‘کارگران جهان متحد شوید!’ جملە آخر مارکس و انگلس در کتاب مانیفست کمونیست است. کلماتی کە در١٧٠ سال اخیر، طنین پر صدائی در جهان داشتەاند، و با خود روندی دیگر با ماهیتی جدا بە مبارزات موجود در جهان علیە نظام بهرەکشی افزودەاند. کلماتی کە اساسا معطوف بە انقلاب کمونیستی اند و نە هیچ چیزی دیگر (بە این جملات در مانیفست کمونیست نگاە کنید کە می گویند ‘بگذار طبقات حاکم در برابر یک انقلاب کمونیستی برخود بلرزند. پرولترها در آن چیزی جز زنجیرهایشان را از دست نمی دهند. آن ها دنیائی برای فتح کردن دارند. پرولترهای همه کشورها، متحد شوید!)
اما آیا این کلمات علیرغم طنین رادیکال خود، از توانائی پراکتیزە شدن برخوردار بودەاند؟ آیا کارگران جهان اساسا در این ١٧٠ سال توانستەاند متحد شوند، و یا امکان متحد شدن آنها کماکان در آیندەای نزدیک وجود دارد؟
منطق مورد استفادە در این جملە توسط مارکس و انگلس، بە منطق جهانی سرمایە بر می گردد. سرمایە بە عنوان یک پدیدە جهانی کە کرە زمین را درنوردیدە است، منطقا در همان ابعاد، ضد خود را تولید می کند و بنابراین بە عنوان پدیدەای جهانی، یک ضد جهانی را می طلبد. بر طبق این جملە، سرمایە و تسلط آن تنها بر اساس یک اتحاد جهانی توسط کارگران امکان براندازی دارد، و درست بدین علت است کە مارکس و انگلس خواستار اتحاد کارگران در ابعاد بین المللی می شوند. سرمایە بعنوان یک پدیدە جهانی، تنها آن زمانی قابل براندازیست کە یک آکتور جهانی بە اسم طبقە کارگر بتواند در مقابل آن قرار بگیرد. نە جزء در مقابل جزء، نە جزء در مقابل کل، بلکە کل در مقابل کل.
اما این شعاریست کە توسط بسیاری از چپ ها پذیرفتە شدە است بدون آنکە در مورد درستی و یا چرائی عدم تحقق آن تعمق کافی صورت گرفتە باشد. سالهاست چپها این شعار را تکرار می کنند بدون اینکە از طریق آن بە انقلاب اجتماعی مورد نظر نائل شدە باشند. تازە طنز تاریخ این بودە کە این انقلابات درست آنجائی میسر شدەاند کە طبقە کارگر در بعد ملی عمل کردەاست. عملی خلاف ایدە بنیادین مارکس کە انقلاب سوسیالیستی را اساسا یک انقلاب فراملی می دید. انقلاباتی کە در مفهوم مارکسی، سوسیالیستی نبودند و نیستند، زیرا کە نتوانستند در کلیت خود فراتر بودن خود از نظام سرمایەداری موجود را اثبات کنند. از جملە در زمینە آزادی و دمکراسی کە پسرفت بودەاند بە شرایط قبل از دمکراسی بورژوائی.
اما برگردیم بە خود شعار. باید گفت کە:
ـ در ١٧٠ سالی کە از عمر این درخواست یا شعار سیاسی ـ طبقاتی می گذرد، هیچوقت طبقە کارگر، حتی در بعد کشورهای پیشرفتە سرمایەداری قادر بە ایجاد این اتحاد نشدە است،
ـ نە تنها سرمایەداران بعنوان یک طبقە در ابعاد جهانی نتوانستەاند بە اتحاد میان خود نائل شوند (کە یکی از فروض ضرورت اتحاد میان کارگران است)، بلکە حتی در میان این طبقە همیشە یک رقابت شدید وجود داشتە است، رقابتی کە مانع اتحاد آنان گشتە و بە همان نسبت اتحاد کارگران را با همدیگر نیز تحت تاثیر قرار دادەاست (بە نمونە جنگ جهانی اول توجە شود کە بقول لنین کارگران بە بورژوازی کشورهای خود در جنگ علیە همدیگر پیوستند)،
ـ در مقطع انقلاب اکتبر، لنین با تدوین تز ‘امپریالیسم بعنوان آخرین مرحلە سرمایەداری’ خواست درخواست مانیفست کمونیست را دور بزند و با اعلام امکان انقلاب سوسیالیستی در یک کشور، بە شیوە موقت هم شدە روند انقلاب را نە از طریق این اتحاد جهانی، بلکە از طریق یک اتحاد ملی تئوریزە کند. هر چند بعد از انقلاب با طرح این شعار سعی کرد پشتیبانی طبقە کارگر جهان، از جملە طبقە کارگر اروپا و بالاخص آلمان را بە جمهوری شوروی جلب کند، کە آن هم با شکست روبرو شد و کمونیستهای آلمان بشدت سرکوب شدند،
ـ بعلت رشد ناهمگون طبقە کارگر، عدم توازن در آگاهی طبقاتی میان کارگران، و سرانجام اختلاف در میزان سطح سازماندهی آنان در کشورهای گوناگون، اساسا امکان این اتحاد در عمل وجود ندارد،
