آغاز دوره ای پرتلاطم که بطور نمادین با دستگیری فرزندان رفسنجانی کلیک خورد!
افول ستاره اقبال احمدی نژاد وروند کنترل وکاهش اقتدار واختیارات قوه مجریه، خواهی نخواهی موجب خلأی گشته است که باندهای رقیب درساختارقدرت می کوشند که هرکدام سهم بیشتری ازآن را به چنگ آورند وازهم اکنون مهرخود را برروندهای دوران حساس تا انتخابات ریاست جمهوری آینده بکوبند. دراین رقابت فشرده پای خامنه ای، رفسنجانی، جبهه متحد پایداری وبخصوص اصول گرایان سنتی (و از جمله مؤتلفه و تشکل های اقماری آن) که خیزبلندی را برای تحقق سودای قبضه همزمان سه قوه مجریه وقضائیه ومقننه برداشته اند، درمیان است.
تلاشهاواقدامهای گوناگونی برای آماده کردن صحنه انتخابات ریاست جمهوری برای دو بازیگرعمده وایجاد شرایط مناسب برای ممانعت ازهرگونه ورودغیرمترقبه مهمانی ناخوانده بە این صحنه، یعنی برگزاری “انتخابات” بین جبهه پایداری و اصول گرایان سنتی (اعم از بازار و روحانیون وامام جمعه ها ومساجد ومداحان و …) که هم اکنون هم کنترل دوقوه قضائیه ومجلس را به دست دارند ازهم اکنون شروع شده است. البته وزن واعتبار جبهه پایداری (که رابطه نزدیکی با اکثرنهادهای امنیتی وسرکوب وگردانندگان آنها ازجمله سپاه و تشکل های حزب اللهی و روحانیون تندرو وکیهان و امثال آن دارد ) اساسا به خاطر حمایت ضمنی خامنه ای از آن است و گرنه به لحاظ پایگاه اجتماعی نازل خود قادر به رقابت با حریف ریشه دارخود نیستند.
پرکردن خلأی که از هم اکنون با روند تضعیف وسلب اختیارات قوه مجریه به وجود می آید و بالمأل کسب آمادگی برای تصرف قوه مجریه درپایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، اساس رقابت ها و جنگ چند جانبه قدرت درحال حاضر را تشکیل می دهد. جنگ قدرتی که از یکسو با تلاش برای نشاندن رقبای موجوددرحاشیه قدرت که بوی کباب شنیده اند برسرجای خودشان وباهدف بهداشتی کردن صحنه اصلی رقابت بین اصول گرایان دارای “بصیرت” همراه است وازسوی دیگر با منازعات فی مابین اصول گرایان برای کنار زدن و منزوی ساختن مدافعان باند حریف واز جمله حامیان دیروز وامروز احمدی نژاد ونزاع برای پرکردن خلأ حاصل ازآن. وهمین کشاکش چند جانبه وپیچیده توضیح دهنده رفتارهای پیچ درپیچ باندهای حاکم با یکدیگراست. برخورد با رفسنجانی وفرزندان وی هم خارج ازاین کشاکش ها نیست. تأکید بر نقش مهدی هاشمی در”فتنه ۸۸″ و دستگیری او بطورمشخص حامل این پیام به رفسنجانی است که خود را ازهرگونه وسوسه مداخله درمعرکه ای که برای قبضه قوه مجریه وتقسیم قدرت درگرفته است، دورنگهداردو صحنه را به رقبای اصلی واگذارد. تقریبا درمقابله با رفسنجانی همگی یعنی رهبری( و هم جبهه پایداری) وطیف اصول گرایان سنتی همسو هستند، اما هرکدام با زاویه خاص خود و در رقابت با یکدیگر سعی می کنند از آن بهره بگیرند. البته رفسنجانی بطوربالفعل فاقد چنین وزن تهدید کننده ای است، اما با توجه خلأ موجود ناشی از شکست سیاست های حاکم (که برغم فراافکنی ها، همه جناح های حاکم درآن سهیم اند) وتشدید بحران وفشارهای بین المللی که امکان بهم ریختن تعادل تاکنونی وخطراز کنترل خارج شدنش وجود دارد، نگرانی ازنقش بالقوه وی افزایش پیدا می کند. نباید فراموش کرد که آنها با توجه به تجربه سال ۸۸، با توجه به انباشت بحران های متعددی که گریبانگیرشان است وازجمله فاکتورفشار و نقشه قدرت های بزرگ برای تأثیرگذاری برروند رویدادهای داخلی ایران، هم چون مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسند.
دراین کشاکش در یکسو خامنه ای قرار دارد که برخورد ویژه و دوگانه ای با هاشمی رفسنجانی دارد: ازیکسو به او نیازدارد واکنون بیش ازهمیشه، به خاطر آن که وی به عنوان یکی از بنیان گذاران اصلی نظام وشخص مورد اعتماد کامل خمینی دارای نفوذ معینی درمیان بخش هائی از روحانیون غیردولتی و یا کمتردولتی و به مثابه یک سیاستمدار کارکشته دارد. هم چنان که کمابیش درمیان بخش هائی از بوروکراسی وکارگزاران دستگاه عظیم اداری رژیم دارای نفوذ است. علاوه براین به دلیل مواضع بینابینی اش اوهمواره محلل خوبی برای کنترل منازعات جناحی وایجاد تعادل درمواقع بحرانی بوده و بقایای نفوذ و اعتباروی درمیان برخی کشورهای عرب منطقه (بویژه با توجه به تشدید وخامت بحران مناسبات رژیم با کشورهای منطقه و جهان) نیزمطرح است. اما از سوی دیگرخامنه ای خواهان یک رفسنجانی بدون قدرت و بی یال وکوپال و بدون تشکیلات است که نخواهد ونتواند درسرراه قدرت مطلقه ولی فقیه سنگ اندازی کند. درهمین راستاست که شاهد بودیم خامنه ای از یک سو با عزل او از پست حساس ریاست مجلس خبرگان همراه شد واز جانب دیگر برغم فشاررقبا برای حذف وی از ریاست مجلس تشخیص مصلحت، او را در جایگاه خویش ابقاء کرد. قرارگرفتن او به عنوان نفرپس از خامنه ای به هنگام ورود به صحن اجلاس غیرمتعهدها نیز حاکی از همین برخورد دوگانه است. بهمین دلیل می توان گفت گرچه خامنه ای تعرض مستقیم به شخص رفسنجانی را برای مخالفان او غیرمجاز اعلام داشته است، اما هم او برای جبران این مصونیت، تعرض به فرزندان و یاران وی را مجاز دانسته است.
