دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۲

دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۲

راستی‌آزمایی: برنامه‌ی هسته‌ای و مذاکره‌ی مستقیم با آمریکا
برخلاف آن چیزی که «اپوزیسیون» طرفدار تحریم و جنگ تبلیغ می‌کند، نتیجه‌ی جنگ تضعیف رژیم و تقویت جبهه‌ی مردم نخواهد بود. جنگ اگر درگیرد، بسیاری از دستاوردهای مقاومت در برابر...
۱۸ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: محمدرضا نیکفر
نویسنده: محمدرضا نیکفر
مردم آمریکا اکنون در برابر ترامپ به پا خواسته اند
دونالد ترامپ به طور گسترده در حال ویرانگری چهره دموکراسی ایالات متحده است. مقاومت های مردمی تاکنون بسیار محدود بوده است. اما اکنون مردم در سراسر کشور، در واشنگتن، نیویورک،...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی
این قاعده غلط که هر کس شما را خطاب قرار داد بلافاصله با حضور در دادگاه مواجه می شود را نیز منحل سازید و دستور دهید بگذارند همه مردم بدون...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مصطفی مهرآیین
نویسنده: مصطفی مهرآیین
لنین؛ سومین ستاره جهانبینی کمونیسم علمی
لنین (1924-1870 م)، تئوریسین نابغه انقلابی، مبارز حرفه ای آشتی ناپذیر، پایه گذار حزب کمونیست روسیه، و رهبر شناخته شده پرولتاریای بین الملل، مهمترین ادامه دهنده نظرات مارکس و انگلس...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
نامه شریفه محمدی از پشت دیوارهای زندان
از چهاردهم آذرماه ۱۴۰۲ که در یک روز عادی پاییزی، مثل همه روزهای دیگر، در حین بازگشت به منزل، در خیابان و در داخل یک ماشین دستگیر شدم!! تا به...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: شریفه محمدی
نویسنده: شریفه محمدی
بیانیه‌ ای از جامعه‌ی مدنی ایران در واکنش به تهدیدات دولت آمریکا
تجاوز به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: بیانیه جمعی متنوع از فعالان سیاسی و مدنی ایران
نویسنده: بیانیه جمعی متنوع از فعالان سیاسی و مدنی ایران
 تاریخ تکرار نمی شود اما رویدادهای مشابه در آن فراوان تکرار می شوند!
محور اصلی کتاب "نفرت"، چنانکه از نامش بر می آید، بررسی عنصر نفرت نسبت به خود انقلاب و علیه گروه ها و جریان هائی است که در انقلاب نقش و...
۱۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: ابراهیم محجوبی
نویسنده: ابراهیم محجوبی

آری، همه کودکان بازنده اول و آخر جنگ اند

به دومین خانه از کوچه اول رفتیم. زنی در حالی که بچه اش در آغوشش شیر می خورد، هر دو جان داده بودند. مادر زخمهای زیادی داشت و امداد قادر به هیچ گونه کمکی نبود. هرگز فراموش نمی کنم وقتی جنازه را روی برانکار گذاشتند تن مادر و بچه هنوز گرم بود. دست مادر از برانکارد بیرون افتاده بود و صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایش ناخودآگاه جلب توجه می کرد. با خودم فکر کردم حتما بچه موقع خواب با النگوهای مادرش بازی می کرده تا خوابش ببرد و حالا صدای آنها تخت روانشان را تا سردخانه همراهی میکرد.

صبح سحر با صدای موشکهای دوربرد عراق از خواب پریدم، پریدن که چه عرض کنم مث جن زده ها گیج و منگ در حالی که دهنم مزه باروت و خاک می داد آن چنان پرت شدم که تا چند لحظه قادر به درک موقعیت و پیدا کردن خانواده ام نبودم. هرچه بود گیجی و صدای مهیب وپشت سر آن صدای بلندگوهای نماز آخرین جمعه ماه رمضان روز قدس بود که فریاد می زد: “راه قدس از کربلا می گذرد.” بعد از چند لحظه به خودم آمدم. مادرم را دیدم که پریشان بر روی سر تک تک ما دست می کشد تا مطمئن شود ما همه نفس میکشیم. پرسیدم مامان کجا را موشک زد؟ گفت نمی دونم ولی خیلی نزدیکه، احتمالا کوچه روبرویی بود.