ـ اختلاف و تضاد میان منافع کشورهای سرمایەداری بر امکان اتحاد میان کارگران تاثیر می گذارد و همزمان بە تقویت گرایش های ناسیونالیستی در میانشان دامن می زند،
ـ اتحاد کارگران در ابعاد جهانی، بە یک ارگان جهانی احتیاج دارد کە تاکنون چنین ارگانی نتوانستە ایجاد بشود، ارگانی کە وظیفە خود را بە یک انقلاب اجتماعی معطوف کند و نە بە وظایف صرفا صنفی ـ سندیکالیستی،
ـ مهمترین سمبل اتحاد جهانی طبقە کارگر، روز کارگر است کە این سمبل می تواند تنها در یک روز بشیوە سمبلیک یک اتحاد سمبلیک در میان کارگران ایجاد کند و بس. و می دانیم کە انقلاب اجتماعی یا کمونیستی تنها با اتحاد سمبلیک یک روزە نمی تواند ایجاد شود. تازە آنچە در این روز بعنوان شعار توسط کارگران مطرح می شود بیشتر جنبە صنفی و سندیکالیستی دارد و نە ناظر بر انقلاب اجتماعی،
ـ شاید بتوان گفت با توجە بە اینکە در آن مقطع، سرمایەداری بویژە نوع پیشرفتە آن، تنها مختص بە بعضی از کشورهای غربی در غرب اروپا بودە، منظور مارکس و انگلس لاجرم بیشتر معطوف بە کارگران همین کشورها بودە است. اما این تنها جنبە پراکتیکی آن را در بر می گیرد و در واقع این شعار بنابر واقعیت وجودی خود همە کارگران موجود در نظامهای سرمایەداری را مد نظر دارد، حتی آن بخش از طبقە کارگر شکل نگرفتە در کشورهای هنوز بە سرمایەداری رە نیافتە را! بفرض این واقعیت، بنابراین می توان گفت کە طرح این شعار بیشتر معطوف بە آیندە بودە است. آیندەای کە حال ١٧٠ سال از آن گذشتە است!
ـ علیرغم بوجود آمدن کشورهای سوسیالیستی در روسیە و شرق اروپا و حتی با وجود کشورهائی کە خود را هنوزسوسیالیستی می دانند، اما هیچ کدام قادر نبودەاند کارگران را در سطح جهان متحد کنند. حتی طبقە کارگر در این گونە کشورها فاقد سندیکاهای مستقل خود بودەاند و هستند،
ـ نوعی همکاری میان احزاب کمونیست (احزابی کە ریشە در انقلاب اکتبر و تاثیرات آن دارند) در قالب نشست های سالانە وجود دارد کە علیرغم تلاش آنها، هنوز این احزاب نتوانستەاند بە متحد کردن کارگران نائل آیند. حتی بە جرات می توان گفت کە بیشتر این احزاب، بویژە آنانی کە از کشورهای پیشرفتە سرمایەداری می آیند، احزاب بزرگی نیستند و از کمترین تاثیر سیاسی نسبت بە احزاب چپ میانە و راست در این کشورها برخوردارند،
ـ سندیکاههای جهانی کارگران در ابعاد بین المللی وجود دارند کە وظیفە آنان بیشتر حول مسائل صنفی ـ سندیکائی می چرخد، و اساسا برنامەای برای راەاندازی انقلاب اجتماعی و مدیریت آن در سطح جهانی ندارند.
***
شاید در تفسیری دیگر بتوان گفت کە منظور مارکس و انگلس از ‘اتحاد کارگران’ اتحاد در شرایطی بودە کە در آن نوعی از نظامهای جهانی شکل گرفتەباشند کە در آن از دولت های ملی بشکل کنونی خبری نباشد. سیستمی کە در آن امکان عمل مشترک طبقە کارگر در بعد جهانی، آن هم در حوزە انقلاب اجتماعی، امکان پذیر باشد. اما تا آن زمان راە طولانی در پیش است و بنابراین شعار ‘کارگران جهان متحد شوید’ بیشتر شعاری خواهد بود با مضمون تهییجی و رادیکالیزە کردن جنبش کارگری بدون اینکە در حوزە انقلاب اجتماعی دستاوردی داشتە باشد (ضمن پذیرش دستاورهای آن در زمینە صنفی ـ سندیکائی).
‘کارگران جهان متحد شوید’ حتی شعار و یا راهکار انقلابهای اجتماعی بفرض وقوع آن در چند کشور پیشرفتە سرمایەداری هم نیست. زیرا در این صورت تنها ضرورت اتحاد کارگران در آن چند کشور مطرح است و بس. مگر اینکە جهان مدرن را همە جهان مفرض کرد!
مارکس و انگلس با طرح این شعار، بە درستی، بر هستە اصلی عمل جهانی کار در مقابل عمل جهانی سرمایە تاکید کردند، اما ضرورتا درستی اندیشە بە معنای رهنمون شدن بە درستی عمل انقلابی نیست. این شعار مانیفست کمونیست باید بیشتر رویش کار مشخص صورت بگیرد. ساختار جهان کنونی، امکان عمل انقلابی واحد در راستای انقلاب اجتماعی در مسیر کمونیسم را نمی دهد.