده ی جنگ را نه تنها عادی ساخت که بعنوان فرصتی در راستای استیلای آمریکا بر کشورهای قربانی به یک پارادایم تبدیل کرد. او تجربه سهم بری از جنگ جهانی را الگوی سیاست گزاری شناخت؛ چون آمریکا بعنوان آقای دنیا بعد از جنگ جهانی دوم متولد شد. در منطقه ی نفت خیز غرب آسیا (خاورمیانه) مستعمرات و نو مستعمرات انگلستان را صاحب بلا منازع گردید.
کسینجر در مکتب سیاست نو استعمار انگلیس از دو روش انگلیسی: اختلاف بیانداز و حکومت کن و مقاومت ها را در نطفه خفه کن، کارآموزی کرد. همچنین آموخت که توسعه ی کشورهای آسیایی و آفریقایی منافع آمریکا را کاهش می دهد و از نقش آقائی او در جهان می کاهد. همچنین آموخت عنصر هدایتگر و شتاب دهنده ی توسعه، روشنفکران هستند که باعث آموزش سواد و ادراک و نهایت خردورزی در مردم می شوند و راه استقلال و منافع ملی را به مردمشان نشان می دهند.
او آموخت که روشنفکران با سازمان دادن مردم در سندیکاها و احزاب، قدرت دفاعی جامعه را در راستای استقلال و دفاع از حفظ منابع و منافع ملی پیش می برنداو آموخت که در آسیا بویژه آسیای غربی و شمال آفریقا ادیان ابراهیمی، بخصوص اسلام نقش کلیدی در بسیج توده ها بر حول شعائر مذهبی دارند. او آموخت که در این کشورها نیروهای نظامی تربیت شده ی غرب و طبقات کلان سرمایه دار و کلان زمیندار، بستر رویش یاران و جاسوسانِ وطن فروشند. او آموخت که جنگ، بین مذاهب، مردمان این سرزمینهای زرخیز و انرژی زا را فلج می کند. نفوذ در انقلابها و کاشتن جاسوس در رهبری انقلابها را از انگلستان آموخت و کودتا را با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران تجربه کرد. طرح کودتا را از خانم دکتر آن لمبتن آموخت؛ اما از آنرو همنظر با آیزنهاور مخالف با حکومت اسلامی در ایران در سال ۳۲ بود که آمریکائی ها رابط و همزبان با ملاها را در آنزمان نداشتند و محمد رضاه شاهِ جوانِ مطیعِ مدرنِ مذهبی را ترجیح می دادند. حکومت ملی دکترمحمد مصدق موفق شده بود مهم تر از ملی کردن منابع و صنعت نفت، دمکراسی را در عرض ۲۷ ماه در ایران نهادسازی کند و دولت – ملت را با ماهیت دولت ملی واقعیت ببخشد. کودتای ننگین ۲۸ مرداد توسط انگلستان طراحی و توسط آمریکا با حضور مستقیم رئیس سازمان سیا- ویلیام هلمز – مهندسی و اجرا گردید. هدف اصلی کودتا ساقط کردن دولت ملی بود، اهمیت این موضوع را کسینجر آموخت.
کسینجر جوان آموخت مثل ام آی سیکس در کودتا باید موانع را با قتل از سر راه برداشت. او سرعت عمل نرمن دربی شایر در ربودن و قتل تیمسار افشارطوس رئیس شهربانی تهران را در موفقیت عملیات کودتا آموخت و با این مجموعه ی آموخته های جنایت علیه بشریت او شخصیت مخوف یک سیاستمدار پوشیده با ردای دیپلماسی را به ظهور رساند. او شخصیتی پشت پرده ی ریاست های جمهوری و فرماندهان پنتاگون، جنایتکاری مرموز و نسل برانداز بود که در آفریقا جنگ داخلی آنگولا را راه اندازی کرد. بمب باران ویتنام را با بیش از مجموعه ی بمب های بکاررفته در جنگ جهانی دوم باعث شد. تاکتیک Carpet Bombing یعنی بمب باران وجب به وجب کامبوج را دیکته کرد. دو و نیم میلیون نفر مردمان هندوچین را به هلاکت رساند. میلیونها نفر در ویتنام را قتل عام کرد و میلیونها هکتار جنگل های ویتنام و هندوچین را به آتش کشید و محیط زیست منطقه و جهان را به مخاطره انداخت و نهایت هم در ویتنام در مقابل اراده ی ملت متحد و قهرمان ویتنام به زانو درآمد.