در حالی که مادرم به دنبال تهیه چیزی برای خوردن ما بود، از اتاق بیرون رفتم. ما همگی در یک اتاق می خوابیدیم. مادرم خیالش راحت بود که اگر اتفاقی بیفته همه با هم ایم. چه قیامتی! اول از همه خانه ی خودمان بود که با ترکهای جورواجور سقف و دیوارها نشان از نزدیک بودن خطر می داد. سری به کوچه زدم. همه چیز عین یک تل خاک بود، خانه ای نبود مگر با درهای آهنی که کج وکوله که از هر طرف آویزان بود و سگهای گرسنه ای که سرگردان کوچه وخیابانها بودند. هوا هنوز کمی تاریک بود. بعد از چند دقیقه آرام چادرم را سر کردم و از خانه بیرون زدم. خیابان پر بود از بوی مرگ. همه از فاجعه خبر داشتیم. صدام دیشب اعلام کرده بود:”هشداردهنده معذور است. هر کس در نماز جمعه شرکت کند همراهی با آخوندهاست و بدانید موشکها فرستاده می شود.”

او وعده کرده بود و موشکهایش را فرستاده بود… در میانه این همه ویرانی، تشخیص کوچه ها، حیاطها، خانه ها و اتاقها مشکل بود. تا کیلومترها بذر مرگ پاشیده شده بود و نشانی از موجود زنده نبود. برخلاف همیشه ما حتی قادر به یافتن یک زخمی هم نشدیم و طبق سنت همیشگی صدام باید منتظر حمله دوم می بودیم. همیشه بعد از هر حمله وقتی مردم هراسان و دستپاچه برای کمک جمع می شدند. حمله دوم فرق نمی کرد هوایی یا زمینی انجام می گرفت، این دفعه هم به روال روزهای و شبهای گذشته این اتفاق افتاد و ما گیج و سرگردان بودیم. هم از موج موشکها و هم چون محله های دیگر را موشک باران کرده بود.

خلاصه آن روز به ویژه برای خانواده ی آقای کربلایی، کربلا بود. آنها مدت کمی بود که توسط دولت عراق به دلیل اصالت ایرانی شان اخراج شده بودند و به همین دلیل مردم آنها را رانده شده صدا می کردند. گرچه اصطلاح تلخ و گزنده ای بود ولی حقیقت داشت. پیرمرد و پیرزنی با بیش از یازده پسر و دختر و نوه در نهایت فقر و نداری. دولت عراق همه ماحصل مادی زندگیشان را مصادره کرده بود. همیشه معتقدم که مرگ هم خیلی از وقتها برای فقرا واقعا فقیرانه است. بعد از خاکها و ویرانی ها، خانه هایی بودند که هنوز می شد تشخیص داد خانه اند. یکی از این خانه ها منزل کربلایی ها بود که گویی صدام برای خداحافظی تا رختخواب فقیرانه شان آنها را بدرقه کرده بود. در گرمای تابستان ۵ کودک دختر و پسر لخت به ردیف با شکم های ورم کرده بر روی تشکهای ابری مندرسی انگار به خواب رفته بودند، انگار هرگز بیدار نبوده اند و هرگز صدای مهیب موشکها را نشنیده اند، شاید هم شنیده اند و خود را به خواب زده بودند.

صدای هق هق گریه ام با دیدن این صحنه هر لحظه بلندتر می شد. همه جیغ می زدند. چند نفر از مردها صدا زدند: “خواهرها بیایید! این جا زنان زخمی زیاده کمک لازمه”.

