با خروج ترامپ از برجام و تشدید بحران اقتصادی در ایران، جمهوری اسلامی با از دست دادن امکان فروش وسیع نفت و بازگرداندن ارز ناشی از فروش آن بە کشور، کم کم بە بازار بورس و رونق آن دست زد تا با گردآوری پولهای سرگردان و نقدینگی عظیم موجود در کشور، از طریق فعال شدن شرکتهای خصولتی وابستە بە خود در آن بە کسب درآمد بپردازد.
حال با خطرناکتر شدن وضعیت کشور و کسری وسیع بودجە دولت، بحث حذف دلار ۴٢٠٠ دلاری و اختصاص سود حاصل از آن بە یارانەها مطرح است، امری کە کارشناسان اقتصادی در مورد آن هشدار می دهند. زیرا کە معتقدند بە تورم بیشتر و افزایش نقدینگی در کشور تبدیل خواهدشد.
اما بە نظر می رسد، حاکمیت چارەای دگر ندارد و باید در این مورد دست بە اقدام بزند. فعلا کە سرنوشت برجام از جملە بعلت عدم برنامە مشخص حاکمیت نسبت بە تحلیل مشخص از وضعیت موجود، و نیز بعلت عدم تغییر نگاە کلان خود نسبت بە ایالات متحدە آمریکا نامعلوم است. پس باید هر چە زودتر چارەای بیاندیشد.
ظاهرا تئوری و نگاە حاکمیت بر این محور می چرخد کە اگر چرخە دولت بچرخد، بشیوە خودبخودی چرخە زندگی مردم هم خواهد چرخید! و کل این نگاە بر این استوار است کە اگر دولت بتواند پول بە کارمندان و مستمندی بگیران خود بپردازد و کماکان وابستگی آنان را بخود تامین کند، وضعیت ثبات نسبی خواهد داشت. یعنی تا ارباب پول داشتە باشد، رعیت هم رعیت باقی خواهد ماند.
اما بحث آنجاست کە شاید این راە حل موقتا درمان درد باشد، اما بعلت عدم تولید ثروت در داخل، کە بر مبنای علم اقتصاد یگانە راە تولید ثروت واقعی و پول است، افزایش نرخ ارز و امثال آن نمی توانند منبع ثروت باشند. زیرا از خود همان اقتصادی تغذیە می کنند کە دارای توان تولید نیست.
حاکمیت ماجرا را واژگونە فهمیدە است. برای اینکە چرخە حاکمیت بچرخد اساسا باید چرخە زندگی ملت بچرخد. حاکمیت ها در نهایت فرزند شرایط اقتصادی ـ اجتماعی خود هستند و نە برعکس. ارباب با اینکە ارباب است اما تا رعیت نکارد و ندرود، خیلی سریع دودمانش بە هوا خواهد رفت.
هر روز کە می گذرد بە نظر می رسد بنیان و عقل شیوە تولید آسیائی در حاکمان جمهوری اسلامی، جلوە تازەی از خود بروز می دهد. بنیانی کە دارد آخرین لایەهای خود را رو می کند و آنچە در میانە آن باقی ماندە است تنها “هیچ” است.