یکى از نقطه نظراتى که در رابطه با اتمى شدن ایران مطرح میشود این است که اگر جمهورى اسلامى به سلاح اتمى دست یابد، عمر آن ابدى میشود و یا لااقل مدت عمر آن بسیار طولانىتر خواهد شد. با در نظر گرفتن پرونده اتمى ایران و تبدیل شدن آن به یک مسئله سیاسى ـ بینالمللى، واضح است که توانائى رژیم در برکرسى نشاندن طرحهاى اتمى خود (و نه الزاما به دست آوردن سلاح اتمى) میتواند پیامدهاى خاص سیاسى در تثبیت موقعیت سیاسى آن چه در داخل و چه در خارج کشور در سطح بینالمللى داشته باشد و موقعیت آنرا تحکیم بخشد، اما باز مواردى در این نقطه نظر وجود دارد که سعى میکنم در ذیل بدان بپردازم:
ـ اولا اینکه این قضیه که رژیم به دنبال سلاح اتمى است، هنوز اصلى مسلم از لحاظ جامعه بینالمللى نیست، و تنها حدس و گمانهائى است که زده میشوند، بنابراین نمیشود اصل برنامههاى جمهورى اسلامى را اتوماتیکى به ساخت سلاح اتمى پیوند داد. پیوستن به این امر که رژیم اساسا در فکر ساختن سلاح اتمى است میتواند تشجیعگر آن نیروهائى باشد که خوى تجاوزگرانهى دارند واین امر را بهانهاى براى حمله به ایران قرار دادهاند. کشورهائى که خود نیز دست کمى از جمهورى اسلامى در نقض پیمانها و معاهدات گنجانیده شده در منشورهاى سازمان ملل ندارند.
ـ دوم اینکه نمیتوان نسبت مستقیمى مابین فرض دستیابى رژیم جمهورى اسلامى به سلاح اتمى و ماندگارى عمر آن قائل شد. این امر از چند زاویه قابل نقد است. اول اینکه هیچ رژیمى در دنیا براى سرکوب داخلى از سلاح اتمى استفاده نکرده است و اساسا این امر ناشدنى و نامعقول مینماید. دوم اینکه تصور چنین رابطهاى خود به خود به معناى تحقیر مردم است و امر دستیابى به سلاح اتمى را براى همیشه به منزله منکوب و مرعوب کردن مردم میداند. گویا امر مبارزه براى تحول خود به خود براى همیشه تابع سلاح اتمى قرار خواهد گرفت و مردم دیگر جرات نخواهند کرد که به مبارزه خود ادامه دهند.
ـ ما نمونه کشورهائى را در دست داریم که با وجود داشتن سلاح اتمى قادر به حفظ وجود خود نشدند (مانند اتحاد شوروى)، و هنوز کشورهائى را داریم که با وجود بهرهمند بودن از سلاح اتمى از ثبات سیاسى ـ اجتماعى کافى برخوردار نیستند (مانند پاکستان) و اساسا اصل وجود سلاح اتمى رابطه مستقیمى را در امر سرکوب ایجاد نکرده است.
ـ آخر اینکه نگرشى که وجود سلاح اتمى را ابدى شدن عمر رژیم جمهورى اسلامى میداند، تفکرى است که براى تحول بیشتر چشم به کشورهاى خارجى دارد تا به نیروها و جنبشهاى داخلى. واقعیت این است که این طرز تفکر از عوامل داخلى تحول ناامید شده است و حتى از تلاشها و فعالیتهاى چندین ساله گذشته خود نیز نه تنها راضى نیست، بلکه آنرا نه موثر میبیند و نه قطعى. این در حالى است که این نوع نیروها همیشه قبلا در تبلیغات خود این مسئله را تبلیغ میکردند که رژیم در مرحله سرنگونى قرار دارد و تنها آن را تلنگرى لازم است!
بنابراین ایجاد رابطه مستقیم بین دستیابى رژیم جمهورى اسلامى به سلاح اتمى و ماندگارى آن، تحقیر مردم و امر مبارزه داخلى براى تحول است. بگذار از این ایده پرهیز کنیم!
١٨.٠٢.٠۷