بحث شرکت در انتخابات شورای شهر٬ مجلس و ریاست جمهوری در میان جنبش سیاسی- کارگری ایران بعد از انتخابات ۱۳۷۶ بسته به شرایط بطور متناوب مطرح می شود. در این راستا بحث انتخابات های بین المللی و نتیجه این انتخابات ها و انعکاس تفسیرات موجود یکی از مناقشات موجود در جریانات “روشنفکری” ایران بوده است. نوشته ها و مصاحبه ها و مناظرات متفاوتی صورت می گیرد. در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران نشریه آرش چهار سوال از فعالین سیاسی در خارج از کشور مطرح کرد که با شرایط آن روزگار همخوانی داشت همه از بحران ساختاری نظام صحبت کردند منتهی همه شاهد بودند حکومتی که محصول بحران است بحران بخشی از حکومت گری اش شده است٬ یکسال قبل از انتخابات ۱۴۰۰ نشریه آگاهنامه (مصاحبه نشریه اقتصادی – اجتماعی آگاهنامه شماره ۵ بهار ۹۹ با علیرضا ثقفی) در مصاحبه ای با علیرضا ثقفی در زمینه انتخابات داشت که به بخشی از نظرات ثقفی اشاره می کنیم ” در شرایط موجود طبیعی است که هر کدام از نحلههای فکری موجود، برای مشکلات جامعه راه حلهایی دارند. از جمله راه حلهایی که داده میشود انتخابات آزاد، رفراندوم، مطبوعات آزاد یا برخورد شدید با اختلاسگران متجاوز به اموال عمومی. اینها راه حلهایی هستند که هر گروه سیاسی ارائه میدهد. در این میان طبیعی است که جریان کارگری و یا آنکه من میخواهم اسمش را بهطور مشخص عرض کنم، جریان مستقل جنبش کارگری، راه حل مشخص و معین خود را دارد….. برنامه اساسی جنبش کارگری، در این مرحله بهطور مشخص این است که در ابتدا باید حتماً تشکلهای مستقل کارگری، با هر حکومتی که مستقر است، وجود داشته باشد. اگر تشکلهای مستقل کارگری، اعم از سندیکا، اتحادیه، فدراسیون و کنفدراسیون یعنی تشکل سراسری کارگری و یا در سطح سراسری مثل حزب و جبهه، تشکلی که برنامهاش به هر حال برنامه کارگری باشد، اگر ما یک جبهه کارگری و یا فدراسیون مستقل کارگری داشته باشیم، بسیاری از مسائل در همین چارچوب نظام سرمایهداری میتواند قابل حل باشد. بحث ما این است کشورهایی که توانستند تشکلهای مستقل کارگری را گسترش بدهند واین تشکلهای مستقل را به آن جایگاه واقعیش برسانند، خیلی از مشکلاتی که ما در حال حاضر با آن مواجهیم را آنها ندارند.”
شرکت جنبش کارگری فیلیپین و کلمبیا در انتخابات اخیر انعکاس بسیار کمی به جز چند خبر دهن پر کن همانند پیروزی چپ در کلمبیا و چند ترجمه جریانات ضدامپریالیست پرو ایران پیدا نمی شود. ولی عملکرد جنبش های کارگری فیلیپین و کلمبیا با جنبش کارگری ایران از زاویه نوع مبارزات طبقاتی شباهت هایی دارد و یک تفاوت اساسی٬ در هر دو آن کشورها سرمایه داری حداقل قدرت چپ و جنبش کارگری را تحمل می کند ولی در ایران قدرت مذهبی به هیچ وجه جز چپ مقاومت محور دیپلماسی حامی روسیه-چین حامی سیاست های خود حکومت را بر نمی تابد و بطور مرتب می خواهد جنبش کارگری را به بیراهه کشاند چه در داخل و چه در خارج. بر این اساس ساختار قدرت حکومتی متفاوتی بین ایران ، فیلیپین و کلمبیا قابل بحث زیادی دارد که ما را باید از یک زاویه تحریک کند که نقد جنبش کارگری به ساختار قدرت الهی- مذهبی است که یک مشکل دیگر را به این وضعیت در ایران افزوده است. این ساختار قدرت چهل سال أموزش و سر به نیست کردن را به همراه خود دارد.
