مطلبی را که ملاحظه میکنید، در مجلس بزرگداشتی که به یاد رفیق انوشیروان لطفی که در ۵ خرداد سال ۱۳۶۷ بهدست دژخیمان رژیم اعدام شد، اخیراً برگزار شد، قرائت گردید. کارکنان نشریه کار نیز یاد رفیق دلاور خود را که پس از ۵ سال تحمل شکنجههای طاقتفرسا از میان ما رفت، گرامی میدارند و برای مادر فروغ، افزونبخش فروغ چشمان فدائیان دیروز و امروز، تندرستی و بهروزی آرزو میکنند
رفقا و دوستان:
بر بلنداى قلههاى تاریخ هر خلقى جاوداننامهایى مىدرخشند که جاودانگى خود را به بهاى گرانِ دست شستن از بسیارى از خوشىها و شیرینىهاى زندگانى بهدست آوردهاند. سرداران نستوه سمندسوار و سوداسران راستین، سربداران سرچین شدهاى که با خون سرخشان نهالهاى آزادگى و وارستگى را در کویر میهنشان پروراندهاند. آنانکه زندگانى ارزشمندشان را در راه باورهاى انساندوستانه و عدالتخواهانه سپرى کرده بودند، وچه بیدریغ و چه پاکبازانه، هرآنچه را که داشتند در طبق اخلاص بگذاشتند و در راه آن آرمانهاى پاک و والاى انسانى از جان و تن بگذشتند و مرگ با عزت را با آغوشى باز پذیرا گشتند. این چنین است که این سرداران بیمرگ، با زندگى معنوى اسطورهاىشان بر برگهاى زرین تاریخ میهن اوراقی تازه افزودند.
جاودان یاد انوشیروان لطفى، فدایى جانباخته از اعضاى برجسته کمیته مرکزى سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در مرداد ماه ١٣۶٢ توسط رژیم جمهورى اسلامى دستگیر گردید. انوش با وجود آنکه در نتیجه تحمل شکنجههاى غیر انسانى قرون وسطایى طولانى مدت در شکنجهگاههاى رژیم و صدمهی شدید ازناحیهى ستون فقرات به فلج پاها دچار شده بود، در دوران زندان همچون شیرى شرزه با تنى مجروح امّا با روحیهاى فولادین به مبارزهى خود تداوم بخشید.
در آن سالهاى سیاه دهشتناک، سالهاى درد و رنج آزادیخواهان، که ابتدایىترین حقوق شهروندان میهنمان در زیر چکمههاى رعب و وحشت پایمال مىگردید. رفقاى همرزم او و احزاب و سازمانها و آزادیخواهان بسیارى از سرتاسر جهان با مراجعه به مجامع بینالمللى در حمایت از او و براى نجات جاناش تلاش کردند. از جملهى آزادیخواهانى که در راه نجات جان او کوشش و تلاش فراوان نمودند، رومانو پرودى نخست وزیر کنونى کشور ایتالیا بود. آنان با درک و آگاهى از وضعیت بحرانى و خطرناکى که جان انوش را تهدید مىکرد، براى حفظ جان او و رهایىاش بنا به وظیفهى انسانى با مراجعه کردن به مجامع بینالمللى از جمله سازمان حقوق بشر، و با نامههاى اعتراضآمیزى که به سران حکومت نوشتند، خواستار آزادى و نجات جان انوش شدند. اما زهى که همیشه رداى سیاه ِ سران و سردمداردان حکومت ضحاکان، از تار نیرنگ و پود بدنامى به هم سرشته مىشود و قلبهایشان چون نوک سرنیزههایشان سرد و سنگین و سخت است. از اینرو دستگاههاى حکومتى، با هراسى که از این شیر زخم خورده داشتند چشم و گوش خود را به آن همه اعتراضات جهانى بستند و انوش را از ما گرفتند.
