براى اینکه جامعه ایران دمکراتیزه شود ودر سمت توسعه همه جانبه حرکت کند، وجود احزاب سیاسى مدرن- دمکرات با گرایشها و سمتگیرىهاى برنامهاى واجتماعى متفاوت در جامعه، با توجه به حضور و نفوذ فکرى و سیاسى آنها در زندگى روزمره شهروندان و اقشار و طبقات گوناگون جامعه و همچنین برقرارى مناسبات دمکراتیک میان این احزاب و تشکیل اتحادها و ائتلافهاى دمکراتیک فراگیر میان آنها امرى کاملا ضرور و مساله روز ایران است.
مبارزه با حکومت دینى جهت تضعیف و رفع آن در کشور ما زمانى به دمکراتیزاسیون جامعه و تاسیس نظام سیاسى مدرن – دمکرات درایران منجر مىشود که افراد و اتحادها و احزاب و سازمانهاى سیاسى واقعا موجود از اخلاق سنتى و روشهاى پوپولیستى و آمرانه بگسلند؛ اخلاق مدنى – شهروندى و مناسبات افقى دمکراتیک دردرون ومیان آنها شکل بگیرد و برنامهها وهویتهاى اجتماعى متفاوت آنها مشخص و شفاف و مناسبات دمکراتیک میان آنها شکل گرفته باشد. بدون وجود چنین اخلاق و مناسبات و احزاب واتحادهاى فراگیر، نظام سیاسى مدرن- دمکراتیک در جامعه ایران مستقر نمىشود.
کسانى که کوشش مىکنند بهشیوه پوپولیستى و ولونتاریستى و با سردادن شعارهاى دلربای اتحاد براى جمهورى یا اتحاد براى دمکراسى و حقوق بشر، نظام سیاسى مدرن دمکراتیک درایران برقرار کنند لازم است توجه کنند که ادامه این شیوهها در پروسه طولانى مشکلساز خواهد بود. دمکراسى را نباید بهشیوههاى پوپولیستى و آمرانه و با تشکیل این یا آن اتحاد پوپولیستى بر جامعه تحمیل کرد. با هیاهو وجنجال مىشود هزاران فرد را حول یک شعار زیبا جمع کرد و براى مدتى به اینسو و آنسوکشید ولى نمىتوان نهاد دمکراتیک پایدار ساخت. فراخوان رفرندام را بیش از ٣٠ هزار نفر امضا کردند اما این امضاها منجر به تشکیل یک نهاد ملى مدرن دمکراتیک نشد. هرکسى بهنام رفراندم راه خود را گرفت و رفت.
رفع و یا دفع حکومت دینى، بدون وجود احزاب مدرن دمکراتیک، تحت شرایط معینى، بهشیوه پوپولیستى و ولونتاریستى و آمرانه امکانپذیر و عملى است اما اینکه از بطن چنین تحولى در جامعه ما، مناسبات مدرن دمکراتیک برخواهد خاست بعید بهنظر مى رسد. انقلاب مشروطیت، نهضت ملى بهرهبرى مصدق و انقلاب بهمن مصداقهاى عینى وتاریخى این ادعا هستند. این تجارب براى جلوگیرى از کجراهه رفتن جریانهاى سیاسى کشور و انتخاب راه و روش و شکل و محتوى دمکراتیک و مسالمتآمیز از طرف آنها حاوى درسهاى فراوان است. ایرانیان و ایران دیگر فرصت تکرار کجراههها را ندارند.
جمع شدن افراد متفرق و منفرد با گرایشهای برنامهاى و اجتماعى متفاوت وگاه متضاد در زیر چترهائى نظیر دوم خردادیها، اصلاحطلبان، اتحاد براى دمکراسى در خانه و صلح درجهان، اتحاد جمهوریخواهان و جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک و اتحاد براى دمکراسى وحقوق بشر و اتحاد براى رفراندم و کنگره ملى و جلسه برلین – لندن البته اقدامات مثبتى در جهت دمکراتیزه شدن روابط ایرانیان و جریانات سیاسى بوده است اما این تجمعها و نشست وبرخاستها نمىتوانند و نباید جایگزین احزاب دمکراتیک با گرایشهای برنامهاى و اجتماعى متفاوت بشوند.