به همین دلیل کانون مدافعان در چند نوشته مبسوط به تاریخچه جنبش کارگری فیلیپین و کلمبیا پرداخته است بنابراین لازم دانستیم که به شرکت سندیکاهای مستقل کارگری و جنبش سیاسی فیلیپین و کلمبیا در انتخابات اخیر و شرکت در ساختار قدرت بپردازیم.
عدم شرکت جنبش کارگری ایران در انتخابات ها در ایران جدای از نقش امپریالیسم قبل از سرنگونی سلطنت پهلوی از این زاویه است که جنبش کارگری ایران بر اساس ساختار قدرت در یکصد سال گذشته و چپ هراسی و سرکوب بیرحمانه نه حق داشته و نه قادر بوده و نه امکانی داشته که در انتخابات ها شرکت کند (البته درگیری های درونی خود جنبش چپ مستقل کارگری در این زمینه را باید در جای دیگر به آن پرداخت). مهمتر اینکه جنبش کارگری مستقل در این شرایط صلاح دیده که در زمینه آموزش ساختاری عمل کند همان گونه که ثقفی در آن مصاحبه گفت: ” فرضاً این حکومت را عوض کنیم و سلطنت طلبان یا هرکس دیگر بیاید و آن زمینههای قوی جنبش کارگری مثل اتحادیهها و سندیکاهای مستقل را نداشته باشیم، خیلی زود برمیگردیم بههمان جای اول.”
بررسی تاکتیک و مباحث درونی شرکت در انتخابات های دو ماه گذشته در هر دو کشور فیلیپین و کلمبیا برای آشنایی جنبش کارگری ایران مهم است و به خصوص اینکه انتخابات فیلیپین و کلمبیا بر سرنوشت سیاسی جنبش کارگری این کشورها در آینده تاثیر دارد. تلویزیون الجزیره انتخابات کلمبیا را با یک استعاره به انتخابات فیلیپین وصل کرد و در تیتر بزرگی نوشت: ” شیفت به چپ در کلمبیا و رنگ صورتی جدید در کلمبیا”.
از زاویه دیگر گرایش چپ جهانی و بخصوص چپ امریکا است که برای ارزیابی های نادرست مشکلی بزرگی هستند آنها از دیدگاه ضدامپریالیستی به این انتخابات ها نگاه میکنند و در نهایت کمکی هستند به سرمایه داری و ماندگاری نظرات جناح راست برای سوءاستفاده از چپ٬ را می توان اشاره کرد به عنوان مثال تیتر مقاله مانتلی ریویو ژوئن ۲۴، تحت عنوان جنبش کارگری و چپ فقط برای صلح در کلمبیا به میدان نیامدند. (رجوع شود به مقاله مانتلی ریویو ژوئن ۲۴)
جنبش کارگری فیلیپین و کلمبیا در أساس به جنگ با سرمایه داری کشورشان رفتند که در هر دو کشور در دو دهه گذشته با یک کشتار روزمره عظیم روبرو بودند و سران حکومتی هر دو کشور زیر چتر مبارزه با مواد مخدر فعالین چپ و کارگری را سر به نیست می کردند و این دو جنبش نیاز به یک فضای غیر نظامی داشته و دارند تا به این قتل عامها پایان داده شود. فقط در سال گذشته بیشترین نیروی چریکی در مقایسه با پنج سال گذشته توسط دولت و جریانات وابسته به کارتل های مواد مخدر و پارا میلیتاری کشته شده اند. (رجوع شود به مطالب کانون در زمینه کلمبیا و فیلیپین)
این وقت شناسی و تیزهوشی شرایط مبارزاتی مبارزان در هر دو کشور است که باید درک شود و اینکه چرا جنبش کارگری و جنبش سیاسی فیلیپین و کلمبیا در انتخابات شرکت کردند و تلاش می کنند تا قدرت سیاسی را بدست بیاورند، آنها خود را ملزم می دانند تا جنبش کارگری از هر روزنه ای استفاده کند و این امر هم به نوع سازماندهی بر می گردد که در چند سال گذشته پیش برده شده است. بنابراین به چند موضوع از زاویه نوع سازماندهی بازخورد عملکرد هر دو جنبش کارگری در دو کشور متفاوت و نتیجه فعالیت شان باید اشاره کرد.
یک – کلمبیا : در یک نگاه اجمالی می توان پروسه ای که جنبش کارگری در کنارسازمان چریکی فارک تا پیروزی در انتخابات اخیر را طی کرده بررسی کرد.
