دولت ها حاصل بر آیند نیرو هایی هستند که از خواستگاه های متفاوت و نا همگون مجتمع شده اند و به همین دلیل علیرغم تفاهم نسبی شکل دهندگان دولت، در فرمولبندی نوع مشارکت میتوانند درک نا متجانسی داشته باشند که در اعلام صدور برنامه حول سیاست گذاری کلان، منافع ملی،تمامیت ارضی، بودجه، امنیت، دستمزد و حقوق کار، آموزش، رفاه و عدالت اجتمایی، خود را بروز داده و نشان میدهند که چه جناح هایی را نمایندگی میکنند.
اما ما در برابر یک رژیم ایدولوژیک کهنه شده و فاسد و برخاسته از یک انقلاب بزرگ اجتمایی قرار گرفته ایم که به هیچیک از آرزوها و شعارهای خود پایبند نمانده است و حتی در حفظ و نمایش اسلام گرایی و تعاریف کلاسیک آن فاصله گرفته است، و این همه در حضور و حیات بنیان گذاران این رژیم که هنوز فعال مایشاء هستند انجام گرفته است و همگی اذعان دارند که گرچه به هیچیک از آن شعارها و اهداف خود دست نیافته اند، اما از بیکران تا بیکران از خود خرابی و ویرانی به جا گذاشته اند. امروز دیگر می توان این رد پای ویرانی و تباهی ها و ترس را همان رد پای حکومت ایدولوژیک اسلامی تعریف کرد.
امروز دعوای بین نیروهای بخش تجاری و هسته قدرتمند راست و رانت خواران آنچنان عیان است که برای بازپس زدن یکدیگر و در چنگ گرفتن قدرت و سهم بردن هر چه بیشتر، به نمودار اصلی مناظرههای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری به شمول آقای حسن روحانی رییس جمهورگردید. “… مناظره ای که به یکی از بزرگترین افشاگری های تاریخ جمهوری اسلامی در برابر میلیونها بیننده تلویزیون تبدیل شد. مناظره ای که برگزیدگان حکومت تا توانستند پروندههای فساد، دزدی، زد و بندها و جنایتهای یکدیگر را به میان کشیدند، مناظره ای که در آن رئیس جمهور کشور، رسما زد و بند با رفیق سابق و رقیب امروز خود و پردهپوشی بر پرونده ی جنایت و دزدی های او در شورای امنیت ملی را «مردانگی» خود خواند.” *
در برابر هجوم این هیولای افسار گسسته جا خوش کرده رانت خوار، سرمایه داری لیبرال و هسته های نیرو های متمایل به سوسیال دموکراتها و چپهای دموکرات و اقشار مختلف روشنفکران و بویژه نیروهای کار و تشکلهای کارگری به عنوان موتور مولد مطالباتی، در برابر آنها صف آرایی میکنند و خوشبختانه اتحادها و همبستگی خود را با اهرم ایدئولوژی و چهار چوب های آن تعریف نمیکنند. و اتفاقا همین امر میتواند خصیصه اصلی جنبش هایی گردد که در برابر یک رژیم ایدولوژیک پا به میدان بگذارد و طرف مقابل را خلع سلاح کند.
اما ما در دوران پایانی رقابت های پیدا و پنهان تیم رفسنجانی و آقای خامنه ای هستیم. رفسنجانی در استخر شنا از دور رقابت ها بازماند و آقای خامنه ای هم نمیتواند تند تر از این بتازد و تیم او هم به این نتیجه رسیده است که در یک شیب تند بالا، از نفس خواهد افتاد.این امر در مذاکرات پیش از ” برجام ” و ملاقاتهای مقامات دو طرف در ” عمان ” مشهود گشت. بنابر این ما به عنوان سازمان مطالبه محور باید خودمان را برای جمهوری اسلامی پس از آقای خامنه ای آماده کنیم. و اتفاقا سازمان ما با موضع گیری خود از ترد و افشاگری سید ابراهیم ریسی از عوامل اصلی کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷و عدم شرکت در رای گیری در انتخابات و حمایت از آقای حسن روحانی، و از طرفی با حمایت از شوراهای شهر و روستا، باید از منتقدین خود از جمله برخی از اعضاء و هواداران خود بپرسد که چطور و چگونه و با چه پیش شرطی به روحانی رای داده اند و از نیروهای راست امنیتی و نئولیبرا ل فاسد و مبتذل دولت او حمایت کردند و از این مشارکت به کدامیک از مطالبات و خواسته های خودشان رسیدند و در دوره جدید چه عایدشان خواهد شد! اینکه حق رای دادن برای همه محفوظ است درست، اما شما به کاندید های دست چین شده رژیم رای دادهاید و حق کاندید شدن را نا دیده گرفته اید.
