امنیت، چنانکە فیلسوفان و اندیشمندان لیبرالی همچون هابز و لاک معتقداند، شاید اولین عامل محرکە در پیدایش جامعە سیاسی (در مقابل جامعە طبیعی) باشد. انسانها دور هم گرد می آیند و یک جمع سیاسی پدید می آورند زیرا کە نمی خواهند مدام در ترس از همدیگر بسر ببرند. حتی هگل هم کە منتقد ایدە لیبرالیستها در این خصوص بود، نافی ایدە امنیت نیست، اما نقطە عزیمت او برای این مفهوم از نقطە عزیمت لیبرالیستها متفاوت است.
بر همین مبنا باید گفت کە امنیت وارد مقولە سیاست مدرن می شود و در قالب دکترین امنیتی در تعیین سیاست کوتاە مدت، میان مدت و دراز مدت دولتها بعنوان عامل بسیار مهمی عمل می کند. حال دولتها از هر گونە نوع و جنس آن.
از اهمیت مقولە امنیت گفتە شد تا با توجە بە سخنان خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجە اتحادیە اروپا، در خصوص برجام کە گفت “این توافق برای ما موضوع امنیتی است” بر اهمیت برجام بعنوان موضوعی کە ربط مستقیم بە امنیت اروپا دارد، تاکید شود. اهمیتی کە اروپا را بە تقابل با دولت ترامپ کشانیدە و باعث تشدید دیپلماسی اروپا در عرصە جهانی، بویژە در گرایش اش بە شرق شدە است.
بسیاری را تصور بر این بودە و هست کە برای جهان سرمایەداری، اساسا سود اقتصادی است کە تعیین کنندە اولیە منش سیاسی است و بس. و بر همین مبنا معتقداند کە اروپا سرانجام، چنانکە خود اطرافیان ترامپ هم گفتەاند، بە سیاست دولت ایالات متحدە در قبال برجام خواهند پیوست. اما اگر کنش سیاسی کشورها را در یک بستر و تابع چندگانە و پلورالیستی ببینیم، و از جملە موضوع امنیت را در آن برجستە کنیم، می بینیم کە سود اقتصادی تنها عامل اساسی در بنیان نهادن سیاست استراتژیک، و بخصوص در این مورد ویژە نیست.
اما چرا برجام برای اروپا یک موضوع امنیتی است؟
تا حالا سخن بر این بود کە بدون برجام، جمهوری اسلامی می توانست با گسترش دادن برنامەهای اتمی اش بسوی ساخت سلاح اتمی و هستەای برود و با این کار خود ضمن برهم زدن آرایش نظامی کنونی در جهان، باعث تحریک کشورهای خاورمیانە برای دستیابی بە سلاح اتمی بشوند. بغیر از این، عدم انعقاد برجام می توانست بە تشدید مناسبات خصومت آمیز، بویژە میان ایران و ایالات متحدە، منجر شود و جهان را با خطر یک جنگ خطرناک دیگر روبرو کند. بنابراین انعقاد برجام، پایانی بر این کابوس ها بود.
اما شاید این سئوال مطرح شود کە اروپائی کە بشیوە جدی در مقابل جنگ علیە عراق نایستاد، در جنگ علیە لیبی فعالانە شرکت جست و بە دخالت در امور سوریە هم پرداخت، چرا این چنین در مورد ایران، در دوران ترامپ، حساسیت بخرج می دهد؟ علاوە بر تجارب جنگهای نامبردە کە تاکنون بعنوان کانونهای بحران ادامە دارند و با فرارفتن از مرزهای خود، تبعات خود را بە کشورهای پیرامونی هم منتقل می کنند، اروپائیان بە این نتیجە رسیدەاند کە برپائی کانونهای بحران کنونی، بە یک سری روندهای ادامەدار بی سرانجام تبدیل شدەاند کە در بسیاری موارد خارج از توان کنترل کشورهای غربی و بویژە خود ایالات متحدە هم بودەاست. امواج مهاجرت و پیدایش گروههای تروریستی از جملە این پیامدها بودەاند.
ولی فراتر از این موضوع باید گفت کە برای پاسخ دادن بە چنین پرسشی روی این نکتە مهم باید تاکید کرد کە تمام بحث بر سر این است کە اگر این دورە قرار است جنگی علیە ایران تدارک دیدە شود، از لحاظ زمینە سیاسی اش، جنگی خواهد بود بشدت متفاوت با جنگهای قبلی علیە کشورهای منطقە. در شرایطی کە یک دولت ناسیونالیستی در آمریکا بر سر کار آمدە کە سعی می کند بنفع خود، و در نفی نفع گرائی چند جانبە، زیر میز همە معاهدات جهانی بزند و بر آن مبنا بە بازسازی شرایط و روابط بپردازد، امنیت اروپا قبل از هر چیز از جانب چنین نگاهی مورد تهدید قرار گرفتەاست.
در واقع اروپا متوجە شدە است کە برخلاف همە عهدشکنی های ترامپ در مورد معاهدات دیگر (از جملە معاهدە پاریس و ترانس پاسیفیک)، این بار با اختەکردن برجام، بە احتمال بسیار قوی، جنگی در راە خواهد بود کە از هم اکنون برنامە آن در واشنگتن و تل آویو و ریاض ریختە شدە است. جنگی بە نفع آنها و بە ضرر اروپا. بە بیانی دیگر اگر اروپا با شخصیتی مانند اوباما و یا حتی بوش روبرو بود کە بەمانند ترامپ، در این سطح ضد معاهدات میان خود و کشورهای اروپائی و نیز در نگاە کلان سیاسی نبود، بە احتمال قوی اروپا آن حساسیت امروز را بە عهد شکنی های آمریکائیان نمی داشت.
کلام آخر اینکە، برجام یک موضوع امنیتی است نە تنها از جنبە امکان کنترلی کە بر فعالیت های اتمی تهران بدست می دهد، بلکە از امکان کنترلی کە بر مهار نئوکانها و ناسیونالیستهای رەیافتە بە کاخ سفید هم فراهم می آورد.