فارک سالها در کوهها و جنگلهای کلمبیا دوشادوش جنبش کارگری به مبارزه و آموزش مردم پرداختند و بعد از سالها فارک توانست پایگاه خود را در جامعه ایجاد کند و در کنار جنبش کارگری فعالیت سیاسی و اجتماعی خود را شروع کند و با شرکت در انتخابات شهرداریها با شعارهای سیاسی در ظاهر مرزبندی با جنگهای چریکی انتخابات شهرداریها را برنده و چریک کهنه کار خود را شهردار بوگوتا بکند، گوستاوو پترو گرچه یکی از اعضای جریان جنبش ۱۹ آوریل کلمبیا بوده است که از گذشته چریکی می آید از سال ۱۳۷۱ شمسی (۱۹۹۰ میلادی) عملا با مواضع قبلی خودش در جنبش چریک مرزبندی کرده است٬ موضوعی که هنوز هم در کلمبیا مطرح و قابل بحث است.
در انتخابات اخیر کلمبیا کاندید مورد نظر جنبش کارگری کلمبیا پترو الزما خود را به عنوان چپ ارتدوکس معرفی نمی کندو براساس عملکرد خودش در سه دهه گذشته در رشته مدیریت دولتی، محیط زیست و توسعه جمعیت فعالیت اجتماعی داشته است و در انتخابات شهرداریها در شهر بوگوتا شرکت می کند و از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴ شهردار این شهر بوده است و به عنوان شهردار برتر دنیا شناخته می شود و دلیل این امر هم در شکلگیری شخصیت سیاسی و گذشته او است که به عنوان یک چریک خوشنام که با جنبش چریکی مرزبندی می کند شناخته می شود در حالی که واقعیت بنیاد فکری و عملی ایشان تغییری نکرده است اما او تاکتیک خود را تغییر داده است، بدین معنی که ایشان اگر فضای عمومی جامعه و ساختار قدرت را بطور مشخص در کلمبیا به رسمیت نمی شناخت نمی توانست نه تنها سناتور شود بلکه با ساختار مافیای قدرت موجود هرگز نمی توانست حتی خواب ریاست جمهوری را ببیند. او اقتصاد و نظم ارتش سرمایه داری را پذیرفته است(او در واقع یک گام به پس و دو گام به پیش را انتخاب کرده است زیرا با شرایط موجود و محاصره جنگلها دیگر مقاومت مسلحانه در کلمبیا با توجه به تجهیزات نظامی پیشرفته سرمایه داری جوابگو نیست) و اگر نمی پذیرفت به هیچ وجه تا کاندیدای ریاست جمهوری پیش نمی رفت. گوستاو پترو در زمان انتخابات همانند بسیاری از سیاستمداران وعده هایی داد از جمله رفع تبعیض٬ ایجاد شغل٬ صلح٬ جوانان و غیره که پیاده کردن این سیاستها از عهده دولت او در نظام سیاسی کلمبیا خارج است. اما زمینه این وعده ها از دل خواسته ها و اعتصاباتی که در ۱۱۰۰ شهر کلمبیا که کارکنان شهرداری در آبان سال گذشته به آن دست زدند نشات می گیرد و اقبال عمومی و جنبش سیاسی-کارگری و جامعه از ایشان به دلیل واقعی٬ عینی و نیاز واقعی بود که اعتصابیون آبان ماه گذشته مطرح کرده بودند، که ساختار قدرت برای عدم فروپاشی جامعه به سرمایه داری فشار می آورد تا بپذیرند أولا تغییراندک ساختار اقتصادی نیاز است و دوما مجبور هستند در مقابل چپ کشی و ضدیت با بنیادهای دموکراسی و اقتصاد ورشکسته مافیایی که ساختار صد ساله دارد عقب بنشیند. البته که پترو نیاز به حمایت جامعه دارد، مجبور است که جلوی کشتن رهبران کارگری-سیاسی را بگیرد و مهمتر اینکه امکان رشد تشکل کارگری مستقل را فراهم کند. اینکه تمامی نشریات مطرح و تعیین کننده غربی بر روی چپ بودن او پافشاری می کنند بر این اساس است که اگر گروههای مافیای مواد مخدر و گروههای میلیشیای مسلح- پار میلیتاری حامی اقتصاد معادن در یک پروسه دوباره شروع به فعالیت کنند، تمامی تقصیر را گردن چپ می اندازند تا یک نسل