یک سال پیش گفتیم وجه اشتراک بسیاری از رویدادهای جهان در سال ۲۰۱۴، مرزبندی های فاجعه بار قومی و مذهبی بود که قربانیان بسیاری گرفت. اکنون، یک سال بعد، بشر در جای جای زمین همچنان گرفتار این درگیری های خونین است. تنها نیم نگاهی به برخی از رویدادهای جهان در ۲۰۱۵، تابلویی دهشتناک از این درگیری ها ترسیم می کند:
– در نخستین روزهای سال ۲۰۱۵، تروریستها با حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو در پاریس، اکثر نویسندگان و کاریکاتوریستهای حاضر در محل و برخی دیگر از کارکنان نشریه، یک نگهبان و یک مامور پلیس را کشتند. ده ماه بعد، در همین شهر بیش از صد نفر قربانی یک رشته عملیات تروریستی داعش شدند. در حالی که اندکی پیش از این حملات، داعش در عملیات تروریستی در بیروت ده ها تن را کشته بود و مدعی مسئولیت کشتن حدود دویست سرنشین یک هواپیمای مسافربری در مسیر آن از مصر به روسیه شده بود، ترورهای پاریس بیشتر مورد توجه رسانه های غربی قرار گرفتند.
– در سال ۲۰۱۵ روسیه و فرانسه نیز در ابعاد گسترده وارد جنگ سوریه شدند. در این سال بر شمار قربانیان این جنگ ده ها هزار افزوده شد، جنگی که گفته می شود تا کنون حدود سیصدهزار تن در آن کشته شده اند. بخشهایی وسیع از سوریه و عراق کماکان در تصرف داعش است.
– در سال ۲۰۱۵ عربستان و متحدانش بیش از دو هزار حمله هوایی به یمن داشتند. در این سال هزاران تن در جنگ یمن کشته شدند.
– دولت اسلام گرا و شووینیست ترکیه در سال ۲۰۱۵ جنگ علیه کردها را از سر گرفت و تا کنون صدها نفر را در یورش به مناطق شرق این کشور کشته است.
– در سالی که گذشت طالبان در افغانستان پیشروی های نگران کننده ای داشتند، گاه برای چند روز شهرهایی مانند قندوز را تصرف کردند و تقریبا در سراسر افغانستان رد پایی خونین از خود به جا گذاشتند. ارتش آمریکا که قرار بود از افغانستان بیرون رود، در سال ۲۰۱۵ در این کشور فجایع جدیدی آفرید، از جمله کشتن ده ها نفر در حمله هوایی به بیمارستان پزشکان بدون مرز در قندوز.
– در خود آمریکا پیش از آن که زوجی تروریست در ماه دسامبر در کالیفرنیا چهارده نفر را به قتل برساند، نژادپرستان در چند مورد اقدام به کشتار مسلمانان و آفریقایی تبارها کرده بودند. همچنین پلیس مانند سالهای گذشته با استفاده غیرقابل توجیه از سلاح گرم به ویژه از میان آفریقایی تبارها قربانی گرفت.
– در سال ۲۰۱۵ نژادپرستان در اروپا بسیار فعال بودند. آنها در شماری از کشورها مانند فرانسه درصد آرای دورقمی خود را تثبیت کرده اند. شمار موارد حمله خشونت بار نژادپرستان آلمانی به پناهندگان و اماکن اقامت آنها در سالی که گذشت از دویست فراتر رفت. در لهستان دولتی روی کار آمد که سیاستهای به غایت ارتجاعی و انحصارطلبانه دارد و حاضر به پذیرش حتی یک پناهجو هم نیست. در مجارستان دولت ویکتور اوربان سیاستی مشابه را اجرا می کند.
– بحران اوکرایین که از ابتدا بر سر مرزبندی هویتی جعلی میان روس و اوکرایینی آغاز شده بود، در سال ۲۰۱۵ نیز کماکان قربانی گرفت.
– در آفریقا گروه هایی مانند بوکوحرام و داعش در سال ۲۰۱۵ به جنایات خود ادامه دادند. اما علاوه بر فاجعه آفرینی توسط تروریستهای اسلام گرا، این قاره در سالی که گذشت شاهد برخی درگیری های قومی دیگر نیز بود، مانند سر باز کردن زخم کهنه خصومت قومی در بوروندی، خصومتی که بیست سال پیش در رواندا کشور همسایه میلیونها کشته و آواره بجا گذاشته بود . در آفریقای جنوبی، مهاجران از کشورهای دیگر مانند موزامبیک، قربانیان حملات خونبار بودند.
