بالاخرە بعد از مدتها تنش درونی میان نیروهای سیاسی موجود در ساختار قدرت ترکیە، بخشی از نیروهای ارتش برای پایان دادن بە بحرانهای جاری، و خلع ید اردوغان از قدرت دست بە کودتائی نافرجام زدند.
قبل از هر چیز باید گفت کە:
ـ اقدام بە کودتا، علیرغم روندهای نادرست جاری سیاست در ترکیە ، اقدامی درست نبود و بە حق باید محکوم شود، چنانچە خود نیروهای اپوزیسیون و مترقی این کشور نیز آن را محکوم کردە و از آن بعنوان روشی نادرست برای حل مشکلات این کشور نام بردند،
ـ از شکست کودتا و کودتاچیان باید ابراز خوشحالی کرد.
اما از طرف دیگر، شکست کودتا فرصت دیگری بە اردوغان می دهد تا در پی تعمیق و گسترش اختیارات خود در حیطە قدرت باشد، امری مذموم کە باید پیشاپیش نیروهای دمکراتیک و مترقی این کشور در مورد آن هشیار و آگاە باشند.
با نگاهی بە تاریخ مدرن ترکیە می بینیم کە قبل از بە قدرت رسیدن اسلامیها در این کشور، عمدتا ژنرالها و کودتاچیان نظامی، زمام ترکیە را در دست داشتەاند. چنین بە نظر می رسد کە کودتاچیان با توجە بە آگاهی خود از عدم پشتیبانی اکثریت مردم این کشور از آنان، با تکیە بر دو مورد دست بە کودتا زدەاند: ١ـ سیاستهای موجود در حوزە داخلی و در حوزە خارجی کە علاوە بر عرصەهای دیگر، حتی امنیت ترکیە را نیز با مخاطرات جدی و بی سابقە روبرو کردە است، و ٢ـ بازگشت بە سنت سیاست در این کشور.
کودتاچیان تصور می کردند کە باز می توانند از همان متد قدیمی استفادە کردە، و روند رویدادها را بە مسیر دیگری بکشانند. اما روند تحولات در ساعاتی بعد از کودتا نشان داد کە دوران نظامیگری و اقدام بە کودتا در این کشور، خوشبختانە دیگر سالهاست پایان پذیرفتە و نمی توان با مدلهای سنتی درصدد تغییر برآمد. چنانچە مارکس می گفت شاید واژە تکرار کمیک رویدادهای تاریخی، بهترین تعبیر برای این عمل ناعقلانی نظامیان کودتاچی این کشور باشد.