ای عشقِ نابِ پاک
ای جاودان به رزم
آواز جان تو، در جان خانه ماند
آهنگ رزم تو، در جان خانه ماند
ای هر زمانه شعر تو میجوید از ازل
ای تا ابد عجین
با جانِ آفتاب
آهنگْ رزم تو در جان خانه کرد
آهنگْ رزم تو بر رسم خانه کرد
در گیرودار دورهٔ منحوس و فصل بد
از جان شرر زدی به ره مردمان خویش
بر ساحت عدو تو نواسازِ دم شدی
آهنگ رزم ساده زدی بر نسیم روز
تا بغض جان جاری مردم به در شود
تا آتش امید نمیرد به خانمان
بر این سبیل خوش
با صد امید خوش
با عزم رزم وش
فریاد برزدی
فریاد سرزدی
جانت نهاده بر کف آتشفشان نور
هستی نهاده در ره خلق و امید و شور
این گونه ره زدی
این گونه صف زدی به تن و جان خصم دون
ای آن که جان خود بنهادی به راه رزم
ای آن که جاودانه شدی در مقام رزم
تا روز عاقبت
تا گاه بیکران
هر لحظه، هر نفس
ز تو یاد آورم چنین
ز تو نام آورم چنین