جرج بوش با مشکل تازۀ بسیار عظیمى مواجه شده است. چند روز پیش مجلۀ معتبر پزشکى «لانـست» آمار کشتهشدگان مردم عراق راکه از طرف یک گـروه متخصص آمریکایى تهیه شده است، منتشر ساخت. بنا به گزارش آنها، پس از “پیروزى دموکراسى” در ماه آوریل سال ۲۰۰۳ در عراق، در این کشور ۶۵۰ هزار نفر از جمعیت ۲۴ میلیونى آن قربانی خشونتها شدهاند. ازجمله ۱۸ هزار نـفـراز آنها را نیروهاى آمریکایى کشتهاند.
این به چه معنى است؟ سلوبادان میلوشوویچ را به قتل عام آلبانیهاى کوسووو متهم کردند. این درحالى بود که تبلیغات دروغین و سیاستمداران دروغگـوتر از آن غرب آمار کشتهشدگان را دههزار نفر اعلام کردند. نیروهاى ناتو پس از اشغال کوسووا هیچ نشانهاى از این کشتار جمعى نیافتند. با اینهمه، همچنان میلوشوویچ را به نسلکشى متهم مىکردند. اینک دادگاه لاهه در تعـقـیـب ژنرال راتکـو ملادیچ بوده و وى را به قتل ۶ هزار نفر از مردم صربرنـیـتسا متهم مینماید. در اینجا مسائل ناروشن بسیار زیادى باقـى است. ده سال است که ژنرال در شرایط مخفى زندگى مىکند. صدام حسین را که گویا بهدستور او ۱۸۰ نفر از ساکـنین یک آبادى را به قـتل رساندهاند، محاکمه مىکنند. علاوه بر آن، وى را به اتهام کشتن ۶ هزارکرد عراقى طى بمباران شیمیایى در جریان جنگ ایران و عراق متهم مىنمایند. یعنى کسی را به اتهام قـتل ۶ هزار نفـر به جنایت جنگى متهم مىسازند. اما، عـاملین کشتارهاى صدبرابر بیشتر از آن (۶۵۰ هزارنفر) همچنان مـدافعان صلح و حـقـوق بشر نامیده مىشوند. مزید برآن، اخیرا بوش قانونى را امضاء کرد که، به سازمان امنیت آمریکا اجازۀ شکنجۀ متهمان را مىدهد. رئیس جمهور آمریکا خود را داورى مىشناسد که، بهخود اجازه مىدهد تا بگوید که؛ کدام کـشور دموکرات است و کدام نـه! امّا اخیرا، از طرفى ضربهاى بر وى وارد شد که، انتظار آنرا نداشت. این ضربه از سوى سازمان امنیت خودش بود. بخشهایى ازگزارش مـحـرمانه در مورد رونـد جنگ با تروریسم بینالمللى، به مطبوعات آمریکا راه یافـت. در این گزارش گفته مىشود که؛ حملۀ آمریکا به عـراق باعـث گسترش تروریسم شده و ادامۀ جنگ در این کشور، بیش از هر چیزى، سبب افزایش خشونت در جهان گردیده است.
انتشار بخشهایى از گزارش محرمانه، گویى باد در کورۀ آتش انتقادها از بوش و «بازهاى شکاری» او که، همین طور هم در آمریکا شعلهور بود، دمید. آمریکا هزینۀ بسیار سنگینى را در جنگ عـراق تحمـّل مىکند. هـرهفته، درحدود ۲ میلیارد دلار. با اینهمه، راه خروج از بنبست، حتى در چشماندازهاى دورهم دیده نمىشود. حتى، مادلن اولبرایت، وزیر خارجۀ اسبق آمریکا که، هیچ درکى از«آسمان آبی» ندارد (بهویژه اینکه وى مقصر اصلى تجاوز ناتو به یوگسلاوى و تشکیل دادگاه لاهه مىباشد)، با نگرانى شدیدى تأکید مىکند که، پیامدهاى ناشى از جنگ عراق مىتواند بسیار سنگـینتر و شدیدتر از ماجراجویى در ویتنام که، تأثیرات ویرانگرانهاى بر اقتصاد و ثبات آمریکا داشت، باشد. آمریکا با چنگالهاى خود زخمهاى جنگ چند دهه قـبـل را خراشید. تصمیم بوش براى اشغال عراق بدین معنى بود که، آمریکا مصایب جنگ ویتنام را پشت سرگذاشته است و حالا (در شرایط نبود اتحاد شوروى) هرچه که بخواهد، مىتواند بکـنـد. بدین جهت، با اتکا به توانائىهاى بىپایان خود، ابتدا یوگـسلاوى و سپس، افـغـانستان را مورد تجاوز قرار داد. اشغال عـراق، اوج تجاوزگرى آمریکا بود.