روشن و شفاف شدن جهتگیرى برنامهاى واجتماعى جریانهاى سیاسى، تلاش براى نفوذ اندیشه سیاسى و برنامه و سیاست خود در میان شهروندان و اقشار و طبقات جامعه، از الزامات رشد و گسترش جنبش دمکراسى در جامعه ما است. جنبش دمکراسى و حقوق شهروندى جارى درایران، زمانى گستردهتر، ژرفتر، غنىتر و قدرتمندتر خواهد شد که هریک از جریانات سیاسى بهنام خود با شهروندان و اقشار و طبقات گوناگون سخن بگویند، میان آنان نفوذ فکرى و برنامهاى و سیاسى و معنوى داشته باشند.
بر بستر چنین فعالیتها و نفوذهاى فکرى و سیاسى و معنوى در میان شهروندان واقشار و طبقات جامعه است که مىتوان آنان را به همکارى و اتحاد در راه برقرارى دمکراسى بهجاى دولت دینى فراخواند. بهخاطر وجود چنین زمینههائى است که مىتوان امیدوار بود اتحادى دمکراتیک فراگیر، پایدار و کارساز براى رفع حکومت دینى و استقرار دمکراسى درایران شکل گیرد. تلاش براى همکاریها و اتحادها و جبهههاى جمهورىخواهى و دمکراسىخواهى زمانى پرثمر و کارسازتر مىشوند که اولا متکى بر احزاب و سازمانهاى دمکرات با برنامه و جهتگیریهاى روشن باشند ثانیا هر یک از جریانات سیاسى بر پایگاههاى اجتماعى مشخص و معین و قدرتمند خود متکى باشند وقادر باشند درحیات سیاسى جامعه نقش موثر ایفا کنند.
تلاش بهشیوه پوپولیستى، ولونتاریستى با روحیه ضد حزبى و روش آمرانه در راه برقرارى دمکراسى تحت عناوین اتحاد براى جمهورى و اتحاد براى دمکراسى وحقوق بشر، در نفس خود دچار تناقض بنیادین است. کوشش براى بهمیدان آورد ن مردم تودهوار توسط این یا آن اتحاد دمکراسىخواهى و یا جمهورىخواهى متشکل از منفردین و یا توسط این یا آن شخصیت سیاسى براى برقرارى جمهورى بهجاى جمهورى اسلامى یا دمکراسى بهجاى حکومت دینى چه آگاهانه باشد چه ناآگاهانه، تلاشى پوپولیستى و ولونتاریستى و آمرانه است که در نهایت در خدمت زورمداران قدرتپرست قرار مىگیرد.
مردم بهمثابه یک توده بیشکل حتى درجوامع نسبتاً دمکراتیک که آشنا با حقوق خود هستند، قادر به کسب حقوق شهروندى و اجتماعى خود نیستند چه رسد در جامعه ایران که از فرهنگ سنتى و اخلاق سنتى رنج مىبرد و زیر سلطه استبداد دینى قرار دارد. براى جلوگیرى از سوء تفاهم باید مجددا تاکید کنم که تلاش براى جمع شدن افراد دمکرات با گرایشهای گوناگون ومتفاوت فکرى و برنامهاى و اجتماعى زیر چتر اعلامیهها و فراخوانها و پلاتفرمها و تشکیل همایشها و کنفرانسها و کنگرهها وایجاد اتحادهاى جمهورىخواهى و دمکراسىخواهى و ایجاد حرکت سیاسى، تاکنون تلاشهاى مثبتى درجهت دمکراتیزه شدن روابط ایرانیان بودند اما لازم است توجه شود که اگر این تلاشها و اتحادها دربرابر تلاش براى شکلگیرى احزاب مدرن دمکرات با جهت گیریهاى متفاوت قرار بگیرند ویا جایگزین آن شوند، کارآئى و سازندگى خود را از دست خواهند داد.