کشی دیگری راه می اندازند. پس درسی که می توان از این انتخابات کرفت و برایش جشن گرفت این است که اگر چپ یک قدم عقب نشسته است نه بخاطر خود فریبی و ضعفش است بلکه در حال بازسازی و سازماندهی مجددی است که بتواند: قرارداد مابین گروه فارک و دولت را تضمین کند٬ و نیروهای چریکی که در جنگل ها هستند و دائم تحت تعقیب میباشند را دوباره به شهرها بیاورند٬ جنبش کارگری را آموزش بدهند و جنبش کارگری دوباره اعتماد بنفس خود را بدست بیاید. در یک پروسه فعالیت برای خلع ید از قدرت های سرمایه داری در دولت و ساختار سیاسی سالها است شروع شده و تغییراتی بوجود آورده اند و مهمتر اینکه در انتخابات شورای شهرها(شهرداریها) چپ و جنبش کارگری نمایندگان خود را به میدان آوردند در غیر این صورت رقیبی که با ۱٪ باخته دوباره بر می گردد و با حمایت تراست های اقتصادی٬ مافیای مواد مخدر و گروههای نظامی وابسته به غرب یک شرایط بسیار رقت باری برای جامعه کلمبیا بهمراه خواهند آورد. این را تجربه سالها مبارزه و سازماندهی به آنها آموخته است. علیرغم اینکه اغلب رهبران جنبش کارگری کلمبیا عضو فارک و چپ هستند اما همیشه عضویت خود را پنهان کرده اند تا امکان مبارزه را حفظ کنند.
دو- اما در فیلیپین اخیرا چه اتفاقاتی در ساختار قدرت حکومتی رقم خورد و آینده جنبش کارگری این کشور با چه شرایطی مواجه است.
جنبش سیاسی کارگری فیلیپین شاهد قدرت گرفتن فرزند دیکتاتورهایی است که قدرت را نسل به نسل دست به دست می کنند، فردیناند مارکوس جونیور فرزند فردیناند امانوئل ادارلین مارکوس، دیکتاتور معروف فیلیپین که در سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۶۵ شمسی ( ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۶ م) قدرت را دردست داشت و در این دوره تاریخ جنبش کارگری و سیاسی فیلیپین شاهد کشتارهای وحشیانه او بوده است و فرزند دیکتاتور خونین سارا دوترته دختر رئیس جمهور قبلی رودریگو دوترته به عنوان رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور اخیرا کار خود را شروع کردند. پیروزی آنها در انتخابات و خوشحالی سرمایه داری آسیا کاملا واضح و قابل درک است. بخصوص برای سرمایه داری چین بسیار ارزش داشت که می شنود، “مارکوس همچنین مایل است روابط نزدیکتری با چین برقرار کند. وامهایی با نرخ بهره پایین از چین میتواند به محدود کردن فشار مالی ناشی از پروژههای زیرساختی کمک کند. روابط نزدیک با چین همچنین ممکن است به معنای کاهش روابط با متحد سنتی فیلیپین یعنی ایالات متحده تعبیر شود.” اما کدام کشور وابسته به اقتصاد چین نیست؟ اینکه فیلیپین از متحد سنتی خودش دوری کند چیزی شبیه طنز است و وجود منطقه های نظامی ارتش آمریکا و اقتصاد وابسته در فیلیپین گواه این موضوع است. (رجوع شود به مطلب کانون مدافعان در رابطه با فیلیپین).
لس آنجلس تایمز در مقاله ای مفصل نوشت نسل جدید به رسانه های مجازی بیشتر اعتماد دارند تا کتاب های تاریخ. اما این ادعا نسل جدیدی را که لس آنجلس تایمز برجسته میکند فریبی بیش نیست. باید پرسید شرکت عظیم وپر شور جوانان در میتینگ های جنبش اول ماه مه دلیلش چیست و چرا آنها در کنار مارکوس جونیور نبودند؟ واقعیت امر این است که انتخابات فیلیپین نه آزاد بود ونه قانونی وبا خرید رای و سرکوب همراه بود. (برای بررسی پروسه انتخابات و تمامی روند ضدقانونی به مقاله بررسی مراجعه شود.)