به دومین خانه از کوچه اول رفتیم. زنی در حالی که بچه اش در آغوشش شیر می خورد، هر دو جان داده بودند. مادر زخمهای زیادی داشت و امداد قادر به هیچ گونه کمکی نبود. هرگز فراموش نمی کنم وقتی جنازه را روی برانکار گذاشتند تن مادر و بچه هنوز گرم بود. دست مادر از برانکارد بیرون افتاده بود و صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایش ناخودآگاه جلب توجه می کرد. با خودم فکر کردم حتما بچه موقع خواب با النگوهای مادرش بازی می کرده تا خوابش ببرد و حالا صدای آنها تخت روانشان را تا سردخانه همراهی می کرد. خاک زیاد و امکانات کم بود و نیروهای امداد بیشتر از مردم عادی بودند و اکثراً مانند خود من دوره خاصی ندیده بودیم. فقط فکر می کردیم آن چه در توان داریم باید انجام دهیم. کوچه ها باریک و طولانی بودند و امکان استفاده از بیل مکانیکی و غیره نبود، همه چیز طاقت فرسا بود. گرما و نورسوزان خورشید جنوب که مستقیم تا اعماق وجود انسان را به آتش می کشید، حجاب و تشنگی اجباری ماه رمضان، همه همزمان، طاقت انسان را طاق می کرد. لحظه ای نبود که با شنیدن صدای شیون و گریه از پیدا شدن خانواده ای که در زیر آوار مدفون شده اند، باخبر نشویم.

سالهاست از آن روزهای سیاه می گذرد و هر بار با دیدن بچه ها در جنگ به قعر جهنم آن روزها سقوط می کنم و بیقراری امانم را می برد.

 

از جنگ می گویی!

من با جنگ و در جنگ زیسته ام

من طعم باروت و خون را

طعم هراس و فرار را

نه یک لحظه یک روز که سالها

چون هوا بلعیده ام

کودک سوری همان کودک

خانه درب آبی پشت نانوایی است

کودک غرق در خون عراقی همان کودک

رانده شده عراقی ساکن کوی فلاح است

کودک یمنی بر پاشنه در لت و پار شده

همان نوه پنج ساله رحیم باغبان ته کوچه است

فراموش کردم بگویم

دختربچه اوکراینی چشم آبی سوخته در آتش بمب

دختر عشایر روستای چیچالی است

که هنگام برگشتن به ده با گله اش

در آتش خشم هواپیماهای مردان بزرگ سوخت

شرم گفتن از کودکان فلسطین

مرا به سکوت وا می دارد

به راستی چند بار در روز در خاورمیانه

کودکان بمب ها و…

را می شمارند

و من بارها

هنگام بازگشت به خانه

از خود پرسیدم بمب زودتر خواهد رسید یامن؟

و این پرسش من سالها ادامه داشت

سالها هیچ می توانی فکر کنی در چند سال

چند لحظه جا می گیرد؟

هنوز هم با شنیدن کلمه جنگ و اخبار جنگ

مزه دهنم مزه خون و باروت است

آری همه کودکان بازنده اول و آخر جنگند

این بازنده بودن همیشه خواهد ماند

چه بر روی دریا جنازه ات با امواج تا

ساحل امن حرکت کند

چه در اروپا و امریکا با حس شرم

خارجی نفس بکشی.

تاریخ انتشار : ۳۰ دی, ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

راستی‌آزمایی: برنامه‌ی هسته‌ای و مذاکره‌ی مستقیم با آمریکا

مردم آمریکا اکنون در برابر ترامپ به پا خواسته اند

خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی

لنین؛ سومین ستاره جهانبینی کمونیسم علمی

نامه شریفه محمدی از پشت دیوارهای زندان

بیانیه‌ ای از جامعه‌ی مدنی ایران در واکنش به تهدیدات دولت آمریکا