ظاهرا کودتا می رود که مراحل نهائی خود را طی کند. تائید نتایج انتخابات از طرف شورای نگهبان بعد از دو هفته، سرکوب خونین معترضان، تسخیر خیابان، دستگیریهای گسترده و تهدیدها، اعمال انجام شده از طرف جریان راست افراطی با تائید خامنه ای در مقام رهبری نظام بوده اند. اما این تمام تصویر موجود نیست. از طرف دیگر ما شاهد آن هستیم که علیرغم اعلام اتمام روندهای به ظاهر قانونی از طرف حاکمان، باز مخالفت و اعتراضات، چه در جامعه – اگرچه بسیار محدودتر و پراکنده، و چه توسط جریانات اصلاح طلب از جمله دو کاندیدای اصلی آنان آقایان موسوی و کروبی، جامعه روحانیون و تشکلات و افراد مختلف مخالف روند پیش رفته همچنان ادامه دارد. چنین به نظر می رسد که هنوز مسئله خاتمه نیافته است و می رود که وارد روندهای نوین شود. البته در این میان آنچه که قابل توجه است، این است که حضور مردم در خیابانها تضعیف شده است و این فاکتور اساسی تاثیرگذار، به قدرت پیشین خود را نشان نمی دهد. می توان گفت که ما اکنون در مرحله آرامش ظاهری اعتراضات مردمی هستیم، اما اعتراضات نیروهای متشکل و شخصیتهای اصلاح طلب، اعم از حکومتی یا غیرحکومتی، کماکان ادامه دارد، و با توجه به گستردگی حضور آنها در حاکمیت به طور کلی و در پیرامون آن، به نظر نمی رسد که به عقب نشاندن آنان، بی آن که نیروهای در قدرت را با مشکلات جدی مواجه نماید، کار آسانی باشد. به علاوه مخالفت در درون حاکمیت محدود به اصلاح طلبان نیست. در صحنه سیاسی کشور ما شاهد آن هستیم که هم اکنون بافت حاکمیت به طور کلی دو شقه شده است و این امری نیست که بتوان به آسانی از آن گذشت و از تاثیرات جدی آن بر اوضاع کشور غافل ماند. حذف جریان اصلاح طلب از صحنه سیاسی کشور و یا حتی تضعیف شدید آن امری نیست که به آسانی میسر باشد و بیگمان راست افراطی و بیت رهبری را با مشکلات عدیده و سنگینی مواجه خواهد کرد. عمق ریشه و حضور آنان در بخشی از جامعه از جمله حضورشان در روحانیت از یک سو و در بخشهائی از نیروهای مدنی و مدرن جامعه که در شرایط کنونی از طریق آنان به ابراز خواستههای خود پرداختهاند، نشان می دهد که جناح حاکم برای حذف این نیرو در واقع در مقابل یک نیروی اجتماعی قرار گرفته است که ریشه کن کردنش زیاد میسر نیست.
اما این مانع از آن نمی شود که راست افراطی نخواهد در آینده پا به پای تحکیم احتمالی پایههای خود مراحل بعدی کودتای خود را به سرانجام نرساند. پروژه آنان که عمدتا خود را در دو خط اصلی بستن بیشتر فضای سیاسی و سیاست پول دهی باز می یابد، بیگمان نوک حمله خود را متوجه نیروهای اصلاح طلب موجود در جامعه خواهد کرد و تلاش خواهد ورزید که با سرکوب و ارعاب و دستگیریهای گسترده این مانع موجود جدی را در شرایط کنونی از سر راه خود حذف کند و لااقل چهار سال دیگر امکان آن را بیابد که بیدغدغه برنامههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی خود را چه در داخل و چه در سطح منطقه و جهان به پیش ببرد.