بعد از خوشحالی چین، تبریک بلافاصله دولت آمریکا به مارکوس جونیور و عملی شدن قرارداد تسلیحات نظامی را نیز باید اشاره کرد. گزارشات نقض حقوق بشری که نشان می دهد رئیس جمهور قبلی۱۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر را تحت عنوان مبارزه با مواد مخدر کشته است و اکنون وارثان این قتل عام ها مجددا قدرت را بدست گرفتند، اما با توجه با این شرایط مخوف جنبش اول ماه می فیلیپین با علم به اینکه می دانست قواعد بازی تماما بازی سیاسی است جسورانه در این انتخابات شرکت کرد واعلام داشت که لنی کیکو کاندید جنبش کارگری است. آنها مصمم بودند که کی ام یو باید در این انتخابات شرکت می کرد تا نشان دهد که نیروی واقعی جنبش اجتماعی کیست و کاملا آگاه بود که در مقابل میلیون ها دلار نهادهای سرکوب نمی تواند بایستد و شانس پیروزیش بسیار اندک است ولی باید نشان می داد که آینده جامعه فیلیپین را جنبش کارگری رقم می زند و نتیجه آرا تاثیر بسیار مثبتی در جنبش کارگری داشت. کی ام یو کمیت رای که با تقلب از صندوق ها بیرون کشیده میشد و بسیاری از آن آرا گرچه شاید خریداری شده نبود اما جعلی بود را کاملا آگاه بود و می دانست، با این شرایط کی ام یو توانست صدها هزار هوادار خود را با رنگ صورتی به خیابان بیاورد و اول ماه مه را صورتی کند. حضور احزاب سیاسی چپ در فیلیپین که با تشکلات کارگری در هم تنیده هستند و دو بازوی جنبش کارگری به حساب می آیند و حامیان اصلی کی ام یو بودند زیرا در بطن جامعه وجود دارند و اعضایشان در جنبش کارگری نقش اساسی دارد و برای همین امر است که“ خوزه ماریا سیسون رهبر حزب کمونیست فیلیپین در آبان سال گذشته گفته است ما چاره ای نداریم جز سازماندهی و باید در مقابل این قبایل سیاسی که همانند سلسله های پادشاهی با شرارت به سرکوب بیرحمانه شان ادامه میدهند ایستاد. از این زاویه است که حتی سی ان ان نیز مجبور می شود از جنبش اول ماه مه حرف بزند و جریان چپ را به رسمیت بشناسد. جنبش کارگری چه متشکل وچه غیر بومی در این انتخابات به میدان آمد.
در پروسه انتخابات فیلیپین سازماندهی بسیار خوبی از طرف جنبش کارگری و چپ شکل گرفت و نتایج انتخابات از قبل معلوم بود وبه همین دلیل بعد از انتخابات حزب کمونیست فیلیپین اعلام کرد: “مارکوس جونیور در ازای حمایتی که سرمایهداران بزرگ تجاری از او میکنند، به سیاست سرکوب دستمزدها و سرکوب اتحادیهها و انجمنهای کارگری ادامه خواهد داد. طبقه کارگر فیلیپین در بحبوحه افزایش قیمت ها، دستمزدهای پایین،شرایط کاری ناعادلانه و از بین رفتن درآمد، از استثمار و سختی های بیشتری رنج خواهد برد. “پس “ایجاد و تقویت اتحادیه های کارگری و سایر اشکال سازمان های توده ای دموکراتیک در مدارس، ادارات، محل کار، در جوامع شهری و روستایی، به منظور فشار جمعی برای حقوق دموکراتیک و رفاه آنها.” در سر لوحه مبارزه باید قرار بگیرد. حزب کمونیست فیلیپین اعلام کرد: رژیم نامشروع مارکوس دوم را رد کنید و در مقابل آن مقاومت کنید.