در شیلی با نظامیان فاشیست به فرماندهی ژنرال پینوشه علیه حکومت ملی، دموکراتیک و منتخب مردم از طریق آرای عمومی در انتخابات و علیه ریاست جمهور منتخب و محبوب مردم سالوادور آلنده کودتا کرد تا شرکت های مس آمریکائی به غارتشان بتوانند در شیلی ادامه بدهند. در آسیای غربی (خاورمیانه) اختلافات را دامن زد. تقویت اسلام سیاسی را بعنوان کمربند سبز بدور شوروی در دستور سیاست خارجه آمریکا قرار داد و در همین راستا راه اندازی، تجهیز و تحکیم گروه طالبان و داعش با چند هدف از طریق آمریکا، عربستان سعودی و بنیادگرایان سنی منطقه و قدرتهای سیاسی تندرو در آمریکا و فعال شدن سازمان سیا و متحدانش را تئوریزه و تقویت کرد.
اهداف کسینجر بکاربستِ آموخته هایش از دکتر آن لمبتن و تجربه ی شکست در جنگ ویتنام بود. این گروه های وحشی و ضد فرهنگ که با راهنمائی او بعنوان طراح استراتژی و با سرمایه آمریکا و عربستان سعودی سازمان یافتند به نابودی آثار تمدن کهن ایران زمین مشغول شدند و مامور محاصره ایران امروز گردیدند تا در آینده بتوانند طرح Replaning و تجزیه ایران را کمک کنند. کسینجر حامی طرح تجزیه و نابودی ایران بعنوان قدیمی ترین تمدن جهان بود.
کسینجر حاوی اعتقادات ماوراء راست آمریکائی انحصار طلب و طراح استراتژی های رهبری خود محور آمریکا به کام تندروهای صاحب انحصارات تولید صنایع نظامی و صاحبان بانکهای بزرگِ متکی به پترو دلار و صنایع انحصاری نفت آمریکا در جهان بود. او تدوین کننده ی موفقی در راستای آموخته هایش از جنگ ها، کودتاها و نفوذ در انقلابها بود. از آنجا که هرگز شخص اول مملکت نبود در سایه قرار داشت و مانند دیکتاتورهای جهانخوار چون هیتلر شناخته نشد. اما در حقیقت او همانگونه مخوف، ویرانگر، نسل کش، فاقد اخلاق و جنایتکار علیه بشریت بود.
او بیش از ۷۰ سال از یک قرن عمر را در راه ترمز توسعه بسیاری کشورها مانند ایران و گسترش فقر و فلاکت، مهندسی کودتاهای متعدد در جهان و قدرت بخشیدن به تندروهای یهودی، تندروهای اسلامی و مدیریت رزنانس متقابل عملکرد آنها در منطقه خاورمیانه بوده است.
او علیه صلح در خاورمیانه در پس پرده ی شعارهای صلح طلبانه در سمت ترور اسحاق رابین و یاسر عرفات و تشویق تندروها مانند نتانیاهو در نگاه داشتن اقتدار صهیونیستها در منطقه و جهان و افزایش نفوذ فدراسیون یهودیان آمریکا در سیاست و اقتصاد آمریکا و جهان کوشید. او یک یهودی بسیار باهوش، زیرک، توطئه گری ماهر، طراح استراتژی و ناکام در نتایج بکار بست بعضی از تاکتیک هایش بود. فرازهای زندگی او ، جنگ ویتنام، کودتا های متعدد بویژه در شیلی و شوروی و روی کار آوردن پوتین در روسیه؛ طرح کمر بند سبز و تز ایجاد جنگ های مذهبی در خاورمیانه و مشوق تولید طالبان و داعش بوده است. از او باید بعنوان مخوف ترین و تاثیر گذارترین سیاست مدارِ قدرتمندِ سیاسیِ راستگرای آمریکائی نامبرد.
او برند جنایت علیه بشریت بود که مرد. امیدواریم مرگ او بیداری جوانان آمریکائی در درک سیاستِ مخربِ ویرانگر آمریکا را باعث گردد.