اما پیروزی چنین پروژهای تا چقدر محتمل هست؟ آیا این جریان می تواند به مانند سالهای بعد از انقلاب که در آن، مرحله به مرحله نیروهای مخالف از صحنه رانده شدند، این برنامه را با چنان قدرت و امکانی به پیش ببرد؟ مقایسهای ساده نشان می دهد که چنین امری بسیار به سختی امکان پذیر است و در واقع حذف و سرکوب چنین نیروئی به فرض امکان عملی کردن آن هم به قیمت بسیار زیادی برای آنان تمام خواهد شد. در سالهای اوائل بعد از انقلاب بهمن دو عنصر اساسی که رژیم را در حذف رقبا یاری داد عبارت بودند از نفوذ تودهای و گسترده رژیم در میان مردم، و جنگ ایران و عراق. در واقع سرکوب و حذف رقبا آن سالها نتوانست با تنشهای اجتماعی روبرو شود. نیروهای سیاسی تقریبا تنها ماندند و بدین ترتیب حذف آنان امکان پذیر شد. دوم این که، همچنان که خمینی هم گفت، نعمت جنگ آن نعمتی بود که حاکمیت در زیر لوای آن جامعه را به میلیتاریزمی گسترده کشانید و اذهان را به مسائلی مهمتر سوق داد. امر جنگ و دفاع از انقلاب و کشور فضای حامعه را کاملا در خود فرو برده بود و این به حاکمیت امکان داد تا روانشناسی عمومی را به مسیر دیگری سوق دهد. اما در شرایط فعلی ما با پدیدههای عکس این وضعیت مواجه هستیم؛ به این معنی که این بار سرکوب و حذف دیگران با مقاومت مردم مواجه شده است و از طرف دیگر فضای جنگی ای وجود ندارد که بتوان زیر لوای آن روانشناسی عمومی را جهت داد و مردم را از اعمال خود غافل کرد. نیز شاید یکی از مهمترین عناصر اساسی دیگر این باشد که امروزه در ایران جامعه مدنی قوی ای شکل گرفته است که فضای کشور را کاملا از آن سالها متمایز می کند. کشتن و کنترل این فضای مدنی، اگر نگوئیم اساسا غیر ممکن است، کار آسانی نیست؛ زیرا که این فضا لازمه شرایط نوین اجتماعی در ایران است که در اثر تغییرات جهان و ایران به طور کلی ایجاد شده است. رشد طبقه و لایههای متوسط در ایران، خودآگاهی طبقات مختلف مردم در این سالها که عمدتا نقش خود را در تلاش برای تامین خواستههای سیاسی و صنفی خود بازمی یابند، امری نیست که بتوان بر پایه یک عقل پینوشهای با آن مواجه شد. دوران پینوشهها گذشته است. حتی از لحاظ بین المللی نیز دیگر چنان قدرتهائی وجود ندارند که بخواهند و یا بتوانند به مانند آن سالها از روند پینوشه سازی کشورها دفاع جانانه و همه جانبه کنند.
در واقع جریان راست افراطی با این کار خود، خود را در مخمصه بزرگی قرار داده است. حذف عنصر نیمه جمهوریت نظام جمهوری اسلامی که سی سال است رژیم با آن کنار آمده است و به نوعی در آن نهادینه شده است، جمهوری اسلامی را با مشکلات جدی روبرو خواهد کرد. اگر کودتاگران فکر می کنند که با استفاده از قدرت ارزی کشور و نیروهای امنیتی قادر به جبران آن هستند، در اشتباه محض قرار گرفتهاند. دیگر نه رژیم از آن توان تودهای سالهای بعد از انقلاب بهرهمند است و نه لااقل هم اکنون جنگی وجود دارد که بتوانند از آن استفاده داخلی برای تصفیه حساب با دیگر نیروها بکنند؛ مگر این که رژیم در شرایط تضعیف شدید پایههای اجتماعی خود در صدد انتقال بحران به خارج از ایران برآید و بنابراین بخواهد که پروژه کودتا را با ایجاد تشنج بیشتر هم در منطقه و هم با کشورهای دیگر به سرانجامی برساند. اگرچه موقعیت بین المللی چندان به نفع چنین رویکردی نیست، اما این رویکردی بشدت نگران کننده است و نیروهای میهندوست و ترقیخواه جامعه ما را به تلاش بیشتر برای جلوگیری از تثبیت و پیشروی بیشتر روند کودتا فرامی خواند.