نتیجۀ بهدست آمده چیست؟ همانطور که مىگویند؛ شکـست! اوضاع عراق واقـعـا وخیم است. قبل از دوران کنونى، این کـشور جاى نسبتا مناسبى براى زندگى عادى بود. اما، اکنون، روزانه دهها نفردر نتیجۀ انفجار بمبها کـشته مىشوند. علاوه بر آن، صدها نفر زخمى و معلول میشوند. چرا که اساسا، انفجارها در محلهایى که تجمع مردم زیاد است ازجمله؛ در بازارها و ایستگاههاى حمل و نقـل عمومى، روى مىدهد. این بدین معنى است که، هر عـراقى ضمن خروج از خانه، در واقع به استقـبال مرگ مىرود.
در این ماههاى اخیر، گرایش بسیار خطرناک تازهاى پیدا شده است. تقـریبا هـر روز در خیابانها، در اطراف منازل، در آشغالدانیها و در میان ویرانههاى اماکن تخریبشده، جسدهاى مـقـتـولینی که زیر شکنجۀ وحشیانه بودهاند، با دستان بسته پیدا مىشود. در عراق «تیمهاى مرگ» شدیدا فعالاند. آنها کـیستند؟ اقدامات بربرمنشانۀ نیروهاى متخالف داخلى؟ نه! به نوشتۀ یکى از روزنامههاى غربى، «تیمهاى مرگ»، آفریدۀ سازمان امنیت آمریکا و پنتاگون مىباشد. به تـحـقـیق آنها هستند که، با قطع امید از متوقـف ساختن مبارزات آزادیبخش، این جنایات هولناک را مـرتکـب مىشوند. و همۀ اینها، «دموکراتیزه کـردن خاورمیانۀ بزرگ» نامیده مىشود.
آمریکائىها، آتش جنگی داخلى را در عراق شعلهور ساختند که چند طرف در آن درگیر هستند. کـردها در شمال، در جهت جدایى و تشکـیل دولت مستـقـل فعالیت مىکنند. شیعیان در جنوب (شصت درصد مردم عراق)، ازحـق خودمختارى وسیع ناراضىاند و خواهان اعمال کـنترل بر همۀ عراق هستند. و سـنىها در مناطق مرکزى کشور که، پیشتر حاکمیت در اختیار آنها بود، حاضر نیستند به اوضاع و احوال کنونى تن داده و به زیر رهبرى دیگـران بروند. مزید بر اینها، نیروهاى خارجى با دخالتهاى دائمى خود، بر آتش زیر این دیگ جوشان مىدمند. البته که، نیروهاى اشغالگر آمریکا و انگـلیس مخالف هرگونه مبارزۀ آزادیبخش هستند. از سوى دیگر، نیروهاى امنیتى اسرائیل، از مدتها پیش، مـواضع بسیارمحکمى در شمال، در کردستان دارند (دولت یهودى براى تضعیف یکى از دشمنان اصلى اسرائیل – صدام حسین – از تلاش کردها براى نیل به استقلال استفاده کـرد).
تـرکیه نیز به شدت نگـران تشکـیل یک دولت مستقل کرد در عـراق است. چرا که این امر در تسریع و تقویت مبارزات آزادیبخش کردهاى ترکیه که بر اساس برخى گزارشها، آنها، یک سوم جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند، بسیار مؤثرخواهد بود (در این صورت ترکیه تجزیه خواهد شد). کشورهاى حوزۀ خلیج فارس که پیرومذهب سنى مىباشند، قطعا مخالف به قـدرت رسیدن شیعیان درعـراق هستند و اما، ایران برعکس، بهشدت طرفدار تحکیم موقعـیت شیعیان همفکر خویش در حاکمیت عراق است. حلقۀ کشندۀ مرگ بدین ترتیب، در نتیجۀ اشغال عراق توسط آمریکا و انگلـیس به بهانۀ سرنگون ساختن «رژیم دیکتاتورى صدام» و «استقرار دموکراسى»، به گردن مردم عراق افتاد. همه و همه چیزعراقیها را تا حد غیر قابل تصورى ویران کردند. ۶۵۰ هزار نفر کشته در طول مدت سه سال! «دموکراسی» آمریکایى، یک زندگى معمولى را در این کشورعملا غیر ممکن ساخته است.