ریاست جمهوری مارکوس عملاً تمام ۴۰ پرونده مدنی مربوط به ثروت به دست آمده غیرقانونی آنها را که حداقل ۱۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود، که تنها کمتر از نیمی ازآن مصادره شده و به دولت بازگردانده شده است، مورد بحث و بررسی قرار می دهد. مارکوس جونیور، خود، حداقل دو بار به دلیل عدم پرداخت مالیات به دولت محکوم شده است وبا پرداخت ۲۰۳ میلیارد پوند بدهی مالیاتی مواجه است. از سوی دیگر، برای تثبیت حمایت نیروهای مسلح فیلیپین(AFP)، مارکوس به اجرای دستورات سیاست نئولیبرالی اقتصادی ایالات متحده، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی (که به نفع شرکتهای انحصاری بزرگ چینی نیز است) ادامه خواهد داد. او همچنین به حفظ معاهده دفاع متقابل، موافقتنامه نیروهای بازدید کننده، موافقتنامه همکاری دفاعی تقویت شده (EDCA) وسایر توافق های نظامی نابرابر با ایالات متحده ادامه خواهد داد، که همراه با عملیات عقاب اقیانوس آرام – فیلیپین به ارتش ایالات متحده اجازه می دهد تا از کشور به عنوان یک پایگاه نظامی بزرگ برای نیروهای نظامی و سلاح هایش استفاده کند.
نتیجه گیری
ثقفی در آن مصاحبه بخاطر شرایط موجود نمی توانست مشکل اساسی که جنبش کارگری ایران با آن درگیر است را بگوید و بطور مختصر اشاره کرد که “بحث ما این است کشورهایی که توانستند تشکلهای مستقل کارگران را گسترش دهند و این تشکلهای مستقل را به آن جایگاه واقعیش برسانند، خیلی از مشکلاتی که ما در حال حاضر با آن مواجهیم را آنها ندارند. بهطور روشن مسئلهی اختلاسها که یکی از مسائل مهم این جامعه است، دزدیدن اموال مردم و بردن این اموال به خارج بهوسیلهی آقازادهها یا دیگران که امروزهاین مسئله عادی شده و حتی در رادیو و تلویزیونها به صورت عمومی مطرح میشود، یکی از آفتهای بزرگ جامعهی ما است. اگر تشکلهای مستقل کارگری وجود داشته باشند، شما در نظر بگیرید که مثلاً در شرکت ایرانخودرو یا سایپا، پتروشیمیها، صنایع نفت که اعلام میکنند تشکلها ممنوع است (در حالی که ما معتقدیم اینگونه باید باشد ) و در جاهای دیگر و در بین کارمندان حتی در بین قضات، اگر تشکلهای مستقلی وجود داشته باشد قطعاً جلوی بسیاری از این اختلاسها، دزدیها و فسادها گرفته میشود. به هر حال تشکل مستقل کارگری نمیگذارد یک مدیر هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد، تشکل مستقل کارگری نمیگذارد که هر اختلاسی میخواهد انجام بدهد، از همان ابتدا جلویش را میگیرد زیرا آن تشکل مستقل کارگری را انباردار، حسابدار ، مامور امور اقتصادی ، مامور پرداخت حقوق و امور مالی بر آن مدیریت میکنند و در نتیجه کوچکترین اختلافی را میتوانند از همان ابتدا به آن تشکل گزارش دهند. در تشکلها نظارت بر تولید، مبادله در مؤسسهی اقتصادی وجود دارد. حال در نظر بگیرید که این تشکل مستقل بهصورت سراسری هم وجود داشته باشد؛ یعنی فدراسیون یا کنفدراسیون. چیزی که در بسیاری از کشورها وجود دارد. تبعیض وبسیاری از آن فسادهایی که در ادارات دولتی هست “
بحث ثقفی همان است که هر دو جنبش اجتماعی و کارگری فیلیپین و کلمبیا برای آن مبارزه می کنند، در اساس معتقد هستند که نقش صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و شرکت های چندملیتی در این دوره پررنگ است وبیکار نخواهند نشست و بدون سازماندهی جنبش کارگری فضای تیره ای در مقابل جامعه قرار دارد و دو رویکرد متفاوت در هر دو کشور وجود دارد٬ برخلاف ایران در کلمبیا جنبش کارگری در جایگاهی خود را می بیند که وارد عرصه قدرت شود و به سازماندهی با شرکت مستقیم در پروسه و جوابگویی رئیس جمهور در این پروسه حرکت کند. درفیلیپین اما وضع کمی متفاوت تر است گرچه هر دو نیروهای جنبش کارگری وارد عرصه جامعه برای قبضه کردن قدرت هستند اما جنبش کارگری فیلیپین بیرون ایستادن از قدرت و سازماندهی برای جلوگیری از فاجعه و حرکت در مسیر مشارکت جمعی نیروهای اجتماعی را تاکتیک اصلی خود در شرایط کنونی انتخاب کرده است.
