از پا نیافتدم هنوز
علیرغم درد پیری
توانی برای دفاع از ارزشهای انسانی دارم هنوز
از پا نیافتدم! هنوز
من همان کمونیست سابقم
آبدیده شده در کورههای سرخ
«با رنج و درد کار و زندان …»
باور کنید چرخشی در کار نیست.
از پا نیافتدم! هنوز
اگر صدایم رسا نیست
اگر قلم بیرنگ، و خوانا نیست
چون، هنوز در این دنیای وارونه
با وجود سایههای تار، دیدنی نیستم
لنگلنگان میبرم
در کوچههای تنگ و باریک، تن خسته را
با قلبی شکسته و ذهنی حک شده و تار از رنج
تا بگویم
«شمعی، هر چند ضعیف
در دل شب تاریک روشناییست!
هنوز….»
با گذر از کوچهها نابرابر پای بر هر دین
هر مکتبی، هر کتاب آسمانی گذاشتم
چرا که انسانم و در پی بازگشت اختیار به انسان
من بودم و واژهها در لحظههای دلتنگی!
من بودم و رنجها در پیوند زندگی!
من بودم و مرگ با گذشت از خطر، برای زندگی!
من بودم و زیبایی، در عالم رویایی
گاه مست، گاه آشفته، گاه عاشق خیالی
هر روزم یک واژه بود آنهم واژههای زندگانی
روزگاران به غم گذشت، و من ماندم با ناکامیهای زندگی
اینگونه پیمان بستم با واژهها در فراز و نشیب زندگی
رویایی خوشبختی را از قلم نیاندازم تا رسیدن به آزادی.
۱۵ نوامبر ۲۰۲۲میلادی
شمی صلواتی