بهعنوان مثال « اتحاد جمهوریخواهان ایران» چند سال بعداز تشکیل، هنوز هم روشن نکرده است که آیا تشکلى متشکل از فراکسیونهاى حزبى با جهتگیرىهاى برنامهاى و اجتماعى مشخص ومتفاوت است یا خیر؟ چند فراکسیون با کدام جهتگیریهاى برنامهاى و اجتماعى دارد؟ مناسبات میان آنها چگونه است؟ کدام فراکسیون، جهتگیرى لیبرالدمکراسى و نئولیبرالى و کدام جهتگیرى سوسیالدمکراسى دارد؟ سخنگویان آنها کیستند؟ اگر فراکسیونهاى حزبى در اتحاد جمهورىخواهان وجود ندارند موانع تشکیل آنها کداماند؟ روشن نبودن این موارد این اتحاد را به جریانى «در خود» تبدیل کرده و اعضای آن را مشغول مشکلات درونى خود کرده است. شوراى مرکزى این جریان هنوز هم تصور میکند که در حیات سیاسى جارى در ایران نقشآفرینى مىکند.
دیگر جریانات سیاسى که تحت عناوینى نظیر اتحاد براى دمکراسى و حقوق بشر، اتحاد براى رفراندم و شورایعالى جنبش رفراندم واجلاس برلین – لندن ووو فعالیت مىکنند دچار همین مشکل و توهم هستند. برخى از اینها هنوز در ابتدای راه، خود را نقطه عطف اعلام مىکنند. «جنبش جمهوریخواهان دمکرات ولائیک ایران» اگر چه در کنگره قبلى خود تشکیل فراکسیونهاى حزبى را تصویب کرد، اما هنوز نتوانسته است گامهاى عملى بردارد. تلاش نیروهائى لنظیر دکتر معین و حجاریان و نهضت آزادى و جبهه مشارکت اسلامى ووو تحت منشورهائى نظیر «دمکراسى در خانه و صلح درجهان» هنوز در سطح پلاتفرم باقى مانده است و بانیانش در دایره قانون اساسى گرفتار اند. امضاهاى ۵٠٠ نفرى و ۶٠٠ نفرى داخلکشورىها و خارجکشورىها اگر چه مثبت است ولى در همین حد باقى مانده است. افرادى نظیر گنجى فعالیت پراکنده و ناسازمانیافتهاى را شروع کردهاند. من به هیچوجه نمىخواهم ارزش کار و فعالیت این عزیزان را نادیده بگیرم. در جامعه ایران هرگامى که در راه آزادى و دمکراسى و علیه حکومت دینى برداشته شود، بسیار بسیار ارزشمند است و جامعه ما نیازمند همین گامهاى کوچک وبزرگ است اما بهنظر میرسد اینگونه کارهاى پراکنده، موجى، فصلى و بىارتباط باهم و ناسازمان یافته علیرغم مثبت بودنشان پاسخگوى نیاز اساسى جامعه ما نیستند. زمان آن رسیده که این قطرات پراکنده و نامنظم و گهگاه از جویبارها و رودهاى پراکنده و کم رمق، راهی شطهاى بزرگ و دریا شوند.
