چپها مبارزان دیگر را فراموش نکنند
باکونین، انقلابی کبیر روس میان سالهای ۱۸۷۶-۱۸۱۴ زندگی نمود. سرنوشت او تشکیل شده بود از مبارزه، مقاومت، فرار، تبلیغ، افشاگری، زندان، تبعید، دریافت حکم اعدام و غیره. او در روسیه و در اتریش آنزمان دو بار به اعدام محکوم شد ولی بر اثر فرار توانست جان سالم بدر برد. باکونین از سال ۱۸۶۸ خود را رسما آنارشیست نامید گرچه از نوع اراده گرایانه آن. او در لندن با مارکس و در پاریس با پرودن شخصا آشنا گردید. در پایان دوره انترناسیونال اول قطب مخالف مارکس بود. هشت سال بعد از آشنایی آندو جنبش کمونیستی و جنبش آنارشیستی از هم جدا شدند. از طریق او مکتب آنارشیسم یک جنبش توده ای انقلابی گردید. باکونین در درجه اول یک عملگرا بود تا یک نظریه پرداز. در زمان او آنارشیسم به خیابانها رسید. او میگفت انقلاب بدون هدف خیانت است.
درادبیات و فرهنگ غرب به زندگی و شخصیت باکونین در آثار گوگول، تورگنیف، داستایوسکی، چرنیشفسکی، بلینسکی، یوسف کنراد، ریکاردو هوخ، والتر بنیامین، ریچارد واگنر، انسنزبرگر و غیره پرداخته شده است. از نظر ادبیات انسانی اجتماعی و رمانتیک، او زیر تاثیر آثار گوته، ژان پاول، هوفمن، و بتینا آرنیم بود. محققین در فلسفه باکونین به چهار جریان اشاره میکنند – جریان اتوریته، جریان ماتریالیستی، جریان متافیزیک انقلابی، و جریان عملگرایانه. او بعد از مطالعه آثار فیشته، هگل و اشعار رمانتیک استانکویچ مبلغ آنارشیسم گردید. باکونین در جوانی به ترجمه آثار گوته، هگل و فیشته پرداخته بود. او غیر ازعلاقه به موسیقی و ریاضیات به پرسشهای فلسفی وادبیات کشورهای فرانسه، آلمان و لهستان نیز علاقمند بود. باکونین دولت و کلیسا و سرمایه را دشمن انقلاب میدانست. بعضی از هم عصرانش او را در هر زمینه ای انسانی افراطی توصیف کرده اند. او میگفت عمل باید راهنما و مشعل راه تئوری گردد. در آثار او عمل بر تئوری تقدم دارد. در نظر باکونین، انقلابی بودن به معنی عرفان و درویش صفتی و مرتاض بازی نیست. او اهل لذت و مصرف زیاد چای و سیگار و غذا بود.
باکونین زیر تاثیر آثار فویرباخ آته ایست و از طریق آلکساندر هرتسن با سوسیالیسم تخیلی در آثار سن سیمون آشنا گردید. افکار او مخلوطی از ایده های روشنگری، لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، جمهوریخواهی، انقلاب فرانسه و اصلاحات بورژوایی بودند. در سال ۱۹۱۸ لیبکنشت از درون زندان به همسرش نوشت مارکس و انگلس جامعه و تاریخ را تجزیه و تحلیل کردند، باکونین و بلانک سیاست را روشن نمودند. ریکاردو هوخ شاعره آلمانی در کتاب بیوگرافی باکونین، سادگی و شور انقلابی او را به روشنفکری مارکس ترجیح میدهد. باکونین طبق ادعای خودش اغلب مخالف ترور و بمب و سوء قصد بوده. در روسیه بعد از ۱۹۰۵ سه نوع آنارشیسم توده ای بوجود آمد – آنارشیسم اقلیت های ملی، آنارشیسم کارگری، و آنارشیسم دهقانی. در روسیه خلاف اروپای غربی آنارشیسم دهقانی همیشه قوی بود.
مارکس باکونین را یک ایده آلیست احساساتی نامید. او مارکس را یک آدم خودخواه و یک انقلابی تکنوکرات بشمار می آورد. باکونین دربحث و جدل خود با مارکس، دیکتاتوری کمونیسم حزبی را پیش بینی نموده بود. استالینیست ها باکونین را یک انقلابی خرده بورژوا نامیدند. آنها نظرات او را ترکیبی از آنارشیسم و کمونیسم اتوپیستی دانستند که شدیدا مورد انتقاد مارکس و انگلس بود. لنین میگفت آنارشیستها نقش سازنده دولت را درک نمیکنند. هرتسن میگفت اوغالبا ماه اول حاملگی را ماه آخر آن بشمار می آورد. ریچارد واگنر باکونین را شیطان انقلاب نامید. چرنیشفسکی در عظمت باکونین میگفت که یک کاریکاتوریست قادر به ترسیم واقعی یک شیرنخواهد بود. گورباچف در باره کتاب ” نامه های باکونین از تبعیدگاه روسیه تزاری ” نوشت که آنان شاهکار یک انسان زنده بگور شده در زمان اسارت هستند.
گرچه باکونین خالق هزاران نامه و مقاله و اعلامیه و شبنامه و پیام و سخنرانی و غیره است، او در زمان حیات فقط یک کتاب منتشرکرد. از جمله دیگر آثار او – دولت گرایی و آنارشیسم، اصول انقلاب، ارتجاع در آلمان، دولت و خدا، آد م انقلابی و عقاید دینی، جواب یک انترناسیونالیست به مارنینی، و پیام به برادرانم در روسیه، هستند.
آنزمان آنارشیستها لغو تمام امتیازات طبفاتی را خواهان بودند. واژه آنارشیسم در یونان باستان از طریق هرودت، هومر، ارسطو و افلاطون رایج شده بود. باکونین مدعی بود که سوسیالیسم و فدرالیسم آخرین فرزند خلف انقلاب فرانسه از سال ۱۸۴۸ هستند و سوسیالیسم باید درآینده دین خلق گردد و سوسیالیسم انقلابی در مقابل سوسیالیسم دکترینی مارکسیستی قرارخواهد گرفت و در جوامع بورژوایی ما شاهد دو قشر مبارز سوسیالیست و روشنفکر بورژوا هستیم.
باکونین به نقل از رمان آلکساندر دوما میگفت ارزشی بالاتر از آن نیست که انسان در راه وطن جانش را فدا کند. هر خلقی دارای یک دانش جمعی است که خالق تاریخ آن نیز است. در مقابل سیستم و دانش متافیزیکی هگل، آگوست کنت فرانسوی نخستین طرح علمی جهان را مطرح نمود.
نصرت شاد
Michail Bakunin 1814 – 1876