تصویری که از رویدادهای ۲۰۱۵ در ذهن خواهد ماند، از سال پیش از آن پرآشوب تر است. آیا سالهای بدتر از ۲۰۱۵ در انتظار جهان است؟
در سالهای اخیر پیوسته بر عوامل غیرقابل کنترل بحران زا افزوده شده است. هر چند بسیاری از بحرانها زاییده توسعه طلبی قدرت های بزرگ است، اما در عین حال برخی از این آشوبها و بحرانها از کنترل این قدرتها نیز خارج شده اند. از این رو، هیچ ناظر جدی قادر به پیش بینی تاثیر عوامل بحران زا و روندهایی که در جهت تخفیف بحران عمل می کنند، نیست. اما برای آن که در ذهن ما تصویری یکجانبه منفی از رویدادهای یک سال گذشته ماندگار نشود، و برای تکمیل تابلویی که این رویدادها به دست می دهد، یادآوری برخی بارقه های امید در سال ۲۰۱۵ نیز ضروری است:
– با توافق ایران و قدرتهای جهانی، بحران اتمی ایران لااقل فعلا از فهرست خطرات بزرگی که صلح را تهدید می کند خارج شده است.
– در شماری از کشورها نیروهایی که می خواهند به روندهای فاجعه بار و فاجعه زا پایان دهند از استقبال و حمایت گسترده تری برخوردار شده اند. در یونان هر چند دولت روی کار آمده در سال ۲۰۱۵ نتوانسته انتظارات رای دهندگان را برآورده کند و تسلیم زورگویی نیروهای حاکم بر اتحادیه اروپا و نهادهای مالی بین المللی شده است، اما لااقل نظام سیاسی این کشور دچار تغییر شده و از انحصار دو حزب سنتی بیرون آمده است، دو حزبی که ده ها سال به عنوان نماد فساد دولتی شناخته شده بودند. نظیر همین روند در انتخابات اخیر اسپانیا نیز تحقق یافت. در اسپانیا نیز انحصار سیاسی دو حزب سنتی پایان یافته و در سطوح ملی و محلی، نیروهایی با استقبال گسترده رو به رو شده اند که مسئولیتی در فساد ده ها ساله نداشته اند.
– در ترکیه علیرغم همه ترفندها و جنایات اسلام گرایان و شووینیستهای حاکم، حزب دمکراتیک خلقها حضور خود در پارلمان را در دو رأی گیری انجام شده در سال ۲۰۱۵ تثبیت کرده است. جامعه مدنی ترکیه به مقاومت خود در برابر سیاستهای رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ادامه می دهد. نیروهای سیاسی چپ کرد بخش مهمی از این مقاومت را تشکیل می دهند، مقاومتی که از جمله از پایداری مؤثر نیروهای سیاسی چپ کردستان سوریه در برابر داعش الهام می گیرد.
– هر چند کنفرانس اقلیمی پاریس از تعیین مکانیسمهای لازم برای کنترل اقدامات دولتها برای کاهش مؤثر انتشار گازهای گلخانه ای باز ماند، اما لااقل پیمانی را تصویب کرد که به موجب آن بیش از ۱۹۰ دولت متعهد شده اند افزایش میانگین دمای زمین را در قیاس با دوران قبل از صنعتی شدن، زیر دو درجه سانتیگراد نگه دارند.
– همه دولتهایی که مسئولیت وخامت اوضاع سوریه در سالهای گذشته را بر عهده دارند و در جنگ این کشور از این یا طرف حمایت می کنند، وارد روند مذاکراتی برای پایان این جنگ شده اند، روندی که با توجه به مواضع آشتی ناپذیر نیروهای سوری درگیر جنگ، فعلا تنها راه برای قطع جنگ است.
– صدها هزار پناهجو از کشورهایی مانند سوریه، افغانستان، عراق، ایران و اریتره موفق شده اند خود را به قلمرو کشورهای ثروتمند اروپایی مانند آلمان برسانند. حضور آنها، این توهم در برخی از کشورهای ثروتمند را در هم شکست که می توان دور خود حصار کشید و با تحمیل و صدور انواع و اقسام بحرانها به بقیه جهان، از بابت تبعات این بحرانها آسوده خیال ماند. هر چند ممکن است بحران پناهندگی نیروهای فاشیست و نژادپرست را در آینده از حد کنونی نیز نیرومندتر کند، اما لااقل در مورد اتحادیه اروپا ایجاد حصار غیرقابل نفوذ در مرزهای خارجی آن به حدی پرهزینه و نیروی ضدفاشیست و پشتیبان ارزشهای انسانی به حدی فعال است که می توان امید داشت نیروهای حاکم بر این اتحادیه ناچار شوند از سیاستهایی برای تخفیف بحران در کشورهای پیرامونی حمایت کنند.
– برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم، در آمریکا کاندیدایی که خود را سوسیالیست معرفی می کند توانسته است در کارزار انتخاباتی برای ریاست جمهوری حمایت میلیونها نفر را جلب کند. صرفنظر از نیات و امکانات برنی سندرز، صرف پشتیبانی میلیونی از سوسیالیسم آن هم در کشوری که کانون سرمایه داری جهانی است، اهمیت دارد. در بریتانیا نیز جرمی کربین که توانسته است با بسیج توده ای، رهبری حزب کارگر را بر عهده گیرد از موضع چپ به تقریبا همه سیاستهای اجرا شده در ده های اخیر انتقاد می کند.