لازم است ما افراد موجود زیر پوشش این چترها و اتحادها و منشورها و اعلامیهها و بیانیهها و اعتصابهاى ۶٠٠ نفرى و ١٠٠٠ نفرى و هزاران نفرى در داخل و خارج کشور به این سوال ساده جواب بدهیم که تاکى مى خواهیم به این شیوهها به فعالیت سیاسى ادامه دهیم؟ به چه دلیلى احزاب مورد نظر خودرا تشکیل نمىدهیم؟ چرا ما دارندگان گرایشهای گوناگون لیبرال دمکراسى و گرایشهای گوناگون سوسیال دمکراسى، چترها و تشکلهاى حزبى خود را درست نمىکنیم؟ آقاى گنجى و همفکرانش که بسیارند چرا حزب لیبرالدمکراتیک خود را درست نمىکنند؟ لیبرالدمکراتها و سوسیالدمکراتهاى ایران چرا بهجاى تشکیل احزاب مدرن – دمکرات مورد نظر خود جنگ حیدری-نعمتى جمهورىخواهى و مشروطهخواهى راه انداختهاند؟
البته احزاب و سازمانهاى سیاسى که قبل از انقلاب تشکیل شدهاند نیز وضعیتى بهترى ندارند، آنها نه تنها نتوانستهاند و نمىتوانند در داخل و خارج کشور نیرو جذب کنند تا خون تازهاى به کالبد نحیفشان برسد، بلکه مدام نیرو از دست مىدهند وبه منبع نیرورسانى به این چترها و اتحادهاى بىهویت اجتماعى در داخل و خارج کشور تبدیل شدهاند. پرسیدنى است که این احزاب و سازمانها از جمله سازمان ما – سازمان فدائیان خلق ایران-(اکثریت) – تا کى مىخواهند کوچک و کوچکتر بشوند؟
آیا زمان آن نرسیده است که مدافعان متفرق و متشکل گرایشهای گوناگون لیبرالدمکراسى و گرایشهای گوناگون سوسیال دمکراسى درداخل و خارج کشور تشکلهاى سیاسى بزرگ و فراگیر خودرا بسازند؟ آیا لیبرالدمکراتهاى ایران مىخواهند، ابتدا حکومت دینى برکنار شود و قدرت سیاسى کسب شود و بعد از آن، احزاب خودرا تشکیل دهند؟ آیا چپهاى دمکرات ایران مىخواهند ابتدا حکومت دینى از طریق انقلابى نظیر انقلاب بهمن برود و بعد از آن حزب بزرگ خود را تشکیل بدهند؟
مجموعه نشانهها و شواهد از داخل و خارج کشور نشان مىدهند که جنبش دمکراسىخواهى واوضاع جامعه ایران از نظریهپردازان و سیاستپردازان و سیاستگذاران و فعالان سیاسى آزادیخواه و دمکرات کشور، اشکال سازماندهى نوینى مىطلبد. اینکه استبداد سیاسى حاکم مانع تشکیل احزاب مدرن – دمکرات در کشور است قانعکننده بهنظر نمىرسد. ایراد و اشکال در درون نیروهاى مدرن دمکرات چپ و راست و میانه نیز است. بهنظر مىرسد علیرغم گسترش و ژرفش فکر و فرهنگ آزادى و دمکراسى در میان نیروهاى سیاسى کشور، هنوز روحیه ضد حزبى نیرومندى جریان دارد. کسانى که با حفظ روحیه ضد حزبى در زیر چترها و اتحادهاى جمهورىخواهى و دمکراسىخواهى جمع مىشوند نمىتوانند سازندگان مناسبات مدرن – دمکراتیک در درون آنها و میان آنها باشند. باید در یک گفت و شنود وتلاش همگانى بر روحیه ضد حزبى میان نیروهاى سیاسى کشور غلبه کرد.
پیداکردن اشکال مناسب براى گرد آمدن مدافعان این گرایشهای متفاوت در تشکل سیاسى حزبى خود و پیدا کردن اشکال مناسب براى اتحاد میان آن تشکلها در راه دمکراسى و حقوق بشر در ایران از اهم وظایف طرفداران دمکراسى است.
