Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)   برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید! Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۴

شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۴

مذاکره یا خط قرمز؟
دلیل مذاکره وجود اختلافات است و تلاش برای پیدا کردن راهی برای توافق. بدیهی است که نشستن دور میز مذاکره همیشه به معنای حصول توافق نیست. اما مذاکره نکردن به...
۲۶ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: علی محمد برنوشیان
نویسنده: علی محمد برنوشیان
ذهنیتِ ترامپ در گسترش اراضی[۱] باید حتی همدلان با ایده‌ی «اولویت با آمریکا است» را شگفت‌زده کند.
مانند بسیاری از اقدامات ترامپ، مشخص نیست که جامعه‌ی جهانی تا چه حد باید او را جدی بگیرد. طرح ترامپ برای غزه آن‌قدر مضحک است که بسیار بعید است محقق...
۲۶ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: فرانسیس فوکویاما
نویسنده: فرانسیس فوکویاما
روی کار آمدن ترامپ؛ امتناع رژیم از مذاکره و تشدید فعالیت سلطنت طلبان و رضا پهلوی
تجربه به ما می گوید که در شرایط خاص، در حالی که جریانات مترقی تحت سرکوب شدید قرار دارند، هر جریان پوپولیستی، هرچند کوچک، می تواند با حمایت مالی و...
۲۶ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
چپ فنلاند با تغییر مسیر، در برابر راست مبارزه می‌کند
لی اندرسون با بسیاری از سیاستمداران چپ تفاوت دارد. او جوان، خوش‌برخورد و سیاستمداری کاریزماتیک است که شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات دارد. او می‌گوید: "گاهی چپ‌ها فکر می‌کنند...
۲۶ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
صدور مجدد حکم اعدام برای شریفه محمدی بخشی از سیاست هراس‌افکنی حکومت است
«کمپین دفاع از شریفه محمدی» روز پنجشنبه، ۲۵ بهمن‌ماه، به نقل از محمدرضا نظری‌نژاد و محمدرضا سروری، وکلای شریفه محمدی، اعلام کرد شریفه محمدی که پیش‌تر حکم اعدامش در دیوان‌عالی...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نه به اعدام
۳۱ سازمان و گروه مدافع حقوق زنان و حقوق بشر در خاورمیانه و شمال آفریقا با صدور بیانیه‌ای به احکام اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی اعتراض کردند و خواهان...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
اتحاد جهانی جناح راست!
احزاب دست راستی، به طور روزافزونی رهبری دولت‌ها را در سراسر جهان به دست می‌گیرند. آن‌ها پس از موفقیت‌های داخلی خود، اکنون دست به هر کاری می‌زنند  تا هژمونی جهانی...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

یک روز بارانی

شب کە می خوابم خوابهای بد بد بە سراغم می آیند. از باران خواب، خیس خیس می پرم. نصف شب است. گوش فرا می دهم. در آن سیاهی همە چیز بگوش می رسد بجز صدای قطرەهای آب. قصە آب تمام شدەاست. سرم سنگین است. تلاش می کنم خوابهای چند لحظە پیش را بیاد بیاورم،... اما چیزی یادم نیست. نکند باران دیروز تنها بهانەای بود برای گذر من از خیابان جلو سینما! آیا دیروز بارانی باریدەبود، یا،... یا اینکە تنها خاطرەها بودند کە خیس خیس آمدند؟ آیا دستی مرا بهانە ساختە بود تا دوبارە خاطرەها را بر گرد بنای عظیم سینمای قدیمی بچرخاند؟

بعد از مدتها، سرانجام باران جانانەای می بارد. شهر زیر غریو شادمان قطرەهای بیشمار و  روشن مایل بە آبی می خرامد. همە خوشحالند. مردم دوبارە بە اعجاز باور می آورند. دیوارها خیس می شوند و جویبارها نالەکنان بناگاە همە کوچەها را تسخیر می کنند. شرشر آب از همە جا بگوش می رسد. تیغ تیز روشنائی رعد و برق، پهنای آسمان را می درد و و کوهها جائی بر خود می لرزند. پیرمردی خمیدە بر روی عصایش، از فرط خوشحالی، بی محابا از سرماخوردن، آ‌هستە از شوق باران می گرید. باران و اشک در یک اتفاق عجیب در هم می آمیزند.

من هم خوشحالم. تصمیم می گیرم کتم را پوشیدە و از منزل خارج شوم. و خارج می شوم. زمان زیادی لازم نیست تا وجود کامل باران را بر تن خود احساس کنم. من هم همانند همان پیرمرد از شوق باران بە سرماخوردگی نمی اندیشم. و اساسا فکر می کنم کە در چنین حال و هوائی بی معنی ترین چیز، سرماخوردگی و ترس گرفتارشدن بە آن است.