* * *
اینکه در آینده از دو نوع روند فاجعه بار و امیدبرانگیز، کدام غلبه کند، بستگی به میزان دخالت خود انسانها در امور جهان و تصمیم و همت آنها در گرفتن سرنوشت خود به دست خود دارد. برای رسیدن به این ارزیابی که نظام سرمایه داری حاکم، جهان را به سوی بی عدالتی بیشتر، بحرانهای خونین تر و آسیبهای جبران ناپذیر بیشتر به مبانی حیات بر روی کره زمین می برد، دیگر لازم نیست که کسی پیرو اندیشه های چپ باشد. عواقب کارکرد نظام حاکم در سالهای اخیر آنچنان آشکار شده است که دیگر کمتر کسی می تواند خصلت و جهت آن را انکار کند. اما در برابر روندهای فاجعه بار، نیروهای تاثیرگذار می توانند دو نوع سیاست را در پیش گیرند.
یکی، پیروی آشکار و دیگر غیرقابل لاپوشانی از این اندیشه است که امیدی به نجات اکثریت انسانها از ورطه سیه روزی بیشتر نیست و باید به فکر حفظ موقعیت برتر، امنیت، آسایش و ثروت اقلیت بود. البته خود این ایده نیز درجات دارد. یکی این اقلیت را تنها در اقشار ممتاز در یک کشور که فاصله کافی از کانونهای بحران جهان دارد، مانند آمریکا یا استرالیا، خلاصه می کند. دیگری (که بیشتر در اروپا طرفدار دارد) مدافع تبانی کشورهای ثروتمند برای حفظ امتیازات و برتری آنهاست.
در برابر این مشی غیرانسانی که پوشاندن چهره آن با انواع و اقسام نقابها هر روز دشوارتر می شود، تنها مقاومت و همبستگی همه انسانهاست که کارساز است. سیاست بدیل، سیاست دیگری که متضمن تنها امید به نجات نوع بشر است، تنها می تواند از بطن این مقاومت و همبستگی فرا روید. این سیاست، نیاز به تولید خلاقیت و تولید اندیشه نو دارد اما می تواند و باید به ارزشهایی تکیه کند که دستاورد قرنها تفکر و مبارزه بشر برای جهانی آزادتر، عادلانه تر و انسانی تر است.
نیروهای سیاسی مدافع سیاست از نوع نخست، کسانی که تنها کمر همت به نجات و حفظ موقعیت برتر یک اقلیت ممتاز را دارند، به طور فزاینده مجبورند پرچم های دروغینی را که ده ها و حتی قرنها به دست گرفته بودند وا نهند. آنها دیگر ناچارند بگویند بازار آزاد با جهت گیری اجتماعی مغایر است. ناچارند نقاب دمکراتیک را از چهره برگیرند. ماموریت دارند که آزادی های فردی را هر چه محدودتر کنند تا قدرت اقشار ممتاز به خطر نیافتد. این یک طنز تاریخ است که اکنون باید در مبارزه با بورژوازی، از ارزش ها، آزادی ها و دستاوردهای انقلابهای بورژوایی دفاع کرد. اما این موقعیت تناقض آمیز تازگی ندارد. در تاریخ صد و پنجاه سال اخیر، همواره باید سراغ پیگیرترین مدافعان آزادی را در میان آنهایی جستجو کرد که در دفاع از دستاوردهای انقلابهای بورژوایی، نخواسته اند در چارچوب بورژوایی محدود بمانند.
بحران سیاست بورژوایی، در عین این که جهان را دچار خطرات و بحرانهایی کرده است که می بینیم، فرصتی است برای نیروهای چپ. این اتهام به نیروهای چپ که آنها در برابر نظام «موفق» سرمایه داری بدیلی ندارند که ارائه دهند، با ورشکستگی نظام سرمایه داری به گونه ای فزاینده بلاموضوع می شود. در شرایط بحرانهای حادترشونده سرمایه داری، ارائه جزئیاتی از مشخصات نظام جایگزین سرمایه داری ضرورتی ندارد. تنها کافی است از چیزهایی دفاع کرد که تا همین چند دهه پیش، مدافعان سرمایه داری وعده آن را می دادند. این اتهام که سیاستهای چپ قابل اجرا نیست از نظر شمار هر چه بیشتری از انسانها بی پایه است، چرا که چپ، مبارزه برای تحول اجتماعی را با برافراشتن پرچمهایی پیش می برد که مدافعان سرمایه داری از کف می نهند. همین که بیش از ۱۹۰ دولت در سند نهایی کنفرانس پاریس پذیرفته اند نجات اقلیم زمین مستلزم سرمایه گذاری سالانه صد میلیارد دلار از سوی دولتهاست، اعلام ورشکستگی سیاست ده ها سال اجراشده خصوصی سازی و کوچک و ناتوان کردن دولت در اقتصاد است. هیچ استدلال چپ نمی توانست بدین گونه نمادین اعلام کند که نجات نوع بشر در گرو اجرای سیاستهایی است که چپ ده ها سال است از آنها دفاع می کند.