چندی است که مسئله شیوه برخورد با تکرار سناریویی شبیه آنچه در لیبی رخ داد در جنبش مردمی ایران مطرح و مورد جدل است.در این میان نویسندگانی با برشمردن خصائل رذیله دولتهای غربی در نفی امکان استفاده از کمک غرب امپریالیست در مبارزه با حکومت فعلی ایران٬ قلم می زنند ودیگران به استناد صفات رذیله حکومت مردم رامحق می دانند که از هر امکانی ولو کمک امپریالیسم برای سرنگونی حکومت سود جویند.
آنچه که در اینجا مورد بی اعتنایی است ضرورت توجه به نکات ذیل است:
وجود تضادهرچند عمیق بین این حکومت وامپریالیسم جهانی نباید دلیل برائت این حکومت تحت توجیهاتی چون دولت ضدامپریالیستی و… باشد. در عین حال ماهیت سرکوبگر این حکومت نباید موجب لاپوشانی مطامع امپریالیسم در دراز کردن دست دوستی٬ تحت توجیهاتی چون عصر شرکتهای فراملیتی و تغییر اوضاع جهانی و… گردد.
یکی از بزرگترین اشتباهات بخشهایی از نیروی چپ ایران در گذشته، عدم توانایی موشکافی تضاد حکومت با امپریالیسم جهانی پس از انقلاب ۵۷ بوده است .این منازعه برخلاف نظر ساده انگاران چپ رو از قماش جنگ زرگری و نمایشی نیست. سرمایه داری چه در شکل انحصاری امپریالیستی آن و چه در شکل غیرانحصاری نیازمند بستر مناسب سیاسی برای سیلان بی دغدغه پول – کالا – پول است. ا ین حکومت به دلیل فساد و ماهیت بحرانزا که ریشه در ماهیت آسیایی (۱) آن دارد، نمی تواند این بستر مناسب را تامین نماید.
از طرف دیگر بحرانهای مداوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که حکومت مهمترین عامل ظهور آنها است ٬برخلاف ساده نگری راست روانه٬ ناشی از ندانم کاریها و جهالت سردمداران حکومتی نیست که با پند و اندرزو نامه تصحیح گردد. بحران عامل بقای این حکومت و ضامن تمتع اقتصادی سران حکومتی است. بنابراین تضاد بین سرمایه داری چه ازتوع جهانی امپریالیستی آن وچه از نوع وطنی -ملی ان با این حکومت بحرانزا، تضادی ماهوی است نه از نوع عرضی و نمایشی. این تضاد ماننذ تضاد قذافی و امپریالیسم مستلزم محو کامل طرف ضغیفتر است و امتیاز دادنها وخوش رقصیهای این حکومت هم چنان که برای قذافی چاره ساز نبود برای ایران نیز کارگر نخواهد شد.
ولی حل این تضاد معطوف به رفع عامل بحران یعنی حکومت فعلی٬ برای بال وپر گشودن سرمایه انحصاری-امپریالیستی است، که درست به دلیل انحصاری بودن و امپریالیستی بودن با دمکراسی و استقلال٬هر دو٬ متضاد است. اینجا است که امپریالیسم نیازمند روشنفکرانی است که از نیش عقرب جرار به مار خوش خط و خال پناه برده اند و در تطهیر امپریالیسم قلم فرسایی می کنند.
هرچند اوضاع جهانی تغییر کرده است (۲) ولی هنوز امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله تکامل سرمایه داری، سرمایه نوع انحصاری است که جهت حفظ و بسط دایره این انحصار بیش از ان که به قدرت اقتصادی متکی باشد به قدرت سیاسی اتکا می کند.