البته من موافق این نظر نیستم که طرفداران این گرایشها باید تا تشکیل چنین فراکسیونها و چنین احزاب و چنین اتحادهاى فراگیر، دست از فعالیت سیاسى بردارند. احزاب و اتحادها بر بستر پراتیک سیاسى و اجتماعى و در پیوند با مبارزات روزمره شهروندان و اقشار و طبقات جامعه شکل مىگیرند نه صرفا از طریق کار نظرى و بحث و گفت و شنود و برگزارى جلسات و نشست میان روشنفکران و فعالین سیاسى.
پراتیک سیاسى و اجتماعى و سازمانگرانه و کار فکرى و فرهنگى و گفت و شنود و نشست و برخاست از ارکان اصلى تلاش در راه تحقق دمکراسى در ایران هستند.
تشکیل فراکسیونهاى حزبى دردرون اتحادهاى موجود
بهنظر مىرسد این اتحادها و چترهاى واقعا موجود در داخل و خارج کشور یا باید حق تشکیل فراکسیونهاى حزبى و حق فعالیت آنها را در نظر و عمل بپذیرند و یا بهدلایل گوناگون در عمل جلو آن را بگیرند. جلوگیرى از تشکیل فراکسیونهاى حزبى در درون اتحادها و چترهاى مذکور، نه تنها غیر دمکراتیک است بلکه به درجا زدن این اتحادها در درون خود منجر مىشود. نمىشود با حفظ روحیه ضد حزبى و تقویت آن در درون خود، اتحاد دمکراتک پایدار ساخت. مباره با روحیه و افکار ضد حزبى و تشکیل فراکسیوناى حزبى دمکراتیک در درون این تشکلها گام مثبتى خواهد بود در سمت دمکراتیزه شدن مناسبات درون اتحادها و میان اتحادها و احزاب و سازمانهاى سیاسى موجود.
بهنظر مىرسد با پذیرش حق تشکیل فراکسیونهاى حزبى در این تشکلهاى سیاسى و تشکیل آنها در عمل و برقرارى مناسبات دمکراتیک میان آنها، دیوار بهظاهر بلندِ و نفوذناپذیر میان آنها، ومیان این تشکلها و احزاب و سازمانهاى سیاسى واقعا موجود، کوتاه و قابل عبور خواهد شد. اگر فراکسیونهاى حزبى بهشیوه دمکراتیک و بهدور از فرقهگرائى و تعصبات، در درون اتحادهاى جمهورىخواهى و دمکراسىخواهى تشکیل و مناسبات دمکراتیک میان آنان برقرار شود، فراکسیونهاى همگرا و مشابه دراین اتحادها در داخل و خارج کشور، دلایل عقلانى و قانعکنندهاى براى عدم ارتباط و کار مشترک با همدیگر وبا احزاب و سازمانها ویا با فراکسیونهاى درون آنها پیدا نخواهند کرد.
البته ما اصل را بر برخورد عقلگرایانه انتقادى، سالم و دمکراتیک تلاشگران مىگذاریم نه برخوردهاى قومگرایانه و گروهگرایانه و سازمانگرایانه و هژمونیستى و ایدئولوژیک باقى مانده از گذشته که در ذهن تک تک ما جارى است.
اگر ارتباطات شفاف و همکارىهاى معین و مشخص میان فراکسیونهاى گوناگون لیبرالى با همدیگر و میان فراکسیونهاى سوسیال دمکراسى با همدیگر دردرون اتحادهاى واقعا موجود شکل بگیرند، ارتباطات میان این فراکسیونها با احزاب و سازمانهاى همگرا وهم سیاست و یا با فراکسیونهاى همگرا و هم سیاست در این احزاب و سازمانها نیز برقرار مىشوند.