درس های این انتخابات ها برای جنبش کارگری ایران از این زاویه ارزشمند است اول اینکه تشکلات کارگری و چپ در آن دو کشور در کنار هم بودند و در یک عرصه سراسری در درون جامعه فعالیت می کردند و در انتخابات شرکت کردند در حالی که جنبش کارگری ایران نه تنها هیچ سهمی از قدرت سیاسی را ندارد بلکه امکان و شرایط مناسب و برابر را هرگز برای شرکت در انتخابات نداشته و به دلیل نقش شورای نگهبان و رهبری در انتخابات انتصابی هرگز تمایلی به شرکت در انتخابات را نداشته و شرکت نیز نکرده است. نیروی اجتماعی آن دو کشور می تواند حامیان خوبی برای جنبش کارگری ایران باشند که در رابطه با تبادل همکاری در درون جنبش کارگری منطقه ای بخصوص در کشورهای همجوار که شرایطشان مشابه ایران است و زیر چکمه استبداد هستند می شود فعالیت هایی انجام داد.
در ایران مخوف ترین حاکمیتی قرار دارد که اجازه هیچ گونه فعالیت صنفی را نیز به مردم نمی دهد و هر حرکتی بشدت سرکوب می شود البته باید اعتراف کرد که شرایط سالها در کلمبیا و فیلیپین نیز بسیار طاقت فرسا بوده و گاها هست، اما آنها توانسته اند این فضا را تا حدودی تغییر دهند. از همه مهمتر نقش پر رنگ و چپ ستیزی در جامعه ایران نیز یکی از فاکتورهای اصلی سرکوب نیروهای سیاسی و متحد جنبش کارگری نیز می باشد که در حکومت قبلی شروع و در حکومت کنونی به ثمر نشسته تا بدینوسیله منافع سرمایه داری و چپاول کارگران ادامه داشته باشد. علاوه بر این، باید به این نکته نیز پرداخت گرچه سرمایه داری جهانی بخاطر حفظ منافع جهانی سازی کشورهای فیلیپین و کلمبیا را ملزم به رعایت حداقل های نظام دموکراسی غربی می کند اما در این حکومت ها هیچ محدودیتی برای ظلم و ستم بر مردم برای خود نمی بیند.
از طرفی عوامل درونی خود جنبش کارگری ایران را نیز باید بیشتر مورد توجه قرار داد. أولا ایستادگی بر تفاوت ها که گاه بسیار جزئی می باشند ونقش اشخاصی که در این مسیر خود را بالاتر از جنبش کارگری می بینند را باید در یک پروسه تغییر داد. از طرفی ما شاهد موفقیت در سازماندهی و رشد تشکلات سراسری ایران هستیم و تلاش می کند تا بتواند نیرویی را برای شرایط مناسب بوجود آورد و این نیرو در درون خود جنبش کارگری ایران در حال شکل گیری است. در یکسال گذشته همزمانی جنبش بازنشستگان و جنبش معلمان مسیر خوبی را طی کرده است و امکانات مناسبی را بوجود آورده است. و این جنبشها از حالت دفاعی به حالت تهاجمی رجعت کرده اند و اگر ما با شعار ضعیف کارگران (درود بر ستمگر) روبرو بودیم امروز انگشت اتهام به سوی اختلاس٬ فساد و بی مدیریتی است و کارگران در تمامی عرصه ها نشان میدهند که امکان تغییرات بنیادی با تمامی این سرکوب ها وجود دارد. کارگران منتظر معجزه نایستاده اند و تاکتیک های مناسبی را شکل داده اند بخصوص در اعتراضات سراسری زیر خط فقر که در صدها شهر همزمان بوجود آمده است. پروسه طولانی بگیر و ببند در سر هر پیچ که حاکمیت با گروگانگیری عده ای می خواهد مسیر این مبارزات را عوض کند با مشکل اساسی روبرو است و نیرویی که پیش می رود همان نیرویی است که حاکمیت می خواهد با دسیسه و انگهای همیشگی آنها را تضعیف کند اما جنبش کارگری در مسیر عدالتخواهی در ایران بیشتر تقویت شده است و دمکراسی زحمتکشان از زیر خروارها سرکوب در حال شکل گیری بهتری است.
تیرماه ۱۴۰۱