ما شاهد این بودیم که بخشی از نیروهای سیاسی، طرفدار تحریم بودند و بخشی هم اصولا تصمیم دائمی دارند که باید از انتخانات به عنوان یک اصل و حق دموکراتیک استفاده کرد و شرکت کرد و میشود توازن قوا را بر هم زد. بنابر این چشم انداز یک سیاست منسجم متصور و یا امکان پذیر نبود. ما مجبور به تحلیل از شرایط موجود بودیم. هیچیک از کاندیدها ، کاندید مطلوب ما نبودند و ما نمیتوانیم حامی منزه کردن آقای روحانی و دنده عقب او و فاصله گرفتن دولتش از مطالبات انبار شده مردم باشیم.
ما مردم را به تحریم دعوت نکردیم اما برای ما چپها، ما سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت، هیچ دلیل و گزینه قابل قبولی پیش روی ما نبود که خودمان را به آن قانع کنیم و در رای دادن به کاندید مشخصی اقدام نماییم. ما یک نیروی چپ هستیم و انتخاب اجتمایی معینی داریم و پایبند به رعایت پرنسیب های سیاسی و حزبی، و دلیلی نداشت و نمیتواند داشته باشد که سیاست ما با دستگاه دولتی، جنبه هم پوشانی به خود بگیرد و جامعه را به این شبه برساند و پرونده نیروهای اپوزیسیون و دولت و حکومت را یکی ببیند! همچنین هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که نگران این باشیم که بین نیروهای آپوزیتسیون و دستگاه دولتی هیچ قرابتی وجود ندارد!
از طرفی پذیرفتن شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یک سازمان سیاسی آپوزیسون، تایید برنامههای کاندیدا های مذکور بود. به این مفهوم که برنامه آنها میتواند برنامه ما هم تلقی گردد، در حالیکه بطور مشخص آقای روحانی طی چهار سال گذشته به هیچ یک از گفته های خود نتوانست جامه عمل بپوشاند. ما مدافع حقوق بشر هستیم در حالیکه پرونده دولت روحانی در این زمینه از سیاه ترین هاست. دستگیری های روزانه و سلب حقوق شهروندی به شدت در زیر سایه دولت او و وزیر عدالت کسترش مصطفی پور محمدی ادامه دارد. کابینه آقای روحانی امنیتی ترین کابینه تاریخ ایران است، وجود مصطفی پور محمدی یکی از عاملین اصلی کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷ در کابینه او، علیرغم اعتراضهای احزاب، خانواده های زندانیان سیاسی، شکنجه شدگان و بازماندگان جانباختگان و فعالین مستقل حقوق بشری داخل و خارج و نهادهای بین المللی، همچنان ادامه دارد و دهن کجی میکند و رای دهندگان به آقای حسن روحانی، با این همه سرخوردگی در خور! حق ندارند نسبت به عدم حمایت ما مخالفین حمایت از دولت دولت منتخبشان، اعتراض کنند.