اگر این فرضها، صرفا جنبه تخیل نداشته باشند و منطبق با روندهاى واقعى و عینى در این اتحادها واحزاب و سازمانها باشند ودر عمل تعین و تحقق پیدا کنند، اتحادهائى نظیر اتحاد جمهورىخواهان ایران و جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران و جنبش رفراندم ( بروکسل) و اجلاس برلین- لندن و اتحاد براى «دمکراسى در خانه و صلح در جهان» و نظیر اینها زمینههاى موجودیت خود بهمثابه یک اتحاد سیاسى با بافت و ساخت جدا از دیگران را از دست خواهند داد و بهتدریج و در درازمدت جایشان را به احزاب مدرن دمکراتیک با برنامهها و هویتهاى اجتماعى متفاوت و مشخص و به اتحاد ها ى مدرن – دمکرات و یا اتحاد اتحادها در راه دمکراسى و حقوق بشر خواهند داد.
شکلگیرى گروههاى گوناگون با گرایشهای فکرى و جهتگیرىهاى برنامهاى و اجتماعى متفاوت در داخل و خارج کشور، در دل چترها و اتحادهاى موجود و در درون احزاب و سازمانهاى سیاسى واقعا موجود نشانههاى مهمى از ضرورت اصلاح و تغییر در روش و ساختار و سیاستهاى اتحادها و احزاب و سازمانهاى سیاسى در راستاى تشکیل احزاب مدرن – دمکرات با گرایشهای برنامهاى و اجتماعى متفاوت و تشکیل اتحادهاى فراگیر مدرن دمکرات است.
بهنظر مىرسد مدافعان گرایشهای برنامهاى و اجتماعى متفاوت، نمىتوانند بهطور انفرادى براى مدت طولانى در اتحادهاى سیاسى فاقد جهتگیرى برنامهاى و اجتماعى، فعالیت موثر وسازندهاى داشته باشند. بهعنوان مثال طرفداران منفرد نئولیبرالیسم و لیبرالیسم (چه جمهوریخواه باشند و چه مشروطهخواه) و سوسیالدمکراتهاى منفرد متمایل به راست و سوسیالدمکراتهاى منفرد تحولطلب جمهورىخواه تا زمانى مىتوانند در کنار هم و زیر یک چتر بىبرنامه و بىجهتگیرى اجتماعى باقى بمانند که مبارزات مردم ایران برآمد سیاسى گسترده و نیرومندى نداشته باشد. نباید فراموش کرد که دمکراسى و جنبش دمکراسى و حقوق شهروندى در ایران امرى همگانى و ملى و فراطبقاتى است و شهروندان و اقشار و طبقات گوناگون ایران در تحقق دمکراسى و آزادى درایران منافع مشترک دارند، اما درعین حال هرکدام از آنها تمایلات و انتظارات خاص خودرا نیز دارند. بىتوجهى به این ویژگىها نشانه بلوغ ما نیست و مىتواند جنبش دمکراسى و اتحادها را در پروسه با مشکلات جدى و عدیدهاى مواجه کند.
لازم است مجددا تاکید شود که اتحاد براى جمهورى و یا دمکراسى بهشیوه پوپولیستى و آمرانه و با روحیه ضد حزبى، راه رسیدن به دمکراسى مدرن نیست.
