رفیق محمدعلی متولی بعد از ۲۰ سال مبارزه با بیماری سرطان خون، عاقبت با ابتلا به کرنا جان خود را از دست داد. او مبارزی از شهرستان سراب بود و مبارزات عدالت خواهانه اش را از زمان فرقه دموکرات آذربایجان شروع کرده و در سالهای دهه ۳۰ فعالانه در مبارزات مردم ایران در صفوف توده ای ها مشارکت داشت. او در سال ۵۰ سمپات سازمان شد و منزلش را به محل دیدار رفقای فدائی تبدیل کرد. رفیق متولی در زمان رژیم شاه دستگیر و به زندان رفت. بعد از انقلاب بهمن دوباره درسال ۶۲ در رشت دستگیر و ۴ سال زندان کشید.
رفیق متولی بعد آن بازنشستگی از شهرستان لوشان به تهران رفت و اکثر در جمع دوستان چپ حضور داشت. او رفیق مقاوم بود و سا ل ها با سرطان مبارزه کرد. می گفت به سرطان گفته ام هنوز کار داریم برو وقت آمدن نیست.
رفیق متولی خاطرات زیادی از زندگی مبارزاتیش داشت و آن ها را در یکی از سفرهایش به ایتالیا پیش پسرش سیامک در چند سی دی ضبط صوتی و تصویری کرد و به آقای دارابی داد و ایشان آن را بصورت رمان درآورد و اسم رمانش را ترانه ای در زمستان گداشت. نشر دنیای نو رمان را برای اجازه به ارشاد برد ولی مجوز ندادند. به امید اینکه این خاطرات که جزئی از تاریخ مبارزات مردم آذربایجان در سال ۲۴ و سال های بعدی است، در اختیار همگان قرار گیرد.