همه آنهایی که پیشاپیش، بدون هیچگونه پیش شرط و مرز بندی برنامه ای در رای دادن شرکت کردند، سالهاست که این نوع مشارکت با چک سفید را قاعده همکاری در برآمد اصلاح طلبی و دموکراسی نمایش میدهند و در حفظ ساختار موجود تلاش و تبلیغ می نمایند و در همه دورهها سر انجام به افراد دست چین شده رهبری و اتاق فکر ” نظام” گردن مینهند. همیشه از میان منتخب شده هایش یکی را لولوی سر خرمن جلوه میدهند و بقیه هم آستین ها را بالا میزنند و در برنامه از پیش تدارک شده، انگشت تایید را نشان میدهند و وزن سیاسی خود را هم با همان انگشت های رنگین به تماشا میگذارند! این رای دهندگان فعلا بنفش، حوصله نگاهی به آنچه گذشت را ندارند، آنها کودکان “کار” را نمیبینند، آنها تن فروشی به ازای گرسنگی را نمی بینند، آنها کارگران معدن را نمی بینند که در اعماق زمین جان باختند و در پی اعتراض به قطع دستمزد هایشان به شلاق جریمه شدند! آنها به پور محمدیها، ری شهری ها و دری نجف آبادیهایی را که با رای شان در مسند قدرتند نمی بینند! رای دهندگان به دولت روحانی تا امروز نیامده اند علیه مداخله نیرو های نظامی ایران در خارج از مرز های کشور دست به افشا و اعتراض بزنند، مداخله نظامی ایران در کشور های عراق، سوریه و یمن، چیزی جز تولید بحران در منطقه نیست و همه میدانیم که این جنگ های نیابتی بویژه توسط ایران، چیزی جز ادامه همان شعار کذایی ” راه قدس از کربلا میگذرد” نیست و امروز هم بیشتر از هر چیز جنبه ایدولوژیک دارد. دولت ایران در کشتار مردم این سر زمین ها مسئولیت مستقیم دارد.
آنها مدافع کم کردن فاصله فقر و ثروت نیستند، آنها از تعطیلی صد ها کارخانه با قدمت نزدیک به صد سال و بیکار شدن کارگران آنها به یمن گرمی بازار آقا زاده ها حرفی نمیزنند، آنها از خصوصی کردن آموزش، چیزی نمی گویند، آنها از هجوم دولت به تغییر قانون کار در جهت منافع رانت خواران صدایشان در نمی آید، آنها بر همه وقاحت پر ظرفیت “نظام” چشم می پوشند و حرفی نمیزنند. آنها از زندانی شدن کارگران در اعتراض به حقوق خود، از معلمان، دانشجویان، وکلای شریف که وکالت زندانیان را به عهده میگیرند و خود به زندان افکنده میشوند چیزی نمی گویند، اما اصرار دارند تا همه ما بر این مصائب چشم بپوشیم و در رای گیری ها شرکت کنیم.
هیچیک از کاندیدها، کاندیدای ما نبودند اما سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت به درستی تصمیم گرفت و از همان آغاز انتشار «نوار های صوتی» توسط دفتر زنده یاد آیت الله منتظری، موضعگیری کرد و دست به تبلیغات شدیدی زد و با ترجمه و زیر نویس نوارها و انتشار ان در صفحه اصلی نشریه “کار”،اقدام نمود. و سپس در هنگامه انتخاباتی با همه توان و نیرویش در ترد و افشای آیت الله ریسی سنگ تمام گذاشت. سازمان در انتخابات شورا ها ی شهر و روستا تاکید کرد:” در انتخابات شوراهای شهر و روستا امکان انتخاب افراد پاک دست، کاردان و آشنا به مسائل محلی وجود دارد. از این رو ما از مردم دعوت می کنیم در مناطقی که چنین افرادی کاندیدا شده اند، در انتخابات شرکت کرده و به آن ها رای دهند.” **
اما سیستمی که از درون در حال فرو پاشیدن است، دست بر سر و رویش کشیدن و بزک نمودن آن به نام “شرایط ویژه”! به معنای حفظ آن در شرایط موجود است، و نیروهای سیاسی که امروز در فرو پاشیدن یک سیستم دیکتاتوری نخواهند سهمی داشته باشند، در آینده گم خواهد شد!
———————