شعار امروز فقط اتحاد، یکى از بارزترین نمودهاى شیوههاى پوپولیستى و ولونتاریستى مبارزه براى دمکراسى وعالیترین تجلى نگرش آمرانه به سیاست و دمکراسى است. کسانى که براى اتحاد مدرن – دمکرات درراه دمکراسى در ایران تلاش مىکنند لحظهاى نمىتوانند و نباید دست از تلاش براى شکلدهی احزاب مدرن – دمکراتیک با برنامه وجهت گیرى متفاوت بردارند. با حضور و گسترش روحیه و افکار ضد حزبى در درون اتحادها نمىتوان اتحاد دمکراتیک درست کرد. جامعه ایران براى دمکراتیزاسیون به احزاب مدرن- دمکرات با گرایشهای متفاوت نیازمند است، نه به نمادها و شخصیتها و افرادى که روحیه ضد حزبى دارند و خود را فراتر از احزاب مىدانند. تجربه حرکت فراحزبى مصدق و محمد خاتمى هنگام زمامدارى، درسهاى کافى در این زمینه را دربر دارد. شعار امروز فقط اتحاد البته مبتنى بر منافع ایدئولوژیک گروه معینى نیز است. نمادها و شخصیتها و افرادى که به خودشان حقوق فراشهروندى و رسالت خاصى قائلند همیشه دوست دارند خارج از احزاب دمکرات و فراى اتحادهاى دمکراتیک نقشآفرینى کنند. این روشن است که هرچه زمینه براى تشکیل احزاب مدرن – دمکرات و اتحادهاى مدرن – دمکراتیک فراهمتر شود، اهمیت نمادها و شخصیتها در آن چترها و اتحادها کمترخواهد شد.
شفافیت
روشن وشفاف شدن جهتگیرىهاى برنامهاى و اجتماعى احزاب و سازمانهاى سیاسى و افراد و تشکیل فراکسیونهاى حزبى در درون چترها و اتحادهاى دمکراتیک نامبرده، روشن شدن رابطه و جایگاه هر فردى در این اتحادها و تنظیم مناسبات مدنى- دمکراتیک و شفاف میان آنها از الزامات پیشرفت و ژرفش و غنىسازى فکر و فرهنگ و روش دمکراسى در درون اپوزسیون و از الزامات تشکیل اتحادها و ائتلافهاى دمکراتیک فراگیرو موثر میان آنها درراه تحقق استراتژى استقرار دمکراسى بهجاى حکومت دینى درایران است.
شفافیت از ویژگىهاى مهم دمکراسى مدرن است. درپرده ماندن و در هالهاى ازابهام ماندن جهتگیریهاى برنامهاى و اجتماعى و در پرده ماندن جایگاه افراد و شخصیتهاى سیاسى در درون چترها و اتحادها قادر به اعتمادسازى و رفع بىاعتمادیها نیست. احزاب و اتحادها اگر نتوانند با افراد خود و با یکدیگر و با افراد و شخصیتهاى خارج از ساختار خود رابطه شفاف داشته باشند و اگر نتوانند با پایگاه اجتماعى مورد نظر خود تماس برقرار کنند و اگر نتوانند آنها را بهسمت برنامه خود جلب کنند، به تشکلهائى درخود تبدیل مىشوند. بىبرنامگى و بدون حزب بودن دکتر مصدق با آن نفوذ دامنهدار تودهاى و همچنین اصلاحطلبان دولتى با وجود ٢١ تا ٢۶ ملیون راى طى هشت سال، از عوامل مهم شکست آنها بود. سقوط دولت مصدق وشکست اصلاح طلبان دولتى با توجه به نفوذ وسیع میان مردم سازماننایافته با وجود امکانات وسیعى که دراختیار داشتند براى اپوزسیون دمکرات درسهاى فراوانى را دربردارد.
خطرى دیگر دربرابر مناسبات دمکراتیک و اتحاد دمکراتیک فراگیر.
خطردیگرى که لازم است مورد توجه نشستها واتحادها و نیز احزاب و سازمانهاى سیاسى قرار گیرد این است که اینها هرکدام بخواهند با خودبزرگبینى و تبختر، خودرا «نقطه عطفى» درتاریخ دمکراسى ایران و یا مرکز ثقلى براى ایجاد اتحاد ویا ائتلاف دمکراتیک بدانند و نخواهند گامهاى ضرور براى بازاندیشى و بازسازى خود بردارند.