اگـر در هـفـتـه هاى اوّل «پیروزی» آمریکا در جنگ عـراق خبر انـفـجار یک بمب همچون یک خبر غیر منتظره بود، اینک مطبوعات جهان بلافاصله بعد از هر انـفـجارى، خبر کشته شدن دهها عراقى را مخابره مىکـنند. بروز کوچکترین علامت «آنفـلـوانزاى پرندگان» باعث نگـرانى شدید مىشود ولى، صدها هزار کشتۀ عـراقى، هیچگـونه احساسى را حتى در میان متخصصان «مبارزه براى حـقـوق بشر» برنمىانگیزد. در عراق تـحـت کـنترل آمریکا هیچ نشانهاى از تمدن و انسانیت باقى نمانده است.
امـّا، امروز واضح شده است که آمریکا، با آنچه که، هر چه بخواهد، بتواند بکند، فاصلۀ زیادى دارد. ذخایر مالى، نیروهاى نظامى و شکستناپذیرى آن در تنگـناى سختى گرفـتـار آمدهاند. در حال حاضر آمریکا ۱۴۰ هزار نفر نیروى ارتشى درعراق دارد. آنها خسته شدهاند. در ارتش آمریکا نه سربازان وظیفه، بلکه سربازان پیمانى خدمت مىکـنند. بدین جهـت، علاقمندان ورود به خدمت ارتش کـمتر و کـمتر مىشود. در ارتش و حتى پیاده نظام دریائى کسرى فاحشى مشهود است. تعداد احمقانى که سر خویش را «حتى با شرایط بهتر» آماج گلولۀ شورشیان قرار دهند، کمتر شده است. بهویژه اینکه، این ارتش در افـغـانستان در جنگ ناامیدانهاى با القاعـدۀ موهوم و « طالـبـان» واقـعـى درگیر است.
تا امروز، تعداد تلفات ارتش آمریکا در افغانستان و عراق، از تعداد قربانیان حادثۀ یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ بیشتر شده است. در طول قریب سه سال جنگ درعـراق، ۲۶۹۷ نظامى آمریکائى جان خود را از دست داده اند و ۲۷۸ نفـر نیز در افـغـانستان کـشته شده اند. در حملات تروریستى ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱، مجموعا ۲۹۷۳ نفـر کشته شد. جالب این است که در چنین شرایطى، فقط ماجراجویانى مـثـل سا آکاشویلى مىتوانند امیدوار باشند که، آمریکا به خاطرامیال استعمارگرانۀ خویش به قـفـقـاز بیایند. اینک، بهتر است امریکا پاى خود را از افـغـانستان و عـراق بیرون بکـشد. واقـعـیت این است که، آواز جناب بوش، دیگر خوانده شده است. وى تنها میتواند، همچون «اردک لـنگى» یک طورى تا پایان دورۀ دوّم ریاست جمهورىاش به حـرکـت خودش ادامه دهـد. واقعا هم این فکر، جنتلمن از خودراضى را که تاکنون همیشه لبخند رضایت بر لبانش بود، نگران ساخته است. و امّا آنچه که، به حزب جمهوریخواه وى مربوط میشود، این است که، این حزب در انتخابات آینده شکـست سختى خواهد خورد. انتقـاد شدید دمـوکراتها از بوش، به خاطر طرفـدارى مفرط آنها از صـلح نبوده (همین ب. کلینتون دموکرات بود که به یوگسلاوى حمله کرد) بلکه، با این شیوه در صدد نجات حزب جمهوریخواه مىباشند. و کار آنها را ادامه خواهند داد. سعى خواهند کرد عـراق و بهطور کلى خاورمیانه را (حتى با متـدهاى دیگر) در چنگال خود حفـظ کـنند.
منافع انحصارات آمریکایى سیاست این کشور را دیکـته مىکـنند. و آنها منافع خود را با رنگ کارت حزبى جـنتـلمنى که در کاخ سفید مىنشیند، پیوند نمىدهند.
روزنامۀ: سووتسکایا راسیا، شمارۀ۱۲۲(۱۲۸۹۵)، ۱۹/ اکتبر/ ۲۰۰۶