اما رفیقان و دوستان، بهندرت اتفاق افتاده است که خاک سرد، خود را حقیرتر از آن بشمارد که پذیرندهى پیکر خونین اسطورههاى شگفتىآفرین باشد و به عناد برخیزد و بدینسان با زبان بىزبانى بانگ دادخواهى را صلا دهد. انوشیروان لطفى از آن گونه مبارزان جنبش سوسیالیستى میهنمان بود که با مرگ خود، خاک سرد را نیز به فریاد برآورد. آنک که دژخیمان رژیم خواستند که کالبد خونین انوش را برخاک کنند خاک سرد به اعتراض برآمد و آنان نتوانستند آثار جنایتهاى خود را که بر پیکرهى انوش نقش بسته بود با خاک بپوشانند. شگفتا که کالبد خونین این سربدار جاودان به تمامی در خاک نگنجیده بود` و اینچنین، تلاش دژباوران را در پرده کشیدن بر جنایات اربابان مستبد خود بىثمر کرده بود. تنها آنگاه بود که جنایاتکاران دریافتند که دیگر پیکر انوش را باید رها سازند………
بعد از گذشتن چند روز مادر فروغ از طریق روزنامه اطلاع پیدا میکند که کالبد انوشیروان لطفى را درگورستان خاوران دفن کردهاند؛ مادر انوش برآشفته به گورستان خاوران مىشتابد تا مزارِ تنِ خفتهِ در خاک ِعزیزش را بیابد اما پیکر خونین آن شیرآهنکوه مرد را بر بلنداى خاک مىبیند. و این چنین است که انوشیروان لطفى به اسطورهها و بىمرگان تاریخ مىپیوندد.
انوشیروان لطفى از زمره ى هزاران فدایى و آزادهگان جان باخته اى است که توسط جلادان استبداد با دستور مستقیم حکامان، بعد ازشکنجههاى طاقتفرسا در فاجعه ملى به وقوع پیوسته درسال ١٣۶۷جان به جان آفرین فرا نهادند.
ما اینک نیزهمچون سالهاى گذشته با یاد انوش و دیگرجانباختگان فدایى که درآن سال سیاه در راه عدالت اجتماعى و دموکراسى و با یاد تمامى آنانى که به خاطر باورهاى سیاسى و ایدولوژیکىشان بىآنکه دادگاهى شده باشند به دستور مستقیم سران حکومت در بیدادگاههاى رژیم به جوخههاى اعدام سپرده شدهاند دراینجا گرد هم آمدهایم. ما در اینجا گرد هم آمدهایم تا براى جهانیان اعلام بداریم که بعد از گذشت هیجده سال هنوزهیچ نهاد دولتى و حکومتى در رابطه با شکنجهها و تیربارانهاى بىشمار انجام گرفته درآن سالهاى سیاه وحشتناک و پرسشهاى بىشمارخانوادههاى جانباختهگان و وجدان بیدار مردم خود را جوابگو نمىدانند و هنوز اعلام نشده است که این فرزندان خلق در کدام دادگاه محاکمه و به کدامین جرم و به توسط کدام قاضى و با استناد به کدام قانون، شکنجه و بهدست جوخههاى اعدام سپرده شدهاند.
با گذشتن ١٨سال از این فاجعهى ملى، هنوز راه این مبارزان جنبش عدالتخواهى و دموکراسى به اشکال گوناگون در عرصههای مختلف جامعه ایران تداوم دارد وتا روزى که عاملان این کشتارهاى دستهجمعى قرون وسطایى مجبور به جوابگویى به مردم وبه خانوادههای جانباختهگان گردند نیز ادامه خواهد یافت. ما در این جا گرد هم آمدهایم تا یاد آن به سرکشندگان جام شوکران را ارج نهاده. و با ابراز همدلى و همدردى با مادر انوش و دیگر مادران، این پرورندگان اسطورههاى نجابت و جسارت و همسران و فرزندان انوشیروانها، باورهاى آنان را پاس بداریم در پایان به پاسداشت جانباختهى فدایى انوشیروان لطفى و دیگرجانباختگان میهن، با یک دقیقه سکوت یاد آنان را زنده نگه داریم!
یادش گرامى و راهش پر رهرو باد!
برافراشته باد پرچم سوسیالیسم و دموکراسى جنبش فداییان خلق!