«نقطه عطف» و یا «قطار» دانستن این یا آن نشست، این یا اتحاد دمکراتیک، این یا آن حزب و سازمان و فراخواندن دیگران براى پیوستن به این «نقطه عطف»ها و «قطار»ها نشانههائى از رسوبات افکار و فرهنگ غیر دمکراتیک است. عقل هیچ فرد دمکرات یا اتحاد براى دمکراسى و یا جمهورى از دیگرى کاملتر نیست. صلاحیت و صحت سیاستهاى هیچ جریان مدافع دمکراسى در ایران ودر پراتیک اجتماعى و سیاسى در ابعاد مردمى و میلیونى به اثبات نرسیده است. تبلیغ اینکه که اتحاد ما و نشست ما و حزب ویا سازمان ما نقطه عطفى در… است و خطاب به اتحاد جمهورىخواهان، اتحاد دمکراسىخواهان و احزاب وسازمانهاى سیاسى که به این نقطه بپیوندید وبه این قطار سوار شوید، جز رسوبات نگرش گذشتهگرا، خودمحوربین و هژمونىطلب در ذهن دمکراتیک ما چیزى نیست.
رعایت «تفاوت و تفاوتها»، «مدارا»، «کثرتگرائى» و «گفت وشنود» در عمل سیاسى و اجتماعى همیشه سختتر از پذیرش آن در نظر بوده است. بکوشیم در نظر وعمل چنین دقایقی را رعایت کنیم.
سخنى کوتاه با نیروهاى چپ ایران
اما آنچه در این مقال مورد توجه و تاکید و مورد خطاب است آن بخش از نیروهاى سیاسى کشور است که خود را مدافع گرایشهای گوناگون سوسیالدمکراسى مىدانند. زمان آن رسیده است که این نیروها به تفرقه و پراکندگى خود در جهت تشکیل حزب یا احزاب چپ مدرن- دمکرات و تاسیس اتحاد دمکراتیک چپهاى ایران پایان دهند. جامعه ایران براى دمکراتیزه شدن، به حزب مدرن- دمکرات – آزادیخواه – عدالت جو – هوادار محیط زیست سالم و صلحدوست بزرگ نیازمند است. زمان آن رسیده است که چپ ایران پروژه پایان دادن به تفرقه و پراکندگى و تشکیل حزب فراگیر خود را تنظیم و اجراى آن را در دستور کار خود قرار دهند. چپهاى متشکل و غیر متشکل ایران اگر مىخواهند ایفاگر نقش مهمى درحیات سیاسى کشور و درامر دمکراتیزاسیون جامعه باشند ناگزیر به دمکراتیزه کردن مناسبات درونى و برونى خود و عبور از وضعیت موجود و عبور از منافع گروهى و غلبه بر سکتاریسم خود است. این واقعیت دارد که تک تک احزاب و سازمانهاى چپ درحال ضعیف شدن و نحیف شدن هستند، هیچ یک از آنها به تنهائى قادر به ایفاى نقش مهم در حیات سیاسى کشور نیستند، هزاران فرد چپ در تشکلها و چترها و اتحادهاى موجود در داخل و خارج کشور فعالند ولى جذب احزاب و سازمانهاى چپ ایران نمىشوند. این پارامترها و دهها پارامتر دیگر باید احزاب و سازمانها و افراد چپ ایران را بیدار، چشمها و گوشها و ذهنشان را باز و به اندازه کافى به تفکر و تعمق واداشته باشد. ما نباید از تلاش در راه تشکیل حزب دمکراتیک و فراگیر چپ ایران و ادغام شدن در آن در یک پروسه، با اجراى پروژههاى کوچک و بزرگ هراس داشته باشیم. سازمانها و احزاب و اتحادها، اهداف ما نیستند وسایلى هستند در خدمت تحقق جامعهاى با مناسبات دمکراتیک – آزاد – عادلانه – سبز و صلحآمیز درایران. بکوشیم نیروى چنین حزبی براى چنین جامعهاى باشیم. ما مىتوانیم و باید دراین مسیر از خود عبور کنیم.