بیهودە، و بدون هیچ برنامە و مقصدی عازم کوچەها و خیابانهای شهر می شوم. مهم، بودن باران و با باران بودن است. و هر کجا کە باران باشد، من هم آنجایم. تودەهای سیاە و درهم تنیدە ابر، سنگین نشستە بر شهر، با اینکە می دانم می گذرند، اما در یک گذار ایستا و در قطرەهای باران وجود متحرک ناپیدای خود را تقدیم بە زمین می کنند.

می گذرم. باران فرصت دیدن نمی دهد، اما لازم نیست. امروز می خواهم تنها احساس کنم. احساسی درونی. بدون شاخک.  ارتباطی مبهم کە از طریق آن همە وجود را بە درون خود فرو ببرم. و این امکان پذیر است.

در گشت بیهودە خود، ناگهان بعد از ماهها، و یا شاید سالها بە ساختمان قدیمی سینمای شهر می رسم. سینمائی کە بعد از انقلاب بە سرنوشت دیگری بجز سینما بودن خود دچار شد. بنائی بزرگ با شیروانی خمیدەای کە سنگینی زمان را کاملا بر روی خشت خشت آن احساس می کنی. و من زیر باران، درست روی پیادەرو می ایستم و سرم را رو بە آسمان بلندکردە و بە آن خیرە می شوم.

و آن سالها: فیلهای سیاە سفید جاهلی فارسی، تابلوئی با بزودی و برنامە آیندە در دو سوی آن درست در کنار جدول خیابان،… قیصر، داش آکل، خاطرخواە، بیک ایمان وردی با چهرە جوان پر چین و چروکش! ملک مطیعی با اخمهای آن چنانی اش، فروزان با طنازی و جمیلە با رقص زیبا و بدن مواج ماهی گونەاش؛… و دوبارە همە آن صداهائی کە آن سالها از همین جائی کە ایستادەام می شنیدم و دوبارە گوشم را در یک بازی نوستالژیک بی رحمانە پر می کنند،… و آن باری کە دزدکی رفتم سینما و شبش پدر حسابی کتکم زد، با چوبی تر، و التماسهای من کە ذرەای تاثیر نداشتند،… گریەای خفە در اعماق شب. کتکی کە قرار بود از انحراف من جلوگیری کند، و پدری کە هیچگاە در فکر این نبود مرا بە سینما ببرد تا اشتیاق من دزدکی منجر بە انحراف متصور در آیندە نشود. تبسمی تلخ بر لبانم می نشیند. سینما خیس خیس می شود. باران، بی رحمانە پیکر قدیمی و کهنەاش را در خود می گیرد.

میل تماشائی بهتر مرا بیشتر می جنباند. از سمت چپ بە کوچەای وارد می شوم کە بە قسمت عقب سینما می خورد. درب عقبی، درست آنجائی کە بعد از پایان فیلم بیرون می آمدیم. درب آهنی قدیمی هنوز پا برجاست. بشدت زنگ زدە، با سقفی فروریختە بر آن و دیوارهای یک لا قبا! و چقدر اینجا همە چیز خیس تر بە نظر می رسد. رطوبت تا اعماق. و خاطرە ساندویچی کە آن سالها فقط بویش برای من ساندویچ بود. با کانادادرای زردی کە شیشەاش چنان مرا مجذوب و در همان حال از خود بیگانە می کرد کە کاملا مطمئن بودم تا دست زدن بە آن هنوز سالهای سال باقی ماندەبود. سالهای اشتیاق وافر. اشتیاقی کە اگر آن را در سراسر مملکت جمع بزنید بە انقلاب می رسید.

آسمان می غرد. باران دیوانەتر می شود. دانەها می خواهند از هم پیشی بگیرند. و در سرعت سقوط، حدی وجود ندارد. کت خاکستری بە بدنم چسبیدەاست. موهایم خیس خیس اند. حرکت مواج آب را در زیر لباسها بر پوست بدنم احساس می کنم. و درست بعد از انقلاب، درش را برای همیشە بعنوان سینما قفل کردند. مدتی البتە دست ارشاد بود و کتابهای اسلامی و مذهبی را در راهرو ورودی آن می فروختند. قسمتهای دیگرش بستەبود. دیوارها آن عقب ها هنوز از پوسترهای بزرگ تبلیغاتی فیلمها نشانی داشتند. و بلندگوئی کە همە روز را سرود و قرآن پخش می کرد. گربەای در زیر دیوار، هراسان از باران وحشی چمباتمە زدەاست.