رشد سرمایه داری همیشه ٬حتی پیش از دوران امپریالیسم، ناموزون بوده است. ولی در دورانی که تمرکز سرمایه به تفوق انحصارها انجامید این ناموزونی موجب می شود که انحصارات قدیمی با رقابت انحصارات جوانتری که از نظر اقتصادی قویتر اند روبرو شده و چون توان رویارویی اقتصادی را ندارند، به نیروی سیاسی برای حفظ سیطره اقتصادی متوسل شوند. رقابت سرمایه ها از بازار آزاد به اتاقهای جنگ آشکار ویا نهان عملیات جاسوسی منتقل شده است. این ترکیب نامیمون و جدایی ناپذیر قدرت سیاسی و نیروی اقتصادی، اساس تئوری امپریالیسم بوده و از زمان ظهور دوران امپریالیسم تاکنون همچنان پا برجا ست. چنین نیرویی نمی تواند منادی آزادی و دمکراسی باشد وعلیرغم همه جعلیات تاریخی هرگز نیز پیام آور ازادی نبوده است. ولی گاهی به دلیل مواجه با پرولتاریای قوی با سنتهای مبارزاتی (مورد فرانسه)، ناسیونالیسم ریشه دار ( مورد ژاپن بعد از جنگ) و یا جنبش قوی آزادیهای مدنی (مورد امریکا) و یا هرحریف به حد کافی قدر٬ چهره٬پنهان کرده است و چاره ای جز شنا درجهت جریان حوادث نداشته است
تا زمانی که انحصارات سرمایه داری باقی اند، امپریالیسم وجودی عینی است و نه از جنس گفتمان (۳) و تا سرمایه داری زنده است نیازمند پلیس پرای حفاظت خود در داخل و نیروی دریایی برای حفاظت خود در خارج است. بنابراین همیشه از حمایت یک دولت یا بلوکی از دولتها برخوردار بوده است و فراملیتی بودن نه از سرمایه داری بودن آن و نه از امپریالیستی بودن ان نمی کاهد.
از دیگر سو عدم حصور نیرویی که به حق یا ناحق اردوگاه سوسیالیسم خوانده می شد٬استفاده از تضادهای بین المللی را نه سهلتر بلکه دشوارتر ساخته است. عدم توجه به این اصل که دول امپریالیستی به دنبال منافع ضد مردمی خود بوده و در سودای رهایی هیچکس نیستند ما را به امید واهی امدادهای غیبی وا می نهد.
از آنچه بیان شد این نتیجه مستفاد نمی شود که امپریالیسم شیظان بزرگ است و هر آن که با امپریالیسم در افتاد از جنس فرشته و قدیس می باشد. برخلاف نظر استالین، امیرافغان علیرغم دراویختن با امپریالیسم در اردوگاه مردم جایی نداشت ولی انکار جایگاه مردمی برای امیر افغان هم٬امپریالیسم را مردمی وآزادیخواه نمی کرد.
درعین حال انکار نمی توان کرد که اهریمن امپریالیسم تشنه خون دیوی است که بر ما حکومت می کند و سود نبردن از نزاع این دو بیخردی است. ولی تعادل قوا، و نه لفاظی در باره هوشیاری تعیین کننده، نتیجه نهایی این قمار خواهد بود .هرچقدر هم هوشیار باشیم باز برای حکومت امتیاز دادن ساده تر وبرای امپریالیسم غارتگر ساخت و پاخت کردن با غارتگران راحتتر است؛ به ویژه اگر دست ما خالی باشد.
برای دولت کافی است که کمک به حزب الهی های عرب را فقط نصف کند تا اوباما به پابوس امام مشرف شود. تقویت پایگاه مردمی تنها برگ برنده ماست تا شاید آن هم شاید از ساخت و پاخت این دو اهریمن جلوگیری کند. ولی امیدواری زودرس به کمک خارجی این پایگاه را تضعیف می کند.
در عین حال امپریالیسم ممکن است با دعوت یا بی دعوت به مداخله نظامی اقدام کند و وظیفه ما آگاه کردن مردم ایران در مورد این خطر و تدوین خط مشی روشن در برابر آن است نه سرودن چکامه “خوش آمد”.
مثالهای عجیب و غریب چون تاکتیک جنبش اسلامی در۵۷ در شرایط فعلی بی معنا است (۳). جنبش اسلامی در آن سالها به خنثی کردن امپریالیسم و نه درخواست کمک از آن اقدام نمود و تازه این کار را در زمینه حمایت وسیع و اوج گیرنده و فعال مردم انجام داد که در شرایط فعلی مهیا نیست.
