فرا خوانی برای برسی مسائل چپ صورت گرفته است. این فراخوان از آنجا که تکرار فراخوان همایش وحدت سه سازمان درحدود یکسال پیش است که ظاهرا به جایی نرسیده است (وگرنه چه لزومی برای تکرار آن وجود داشت )، نمایانگرمشکلی بنیادی دراین شیوه برخود با معضلی است که گریبانگیرنیرویی است که خود را چپ دموکرات می خواند. اول اینکه این نیروبا لغت چپ ابهام وناروشنی را، ازهمان آغاز وارد بحث میکند، بلافاصله این سئوال مطرح میگردد که کدام چپ ؟
بررسی اجمالی این نیروها نشان میدهد که آنها مدعی نقشی درتاریخ برای خودهستند وموجودیت خود را گذرا نمی پندارند. ولی اگر بپذیریم که تاریخ بشر، سیرمبارزه طبقات اجتماعی است، این نیروها میبایست بجای لفظ چپ، که تنها نمایانگرمخالفت باوضع موجود است، ومفهمومی نسبی است، خود را با جایگاه طبقاتی خویش تعریف مینمودند ( طبقه کارگر ، طبقه سرمایه دار، یا اتحادی ازچند طبقه ). خوشبختانه به این مسئله درفراخوان توجه شده است. در فراخوان آمده است:
“چپ ایران، جریان تاریخی و ریشه داری است که همواره برای غلبه بر عقب ماندگی تاریخی کشور و طرد استبداد و برای پیشرفت، آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم مبارزه کرده است. با وجود مبارزات پیگیر، فداکاریها و جانبازیهای عظیم، نیروهای چپ به دلایل مختلف از جمله پیروی از سیستم فکری مسلط بر جنبش کمونیستی و به جهت پراکندگی، قادر نشده است در تحولات سیاسی کشور و دفاع از منافع و مطالبات کارگران و مزدبگیران کشور نقش برجسته ایفاء کند.—-امروز وجود تشکل بزرگ چپ برای دفاع از آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم و حمایت از منافع و مطالبات کارگران و مزدبگیران کشور به یک امر ضرور تبدیل شده است”
ولی این تعین طبقاتی، صریح و روشن عنوان نشده است، واین ابهام ممکن است منشا تعبیرات متفاوت درآینده باشد.
دومین ابهام، از شیوه برائت آنان از آنچه که زمانی بلوک شرق نامیده می شد، وازجریان هایی که تاریخا براساس مفاهیم همپیوند شکل گرفته اند، ناشی می شود. عده ای از چپ های!، گذشته را طرد می کنند. آنها فراموش میکنند که نسل حاضربر بالای بنایی قراردارد که محصول تلاش ایثارگرانه نسل پیشین است، وتنها بدین علت که برشانه های نوابغ گذشته ایستاده ایم، افق دید ما وسیعتراست. نفی گذشته توسط این جماعت، به نفی نفیی، سنتزنوین، فرا نمی روید، وبنابراین لفظ گسست بیشتربرازنده آن است. این گسست و طرد گذشته، به بحران هویت، وبی ریشگی منجر خواهد شد. بحرانی که به صورت دعوت های مکرر برای باز تعریف خود، به وجود آن اعتراف می شود.
در فراخوان بدین معضل نیز پرداخته اند، وچپ! ایران را جریانی ریشه داردانسته اند. ولی متاسفانه اعلام کرده اند که علت ناتوانی چپاز جمله پیروی ازسیستم فکری مسلط بر جنبش کمونیستی و به جهت پراکندگی این جنبش بوده است. چنین ارزیابی از همان آغاز عاملی غیرعینی را وارد بحث میکند.بدون اینکه قصد دفاع از سیستم فکری جنبش کمونیستی در گذشته را داشته باشم، باید اشاره کنم که، اولا جریان مسلط درجنبش چپ ایران حداقل در نیم قرن اخیر با جریان مسلط فکری درجنبش کمونیستی، همخوانی نداشته است. درثانی پراکندگی جنبش چپ! صورت مسئله است و نه علت آن. جنبش چپ! در کنار ناتوانی دردفاع مکفی ازمنافع آنی و آتی زحمتکشان، نتوانسته است تا بر پراکندگی خود نیز، فایق آید . معضلی که سیرطولانی وحدت سه سازمان، نمایانگر استمرارآن است.
سومین معضل این نیروها، ناشی ازهمین بحران هویت متمایز است. این نیروها جمهوری خواه هستند، طرفداران حقوق زنان واقلیت ها هستند، مدافع آزادی زندانیان سیاسی هستند، خلاصه همه چیز هستند، غیر ازخودشان. این نیرو ها در جمهوری خواهی خود، متمایز از جمهوری خواهان دیگر نیستند. درتلاش خود برای استقراراصول اعلامیه حقوق بشر، از دیگرفعالین حقوق بشر، تشخیص داده نمی شوند، واین رشته سر دراز دارد . اگر مبارزه برای تحقق موارد فوق را به صورت مبارزه در راه دموکراسی جمعبندی کنیم وایمان داشته باشیم که سوسیالیسم بدون دموکراسی ممکن نیست، آنچه هویت ما را از دیگر تلاشگران تحقق دموکراسی، متمایز میکند، اشاعه این باور است که بدون دورنمای سوسیالیستی، تحقق دموکراسی، آزادی وعدالت اجتماعی، ممکن نیست
از مهمترین کاستی های دیگراین فراخوان، محدود کردن این جنبش، به ایران وعدم تاکید آن به ماهیت جهانی تلاش نیروی مدافع زحمتکشان است. این نیرو نه تنها با ریشه های تاریخ ملی خود، بلکه به مثابه بخشی از تلاش جهانی برای استقرارآزادی، عدالت اجتماعی، دموکراسی وسوسیالیسم، وجود دارد. اگرانکار اجدادمان هویت ما را مخدوش میکند، نتیجه نادیده انگاشتن برادران و خواهرانمان نیز خدشه ای بر هویت ماست
برزویه طبیب