از پشت ساختمان سینما بە کوچە دست راست می پیچم. راستش هیچ ساختمان دیگری بە سینما تکیە ندادەاست. و اینجا، تنها یک دیوار بلند قدیمی کە آن هم زیر باران خیس خیس شدەاست. سرم را بلند می کنم و تا تە بام بە بالا می نگرم. در زیر شیروانی کبوتران سراسیمە و هراسان را می بینم. سرک کشان.

دلم سخت گرفتە. از اینکە بعد از ماهها و یا سالها چنین راهم بە سینمای قدیمی خوردە، بشدت عصبانی ام. منی کە دوست داشتم لذت باران را تا اعماق وجودم در خود حس کنم، بە یکبارە همە چیز را خراب کردە می بینم. و علت را گردش بیهودە پنداشتم. و شوقی کە هنگامیکە بە تنها حالت ممکن تبدیل می شود، می تواند همە برنامەها را بە یکبارە از بین ببرد و تقدیر را چنان بر جان و دل مسلط کند کە تنها قدمها باقی بمانند.

با عجلە از کوچە خارج می شوم، و بدون اینکە نگاهی دیگر بە ساختمان زهوار دررفتە قدیمی بیافکنم، در زیر بارانی کە اکنون بە نظرم بشدت ظالمانە می آمد، از آن دور می شوم.

شب کە می خوابم خوابهای بد بد بە سراغم می آیند. از باران خواب، خیس خیس می پرم. نصف شب است. گوش فرا می دهم.  در آن سیاهی همە چیز بگوش می رسد بجز صدای قطرەهای آب. قصە آب تمام شدەاست. سرم سنگین است. تلاش می کنم خوابهای چند لحظە پیش را بیاد بیاورم،… اما چیزی یادم نیست. نکند باران دیروز تنها بهانەای بود برای گذر من از خیابان جلو سینما! آیا دیروز بارانی باریدەبود، یا،… یا اینکە تنها خاطرەها بودند کە خیس خیس آمدند؟ آیا دستی مرا بهانە ساختە بود تا دوبارە خاطرەها را بر گرد بنای عظیم سینمای قدیمی بچرخاند؟

بە یاد پیرمرد و گریەهای زیر بارانش، خمیدە بر روی عصایش می افتم. نە، باران دروغ نبود. هیج چیز بە اندازە باران حقیقت نیست.

روز بعد، درست بعد از صبحانە بە این فکر می افتم کە اگر آن سینمای لعنتی سالهای بعد می ماند تا من بدون واهمە از پدر بە دیدن فیلم می رفتم، شاید روزی دست او را می گرفتم و برای تنوعی هر چند ناچیز، تن رنجور در رختخواب ماندەاش را با دیدن فیلمی، طراوتی تازە می بخشیدم. درست در آخرین سالهای زندگی، همانگونە کە در نخستین سالهای زندگی من.

پدر! ما با هم بە سینما نرفتیم،… می دانی؟… هیچوقت.

 

تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد, ۱۴۰۰ ۹:۰۷ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

نظام بدون عقب نشینی نمی تواند بماند!

جمهوری اسلامی تا کنون توانسته است که در عرصه ی داخلی با مهندسی انتخابات با ریاست جمهوری پزشکیان کنار بیاید،  ف ا ت ف را از بایگانی مجمع تشخیص مصلحت نظام برای بررسی در بیاورد و در سیاست خارجی مذاکره ی مستقیم با آمریکا را در دستور کار خود قرار دهد. تمام این اقدامات عقب نشینی از مواضع تا کنونی ج. ا. است، می ماند اینکه معلوم شود است که برای حصول توافق چقدر عقب نشینی و نرمش بیشتر صورت خواهد گرفت.

مطالعه »
یادداشت

مذاکره یا خط قرمز؟

دلیل مذاکره وجود اختلافات است و تلاش برای پیدا کردن راهی برای توافق. بدیهی است که نشستن دور میز مذاکره همیشه به معنای حصول توافق نیست. اما مذاکره نکردن به معنای عدم تمایل برای تلاش در مسیر حل مشکلات است. خط قرمز مذاکره نکردن با آمریکا نتیجه ی عملی آن، کشور را در موضعی ضعیف تر از پیش قرار دادن در شرایطی است که چشم اندازی برای ادامه ی حکمرانی به روال گذشته دیده نمی شود.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مذاکره یا خط قرمز؟

ذهنیتِ ترامپ در گسترش اراضی[۱] باید حتی همدلان با ایده‌ی «اولویت با آمریکا است» را شگفت‌زده کند.

روی کار آمدن ترامپ؛ امتناع رژیم از مذاکره و تشدید فعالیت سلطنت طلبان و رضا پهلوی

چپ فنلاند با تغییر مسیر، در برابر راست مبارزه می‌کند

صدور مجدد حکم اعدام برای شریفه محمدی بخشی از سیاست هراس‌افکنی حکومت است

نه به اعدام

برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید!