روز ٢١ فوریه برابر با سوم اسفند ماه، روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده است. یونسکو در کنفرانس عمومی خود در سال ١٩٩٩بود که با هدف پشتیبانی از تنوع زبانی و فرهنگی در جهانو دفاع از حق انسانها و گروههای قومی و ملی برای برخورداری از زبان مادریشان در بهرهگیری آزادانه و همه سویه از دانش و فرهنگ، دست به چنین اقدام شایستهای زد. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در روز۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹با پذیرش پیشنهاد رسمی کشور بنگلادش برای انتخاب ۲۱ فوریه به عنوان “روز جهانی زبان مادری” این درخواست را رسمیت داد و ۱۸۸ کشور عضو یونسکو از جمله ایران با دادن رای به این نامگذاری خود را نسبت به الزامات این اقدام جهانی متعهد دانستند. پس از این انتخاب بود که شهر پاریس در سال ۲۰۰۰ میلادی، با حضور دبیر کل سازمان ملل میزبان اولین مراسم روز جهانی زبان مادری شد و در آن نمایندگان بسیاری از کشورها و همچنین زبانشناسانی از کشورهای مختلف شرکت کردند. در همین راستا هم بود که مجمع عمومی سازمان ملل نیز به دلیل اهمیت آموزش زبان مادری، سال ٢٠٠٨ را سال جهانی زبانها اعلام داشت.
نامگذاری یک روز به عنوان “زبان مادری” در سطح بین المللی از یکسو بیانگر اهمیت این موضوع در زیست بشری است، و از سوی دیگر نشانه واکنش جهانی در برابر ستم و تبعیضی که بگونه گسترده در بسیاری از کشورها بر میلیونها انسان اعمال می شود. امروز اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان علوم اجتماعی متکی بر کار کارشناسانه بر این تاکید دارند که محروم کردن کودکان از آموزش به زبان مادری نه تنها جامعه را از رشد طبیعی و موزون باز می دارد، بلکه باعث اختلالات زیاد روانی و احساسی در بخشی از مردمان کشور می شود. در کشور ما اما ملیتهای غیر فارس رسماً و عملاً محروم از آموزش به زبان مادری هستند و بسیاری از کودکان آن در سن مدرسه برای اولین بار با زبان تحصیلیشان که اجباراً فارسی است آشنا می شوند. این یک واقعیت علمی اثبات شدهای است که چنین کودکانی به دلیل عدم آشنایی به زبان فارسی و مواجهه با آن، بر سر نخستین نیمکت درس دچار شوکی آسیب زننده به شخصیت کودکانهشان شوند به این دلیل ساده که نمی توانند خود را با وضع غیرعادی تحمیلی تطبیق دهند.
زبان مادری بستر فرهنگی هر مردمی است که به آن زبان سخن میگویند، زبان آنان از شاخصهای مهم هویت آنهاست و بازگو کننده دنیای آنها. زبان پدیدهای است که همچون موجودی جاندار با مردمانش زندگی میکند و نه تنها آنها را در بازنمایاندن جهان ذهنیشان یاری میدهد که خود نیز در کنارشان میبالد و شکوفا می شود. مرگ یا تضعیف هر زبان به معنای مرگ بخشی از فرهنگ بشری است. تبعیض در زبان، اعمال ستم است به دارنده آن زبان و خود همآن زبان. در کشور ما سیستم حکومتی آگاهانه و مبتنی بر نگاه امنیتی – سیاسی، با محروم کردن بخش بزرگی از مردم کشور از آموزش به زبان مادری، مانع بزرگی در سر راه رشد و تعالی نه فقط بخشهایی از کشورکه در برابر غنای ثروت معنوی کل کشور به وجود آورده است. از طریق همین زورگویی و اجحاف و تبعیض هم است که بخش بزرگی از امکانات توسعه و رشد کشورهدر می رود. حال آنکه آموزش همه کودکان کشور به زبان مادریشان را که کودکان به زبان مادریشان تنها امکانی است که می تواند بهترین فرآیند آموزش و فراگیری را برای نوباوگان ما و در نتیجه برای فردای مردم کشورمان فراهم آورد.
یکی از شاخصهای سطح رشد یافتگی و گسترش دمکراسی در کشور رامی توان و باید با وجود و یا عدم وجود و نیز حد و اندازه آموزش آغازین کودکان به زبان مادری مردمانش سنجید. کشور ما از دیر زمانی محروم از آموزش به زبان مادری ملیتهای غیر فارس است. علیرغم خواست و تلاش روشنفکران و فعالین سیاسی ملیتهای غیر فارس و مدافعان حقوق ملی – قومی در ایران برای عملی شدن خواست و مطالبه آموزش زبان مادری ملیتهای غیر فارس، اما حکومت با نگاه امنیتی و سیاسی به موضوع آموزش به زبان مادری و برخورد خشن و سرکوبگرانه با فعالین مناطق ملی – قومی، بخش بزرگی از مردم ایران را از یک حق طبیعی و ملی خود محروم کرده است. حکومت جمهوری اسلامی موظف به رسمیت شناختن حق آموزش به زبان مادری برای غیر فارس زبانان در تمامی سطوح آموزش و پرورش است، جمهوری اسلامی اگر خود را متعهد به رعایت آن امضایی بداند که روز ١٧ فوریه ١٩٩٩ زیر میثاق جهانی “روز جهانی زبان مادری” نهاده است.
در ایران ما که بیش از صد سال است از تحمیل سیستماتیک آموزش فقط به زبان فارسی رنج می برد، چنین رسم شده که درباره موضوعی به این مهمی و همواره هم مورد غفلت تعمدی فقط در مقاطع انتخاباتی یاد شود! آقای حسن روحانی رئیس جمهورهم چنین کرد. ایشان با آنکه موضوع رسیدگی به بخشی از مطالبات و خواسته های مردم مناطق ملی – قومی را در برنامه تبلیغاتی خود قرار داده بود، اما طی چهار سال دولت داریاش کاری در جهت خواست مردم این مناطق انجام نداده است.
خواست و مطالبات مطروحه در مناطق ملی – قومی کشور، بویژه از سوی روشنفکران و فعالین مدنی این مناطق حتی در سطح اجرای اصول ١۵ و ١٩ قانون اساسی خود همین حکومت که در آن حق تحصیل به زبان مادری برای غیرفارسها به رسمیت شناخته شده است، هر اقدامی در این جهت کماکان به حالت تعطیل قرار دارد و این در شرایطی است که در بیشتر مناطق ملی – قومی کشور روشنفکران و فعالین سازمانها و نهادهای مدنی بسیاری هستند که بدون چشم داشت و کمک دولت آستین ها را بالا زده تا فراخور امکانات و توانایی های خود همت به آموزش زبان مادری مناطق خود بکنند.اما این انسانهای دلسوز انسان و فرهنگ، مدام از سوی گزمههای حکومت و ایدئولوژی تبعیض و زور موجود مواجه با انواع تهدیدها هستند و در نتیجه نمی توانند کار چندانی هم از پیش ببرند. واقعیت اینست که در کشور ما این مطالبه طبیعی و اولیه بدل به یک امر سیاسی شده است. مقاومت سیاسی حکومت و انواع طرفداران رنگارنگ آن در این زمینه مانع از تحقق این خواست و آرزوی مردمانی است که بسیارند. این مقاومت ظالمانه مبتنی بر تبعیض آشکار را می باید درهم شکست و برای آموزش به زبان مادری، همکاری فرهنگی کرد و هم بویژه مبارزه سیاسی. راهی جز این نیست.
سوم اسفند ماه ١٣٩۵ برابر با ٢١ فوریه ٢٠١٧