کسانی که به مثال آلمان و ژاپن (۴) استناد می کنند، فراموش می کنند که این مداخله شامل خطر کاربرد بمب اتمی در مورد ژاپن و یا بمباران غیرنظامیان که دست کمی از بمب اتمی نداشت، در مورد آلمان نیز بود. هنگامی که امریکا چون خر در گل حمله نظامی به ایران بماند، چه تضمینی وجود دارد که به این اقدامات دست نیازد؟ آیا نامه فدایت شوم کدام حزب امان نامه مردم بیگناه خواهد بود؟
در مورد حکومتی پارلمانی باید توجه کنیم که در شرایط فعلی جانبداری امپریالیسم از پارلمان و انتخابات فقط به عنوان الترناتیوی در برابر حکومت بر اساس شرع٬ که طالبان و جمهوری اسلامی عرضه می کنند٬ مطرح است و با از بین رفتن این دو نیرو٬ پارلمان موی دماغ قراردادهای پشت پرده بوده و امپریالیسم به دوران پینوشه باز می گردد.
اگر بخواهیم مشخصاً در مورد کردستان (۴) و حق تعیین سرنوشت برای مردم کرد سخن بگوییم، این موضوع اصلاً در جهت منافع قدرتهای امپریالیستی نیست؛ چون هر حرکتی در جهت رهایی اکراد ایران ضربه ای مستقیم به حکومت ترکیه، به عنوان متحد بزرگ امپریالیسم در منطقه خواهد بود (از طریق تقویت جنبش کردستان ترکیه) بنابراین قلم فرسایی در مورد کمک امپریالیسم در راه این رهایی “آب در هاون کوبیدن است” و گمراه کردن مردم کردستان.
در مورد مسئله آزادی زن باید گفت که آزادی زنان به معنی محرومیت سرمایه از دستاویز قرار دادن قیود پیشاسرمایه داری جهت استثمار ارزانتر کار زنان بوده (۵) و بنابراین به نفع امپریالیسم نیست…
اگر گریزی فلسفی به مفاهیم دمکراسی به معنی عام آزادی و استقلال به معنای رهایی از یوغ امپریالیسم داشته باشیم٬ استقلالی که محصول انتخاب آزادانه ما نبوده و یا نافی حق انتخاب آزاد ما باشد، چون رهایی فرد تبعیدی از یوغ جبار در غربت تبعید٬ بی معنی است.و آزادی که ثمره آن وابستگی است چون ازادی زن مطلقه ای که برای معاش خود به خانه پدری خویش بازگشته، پوچ است.
هر کسی از ظن خود شد یار او
از درون وی نجست اسرار او
(۱) “و گناه نفت”، کار آنلاین، برزویه طبیب
(۲) “مصاحبه مدرسه فمینیستی با لاهیجی”. لاهیجی: “تعریف و تبیین خاصی از امپریالیسم که در اواخر قرن نوزدهم توسط برخی از نظریه پردازان مارکسیست صورت گرفت امروز با توجه به تحولات ساختاری و عمیق دنیای سرمایه داری، می تواند بازخوانی و اصلاح و حتی ابطال شود. مگر این که جزم اندیش باشیم و تصور کنیم تعریف از امپریالیسم هم «مقدس» و لایتغیر است”
(۳) “جنبشهای اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان امپریالیسم”، نوشین احمدی خراسانی، مدرسه فمینیستی. “یکی از جنبشهای موفقی که در عین شناخت از «منافع خود»، توانست بیشترین بهره را از «امکانات و فرصتهای خارجی» نصیب خود سازد، جنش اسلام سیاسی در ایران قبل از انقلاب بود. در حقیقت پیروزی جنبش اسلامگرایی سیاسی در انقلاب ۵۷ ایران، بخشاً حاصل حداکثر بهره وری اش از امکانات و فرصتهای خارجی بود”
(۴) پاسخ شخصی ایرانپور: “خوب، در چند کشور دیگر، حملهی غرب و ناتو به دیکتاتوری انجامیده است، در آلمان، در ژاپن، در یوگسلاوی؟ دوستان عزیز، این مائیم که باید شما را فرابخوانیم تا ابهامات موجود در ارتباط با اندیشهی ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی و ضددمکراتیک احتمالی خود را برطرف نمائید… نه آمریکا و نه حکومتهای دمکراتیک (حال از نظر شما هر حکومتی دمکراتیک باشد)، هر “شیطانی” هم که بخواهد به مردم ایران و کردستان در امر رهائی یاری رساند، حال هر دلیل و انگیزه و مصالحی در آن داشته باشد، یقیناً با مخالفت من روبرو نخواهد شد، چون آن را در تضاد با مصالح مردم ایران و کردستان نمیدانم”
(۵) “جنبش آزادی زنان”، کار آنلاین، برزویه طبیب