عدالت، برخواسته از ذات و طبیعت آدمی است و از سه شاخه اصلی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و عدالت قضائی تشکیل میشود ازآنجا که انتخابات، اقدامی سیاسی است طبعا موضوع این پست به عدالت سیاسی باز میگردد. آیا انتخابات ایران طی سی سال اخیر با فیلتر نظارت استصوابی و آپارتاید خودی و غیر خودی و ملاحظات جنسیتی وجدا سازی اقلیت های دینی و قومی ، عادلانه برگذار شده است؟ نباید تردید داشت آنچه را که طی سی سال اخیر درک کرده ایم در مواردی نظیر قتل های سیاسی حتی ظالمانه بوده است.
اصلاح طلبان در مقابل افراطیون خشونت طلب، دربرابر آنهائی که نه در پی اصلاح جمهوری اسلامی، بلکه نا آگاهانه به دنبال محو آن هستند، می خواهند یک بار دیگر بایستند. خشونت طلبان، برنامه ای جز عوامفریبی ندارند. پنداریم که ایدئولوژی هم داشته باشند یعنی تصویر نظامی خیالی و غیر قابل تحقق.
اما باید دید که اصلاح طلبان چه میخواهند و قصد و توان اصلاح چه چیزی را دارند .
” جناح ” مختص رژیمهای مستبد،توتالیتر و اقتدارگرا و تمامت خواه است و در قانون اساسی هم به رسمیت شناخته نشده ، کارکرد آن نیز به لحاظ سیاسی واقتصادی منفی است. در جناح بندی هدف اصلی حمایت از اراده ای خاص و تحمیل آن اراده به هر قیمت ، برکل جامعه و در تعارض مطلق با توسعه و عدالت سیاسی قرار دارد.
اما “حزب”، برعکس جناح، وسیله ای است قانونی برای نمایندگی کردن حاکمیت مردم، اعم از زن و مرد، از طریق بیان و پی گیری خواست ها و منافع طبقات گوناگون مردم. بنظر صائب مونتسکیو: ” احزاب برغم مخالفتهای ظاهری در مورد سعادت کلی جامعه هم داستانند؛ چنانکه نت های متفاوت در یک قطعه موسیقی، هم آهنگی کلی را بوجود می آورند.”
در ایران ما هم فقط فعالیت احزاب منتج به هارمونی و هماهنگی خواهد شد نه فعالیت جناحها؛ زیرا منظور از تاسیس حزب جلب توجه آحاد جامعه به آرمان ها و حل پاره ای از معضلات عمومی است که فرضا یک زن به تنهائی قادر به رفع مشکل و احقاق حقوق زنان نبوده و میخواهد این مشکل را به کمک دیگران و از راههای قانونی و متمدنانه نظیر انتخابات و اخذ قدرت سیاسی حل کند. به قول نخستین فیلسوف زن خانم هانا آرنت: احزاب راه مشاغل سیاسی را به روی طبقات پائین تر باز میکنند.
گاه اتفاق میافتد که حل یک معضل باعث سرایت مشکل به بخشهای دیگری از جامعه شده و ایجاد مقاومت می نماید. مثلا کارگران همواره تمایل به اخذ دستمزد بیشتر و انسجام قوانین استخدامی برای خود دارند. حال آنکه این هر دو موضوع معمولا مغایر با منافع کارفرمایان است و آنها ترجیح میدهند حداقل دستمزد را بپردازند و در اخراج یا استخدام کارگران جدید با مشکلی روبرو نشوند. یک جامعه سالم به هر دو طبقه کارگر و کارفرما اجازه میدهد از طریق احزاب و حضور نماینده گان شان در پارلمان با تصویب قوانین معقول و متعادل به حل اختلافات کمک کرده و جامعه را به سوی شکوفائی و توسعه سوق دهند.
چنین کارکردی تا بحال در “جناح”های حاکمیت ایران مشهود نبوده وفقط دولت ها با تخصیص اعتبارات بیشتر نفتی به این یا آن گروه خود را از مخمصه و روزمرگی، موقتا رهائی داده اند. اگر میوه گران است، بلافاصله با پول نفت، میوه وارد می شود و به تاثیر منفی آن در زندگی کشاورزان هم توجه نمی شود، زیرا به باور جناح ها، مهم، مصلحت نظام است بعد زندگی مردم! و به این ترتیب آمار میلیونی افراد زیر خط فقر دائما افزایش پیدا می کند.
سازش موقت (شرکت در انتخابات) با بخش های اقتدارگرای نظام فعلی برای تدارک نظم آینده است، برای نجات نیکی ها، صلح و آزادی از چنبره استبداد. استبدادی که حتی اجازه نمی دهد اهل سنت در تهران برای خودشان مسجد بسازند و خدا را آنگونه که مایلند پرستش کنند و مردم مظلوم ایران باید کفاره استبداد را سال ها در عتبات عالیات و پاکستان ومرز عراق و اینک در زاهدان و اهواز ایران پس بدهند. قبل از آنکه ایرانیان به صف آرائی بیشتر در مقابل یکدیگر خو بگیرند و ایران عزیز ما نیز دچار آتش گر گرفته و خانمان سوز کشورهای همسایه گردد، از جناح اصلاح طلب حاکمیت می خواهم زره پاره و رنگ و رو باخته جناح را به دور انداخته و در قالب حزبی ایران گرا و آزادی خواه برای حل معضلات گوناگون و فراوان کشور که به بخش هائی از آن اشاره نمودم، وارد صحنه شوند.