احمدی نژاد پیروزی خود در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران را مدیون فریب توده های فقر و سنت بود.
حمایت دستگاه ولایت از او در آستانۀ انتخابات و بکارگرفتن بخش وسیعی از نیروهای بسیج و نیز سپاه، و اقدام اینان به تقلبات گسترده انتخاباتی به نفع او، مجموعۀ ابزارهای پیروزی او را در دوره قبلی تکمیل کردند.
احمدی نژاد با وعدۀ بهسازی در وضعیت معیشت توده های فقر از سوئی و با همزبانی با تمایلات عمیقاً سنتی علیه دولتداری مدرن و انتظام جامعه امروزی از سوی دیگر، پایه ای از آرا را به سوی خود جلب کرد که متکی بر آن تقلب گستردۀ انتخاباتی و مداخله نیروهای بسیج در انتخابات می توانست و توانست رسواگر از کار درنیاید و به “پیروزی” او نیز بیانجامد.
اگر مجموعه ابزارهای پیروزی احمدی نژاد در آن دوره را با دورۀ کنونی مقایسه کنیم، می بینیم که او این بار نه تنها بالقوه و در آخرین روزها، بلکه بالفعل و از هم اکنون و پیشتر، از عموم این ابزار برخورداراست:
* اگر او در آستانۀ انتخابات نهم تنها می توانست وعدۀ “پول نفت بر سر سفرهای مردم” را بدهد، اکنون به قیمت خالی کردن صندوق ذخیرۀ ارزی کشور و به کیفیتی که جز به افزایش تورم و در نتیجه کاهش قدرت خرید همان توده های فقرزده منجر نخواهد شد، دست به کار “بردن پول نفت بر سفره های مردم” شده است: ماجراهایی چون پخش چکهای مسافرتی پنجاه هزار تومانی در میان دانشجویان، ادامه و تشدید پول پراکنی در میان مردم در جریان سفرهای استانی، شروع پرداخت سود سهام عدالت به میزان هشتاد هزار تومان در ماه به گروه هائی از مردم، پخش رایگان بعضی از اقلام مواد عذائی در اینجا و آنجا، … هیچ یک از اینها بافته های مخالفان احمدی نژاد نیست، اینها همگی روشهای تبلیغ انتخاباتی احمدی نژادند، که در روز روشن و با تصدیق مسئولان صورت می گیرند. معاون دانشجوئی دانشگاه تهران پخش چکهای پنجاه هزار تومانی در میان دانشجویان را به عنوان “کمکی از جانب رئیس جمهور به دانشجویان” تائید می کند و عده ای از خانواده های آسیب دیدگان انقلاب و جنگ اعتراضشان را به ارائه سود سهام عدالت، به قول خودشان، “در شب انتخابات و برای خرید رای آنان” ابراز می دارند.
* اگر احمدی نژاد در آن دوره تنها در آخرین روزهای انتخابات و در روز ریختن رای به صندوقها توانست از نیروهای بسیج برخوردار گردد تا به انواع تخلفات انتخاباتی به نفع او دست بزنند، اکنون بخش قابل توجهی از فعالان ستادهای انتخاباتی او را، خاصه در شهرهای کوچک، همان نیروهای بسیج تشکیل می دهند. این واقعیت نه تنها هشداری است بر اقداماتی مشابه آنچه که در دوره پیش واقع شدند، بلکه همچنین این نیروها به هراس افکنی در میان کسان دیگری که فعالانه و یا صرفاً علنی از کاندیداهای دیگری حمایت می کنند بر آمده اند، با این تهدید ضمنی که “فردای پس از انتخابات هم خواهد آمد”.
* اگر در دوره قبلی حمایت خامنه ای از احمدی نژاد در جریان انتخابات بروز علنی پیدا نکرد، و تنها در یک هماهنگی پشت پرده جریان یافت، در دوره فعلی خامنه ای از چندین ماه پیشتر از انتخابات به انحاء مختلف و به صراحت تقریباً کامل به نفع احمدی نژاد زبان آوری کرد و علیرغم اظهارات حدود یک ماه پیش اش در مشهد، دایر بر این که حمایتهای او از احمدی نژاد نباید حمایت از احمدی نژاد به مثابه کاندیدای ریاست جمهوری تلقی شود، تنها چندی بعد مردم را به رای دادن به کاندیدائی دعوت کرد که آدرسهای داده شده جز به احمدی نژاد راه نمی بردند.
به این ترتیب در این دوره، احمدی نژاد هم از امکانات مالی بیحساب و کتابی به هزینه دولت برخوردار است که به او کمک می کنند که ظاهراً “عمل را چاشنی حرف کند”، هم نیروهای بسیج را نه تنها برای سازماندهی تقلب در روز انتخابات بلکه همچنین برای رتق و فتق امورستادهای انتخاباتی اش و نیز برای هراس افکنی در میان مخالفانش در اختیار دارد و هم دستگاه ولایت به حمایت آشکار از او برخاسته است.
شکی نیست که پوپولیسم فریبگر احمدی نژاد و عطش سلطه بر تمام شئون جامعه، چنان که در او و گرایش اش سراغ داریم، بکوشند در دو هفته باقیمانده به دهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری بیشترین بهره از این ابزار آماده را نصیب خود کنند. اما گفتن این که ابزارهای پیروزی احمدی نژاد در دور گذشته اگر در آن دور تنها در آخرین روزهای انتخابات مهیا شدند، در این دور از هم اکنون و از پیشتر در اختیار اویند، مطلقاً به معنای پیروزی مقدر احمدی نژاد در این دور نیست. این ابزار آماده را می توان خنثی کرد، زیرا در فاصله دورۀ گذشته و اکنون چهار سال تجربه ریاست جمهوری احمدی نژاد وجود دارد. تجربه ای که می توان به تلخی امیدوار بود که تلخی آن نیاز به ترجمان نزد توده های حامی احمدی نژاد در دور قبل را نداشته باشد. تجربه ای که در نابودی امکانات توسعه، تشدید فقر و نابرابری، انزوای بین المللی کشور و انسداد و محدودیت فضای تحرک اجتماعی وسیاسی خلاصه می شود.
آن چه امروزه در میان نیروهای تحولخواه جامعه ما مشاهده می شود، صرفنظر از این که موضع هر یک از این نیروها در قبال انتخابات پیش رو چه باشد، خواه تحریم، خواه عدم شرکت و خواه شرکت، هم نظری در میان بخش وسیعی از آنان بر سر این نکته است که تداوم یک دوره چهار سالۀ دیگر از ریاست احمدی نژاد در دستگاه اجرائی فقط مسئله یک دوره چهار سالۀ دیگر نیست، بلکه تاحدودی مسئله یک مقطع تاریخی در تحول جامعه ماست.
تردیدی نیست که حضور یا عدم حضور احمدی نژاد در مقام رئیس جمهور عامل تعیین کننده ای در سیر امور در دوره آتی نیست. امابی تردیدتر ازاین، این است که هم نظری پیش گفته در میان نیروهای تحولخواه جامعه ما می تواند و باید مبنای اقدامی وسیع قرار گیرد، تا سیمای تحول سالهای آتی کشور ما نه با میدانداری نیروهای راست افراطی و ولایت فقیهی، و در شرایط فقروفاقه در اقتصاد، بسته ترین فضاهای اجتماعی و سیاسی و تداوم انزوا و حتی تهدید در مناسبات خارجی، که در موقعیت تضعیف شده نیروهای راست افراطی و ولایت فقیهی ترسیم شود.