علاوه براین پائین کشیدن فتیله مقابله با رفسنجانی توسط احمدی نژاد درپی عمده شدن اختلافاتش با جناح اصول گرایان سنتی ودو قوه دیگر، خواه ناخواه می تواند موجب بهبود نسبی موقعیت متزلزل رفسنجانی دربرابر سایررقبا وبرانگیختن واکنش های مقابله جویانه آنها گردد، بخصوص اگر در نظربگیریم که شکست برنامه های احمدی نژاد درعرصه های اقتصادی وسیاست خارجی و… بطورضمنی شکست سیاست های خامنه ای وتضعیف اتورتیه وی به عنوان حامی اصلی سیاست های دولت نیز هست، آنگاه به حکمت تشدید فشار به رفسنجانی از سوی سایررقبا بیشتر پی خواهیم برد. نه فقط توسط خامنه ای برای بهم نخوردن بالانس قدرت علیه ولایت مطلقه اش، بلکه همچنین با شدت بیشتری توسط هردو جبهه اصول گرایان و بخصوص ازسوی اصول گرایان سنتی که خیزبزرگی برای تصرف کل قدرت مجریه برداشته اند ومایل نیستند که این فرصت باصطلاح تاریخی را از دست بدهند. بنظرنمی رسد که خامنه ای چندان تمایلی به قبضه همزمان قدرت مجریه توسط اصول گرایان سنتی که هم اکنون در دوقوه دیگر نیز نقش فرادست دارند، داشته باشد. او بدنبال فرمول دیگری برای تصدی قوه مجریه یعنی اشغال این پست توسط کارگزاری سرسپرده تر ومستقیم تربه خود است. گرچه در تجربه احمدی نژاد به ویژه دردوردوم ریاست جمهوری او، با معضل تمرد وی مواجه شد که خامنه ای را به وسوسه تغییرقانون اساسی هم انداخت، اما این باعث نگردیده است تا از سودای انتقال مجدد سکان قوه مجریه به کارگزاری سرسپرده تر دست بکشد و به کاندید اصول گرایان سنتی که درعین حال به معنی تقویت نفوذ روحانیت و مراجع دربافت قدرت است تن بدهد. بهمین دلیل او درعین حال برای مانور بین جناح ها و بالانس قدرت بسود خود به یک رفسنجانی کنترل شده و بی خطر وهمراه با خود وهم چنین برای مقابله با بحران های پیشارو نیازدارد. همچنان که اصول گرایان سنتی نیز با یک رفسنجانی کنترل شده و قانع به داشتن نقش نمایشی مسأله ای ندارند.
زهرخند تاریخ!
گرچه رژیم و اصول گرایان تلاش زیادی را بکارگرفته اند که پیشاپیش با دستگیری سعید تاجیک از زهرخند تاریخ و منطق بی رحم و اغواگر نبردقدرت و پژواک جهانی دستگیری فرزندان رفسنجانی بکاهند، اما فیلم وداع* رفسنجانی با پسرش نشان دهنده آن است که تاچه حد سودای تصرف و انحصارقدرت می تواند به سهولت حتی وفادارترین یاران وبنیان گذاران نظام را هرآینه اگربخواهند چوب لای چرخ آن بگذارند با بیرحمی کامل درمیان دندان های خود بجود. ازجانب دیگر می توان مشاهده کرد که پیوند وپیمان رفسنجانی با نظام و سودای حضور در بافت قدرت به هرقیمت چنان درهم تنیده شده است که لابد او درخلوت خویش بدرقه پسر به سوی زندان را ایثاری بزرگ برای نظامی می داند که ازهیچ کوششی برای برپاکردنش وعبوردادنش از بحران ها دریغ نکرده است، وفراتراز آن با وقوف به این که زندان رفتن درنظام جمهوری اسلامی نه موجب بدنامی که سبب افزایش اعتبارهم می گردد، آن را در خدمت اعلام آمادگی برای ایفاء سهم و ادای دین برای رفع بحران های سرنوشت ساز و مهیب آتی می بیند که به سرعت در افق نمایان می شوند !. آغاز دوره ای پرتلاطم که بطور نمادین با دستگیری فرزندان رفسنجانی کلیک خورد!
ما هم چنان با این سؤال مواجهیم که آیا رفسنجانی مجال آن خواهد یافت تا به عنوان یکی از معماران اصلی نظامی که خود از گزند زخم آن درامان نماند، بار دیگردرنقش محللی برای نجات و عبورنظام از بحران های موجودیتی که با آن دست بگریبان است ظاهرشود؟ اگربخواهیم به تجارب تاریخی استناد کنیم، ظاهرشدن های دوباره عموما شکل کمیک پیدا می کنند. با این وجود باید منتظرماند و تماشاکرد!
۲۰۱۲-۰۹-۲۵ ۰۴-۰۷-۱۳۹۱