۱ پیروزی آقای حسن روحانی در انتخابات یازدهمین دورۀ ریاست جمهوری اسلامی و چگونگی روندی که به این پیروزی انجامید، سؤالات متعددی را پیشاروی عموم نیروهای سیاسی ایران قرار داده و خواهد داد؛ سؤالاتی که متوجه راه طی شده و سیاست متخذۀ هر یک از این نیروها در انتخابات اند، و سؤالاتی که موضوعشان تحولات محتمل آتی و سیاستگزاری نسبت به آنهاست.
به نظر می رسد تا آنجا که موضوع رویدادهای منتهی به انتخابات در میان است، این سؤال که عمق و دامنۀ “مهندسی انتخابات” به چه میزان بوده، هنوز به جدّ مطرح است. نظری هست که مهندسی انتخابات را در عمق و دامنه ای به مراتب فراتر از آنچه روند بی رمز و راز رویدادها نشان می دهد، می بیند. روند بی رمز و راز رویدادها حاکی از آن است که مهندسی انتخابات اساساً در ممانعت از کاندیداتوری آقای خاتمی و ردّ صلاحیت آقایان رفسنجانی و مشائی انجام شد و در همین جا نیز سرانجام گرفت. البته هشدارهای مقامات جمهوری اسلامی، و خاصه خود آقای خامنه ای، تا چند روز مانده به ۲۴ خرداد، دایر بر این که کاندیداها باید نتیجۀ انتخابات را، هرچه باشد، بپذیرندو قانونی عمل کنند، و نیز نشانیهائی که پیشتر از آن هم از رئیس جمهور اصلح می داد، این ظنّ را برمی انگیختند که قصد دخالت در صندوقهای رأی و پس از آن نیز هست.
همین روند بی رمزو راز رویدادها همچنین حاکی از آن است که ماشین دخالت در صندوقهای رأی در آخرین روزهای مانده به ۲۴ خرداد به نظر دیگر از حرکت بازایستاد و دیده می شد که حاکمیت نتیجۀ انتخابات را، هرچه باشد، خواهد پذیرفت و چنین نیز شد.
نظری که مهندسی انتخابات را به ماه ها قبل از انتخابات و حتی با مشارکت روحانی در آن بسط می دهد، مشخصاً بر پذیرش نتیجۀ انتخابات توسط خامنه ای انگشت می گذارد. اما بدون آن که نیازی هم به رمزآلود کردن روند رویدادها باشد، نیز می توان این پذیرش را توضیح داد. این پذیرش در کادر موقعیتی که جمهوری اسلامی خود را در یک سال و نیم اخیر با آن مواجه می دیده است، نه تنها تصادفی یا از سر تمکین نیست، بلکه “ادامۀ طبیعی” آن است. قراین بروز یافته در دورۀ یک سال و نیمۀ اخیر برای این که نتیجه بگیریم هدف سیاست خامنه ای نسبت به پروندۀ اتمی جمهوری اسلامی ایران نه تسلیح برای شتافتن به جبهۀ جنگ و نه “نوشیدن جام زهر”، بلکه خاتمه دادن “افتخارآمیز” به این موقعیت بوده است، کم نیستند. شاید به مسامحه بتوان گفت که این هدف جز با ریاست جمهوری آقایان جلیلی و غرضی – اولی به دلیل موضع خود و پشتوانۀ درون حلقه های قدرت اش و دومی به دلیل فقدان چنین پشتوانه ای – سامان پذیر باشد؛ خواه با روحانی و خواه با سه کاندیدای دیگر. خاصه این که دخالت در صندوقهای رأی می توانست هزینه ای بسیار سنگین را به بار آورد؛ چندان سنگین که ابداً توجیه گزینۀ مطلوب نباشد.
۲ اینک، اساساً به یمن پاسخ مثبت جامعه به فراخوان آقایان خاتمی و رفسنجانی، روحانی پیروز انتخابات شده است. تردیدها در این باره که او از وعده هایش چه ها را تحقق خواهد بخشید، بسیار اند: تردید نسبت به حد مقاومت نیروهای مخالف این وعده ها در درون و بیرون حاکمیت، تردید نسبت به خواست خود روحانی و ابزارهای او برای تحقق این وعده ها، تردید در مورد سمت تعاملات جامعۀ پر بحران ایران با او، …
اگر در این موارد تردیدها بسیار اند، در یک مورد تردیدی نباید داشت: تلاش نیروهای راست برای جمع و جور کردن خودشان و گرفتن مجدد مهار اوضاع در دست، درست از زمان اعلام نتایج انتخابات آغاز شده است. اگر روحانی نیروی اجتماعی حامی اش را و این نیرو روحانی را رها کند، بی تردید تجربیات دوران اصلاحات، و ای بسا تلختر، تکرار خواهند شد.
بجاست تصریح شود که منظور از “حمایت نیروی اجتماعی” نه کیفیت شکل نایافته، موقتی و فراخوانی، بلکه کیفیت سازمانیافته، پایدار و تعاملی است. تأکید روحانی در نخستین کنفرانس مطبوعاتی اش بر حمایت از فعالیت انجمن صنفی روزنامه نگاران و دیگر انجمنهای صنفی، اجرای تمام قانون اساسی به ویژه فصل سوم آن، که به حقوق مردم اختصاص دارد، و نیز زمزمه های امروزین گراگرد “تشکیل حزب فراگیر توسط رفسنجانی” حاکی از وقوف او و اطرافیانش به لزوم حضور متشکل نیروی حامی او است.
نکات قوت دیگری نیز در اظهارات روحانی در نخستین کنفرانی مطبوعاتی اش وجود داشتند که از جمله باید از قول ایجاد تناسب میان نرخ تورم و افزایش دستمزدها ذکر کرد. اما سخنان او آنجا که مسئله اولی، اولی و نه عاجلِ، سیاست و اقتصاد امروز ایران یعنی باب گشائی برای حل مسئله پروندۀ اتمی و رفع تحریمهاست، دورنگرانه به نظر نمی رسند. امیدواری این است که حسن روحانی بتواند در گرهگشائی از مناقشه هسته ای به نحوی که بردی برای همه باشد یا حداقل هیچ یک از طرفین نبازد، مؤثر افتد. روحانی بر برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی دید و احاطه دارد و می داند که امروزه دیگر تبدیل ایران به یک “قدرت مجازی هسته ای” بدون نقض پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای ممکن نیست و چنین سودائی را نباید تعقیب کرد. برخورداری از این دید و وقوف به نقش ممکن گفته شده، ترسیم تصویری از سیاست “بغض با اسرائیل، قهر با امریکا، شاید هم بازی روی اختلاف امریکا و اروپا، دوستی با چین، …” – تصویر مسلط سخنان روحانی – را ایجاب نمی کند. این تصویر تصریح او که “ما در صدد افزایش و ادامه تنش با امریکا نیستیم” را تحت الشعاع قرار می دهد. بی سبب هم نیست که به فاصله کمی از کنفرانس مطبوعاتی او، بنیاد علوم و امنیت بین المللی – که از زمره اندیشکده های افراطی در امریکا هم به شمار نمی رود – روحانی را توأماً به احتیاط و مکر منتسب می کند.
اولویت اصلی برنامۀ روحانی در آغاز دورۀ ۴ سالۀ ریاست جمهوری اش حل مناقشه بر سر پروندۀ اتمی جمهوری اسلامی است. از این طریق است که جامعۀ ما فرصت خواهد یافت بی دغدغۀ برخوردهای نظامی به نقشه راه آتی اش اندیشه کند، درب مناسبات نوی با امریکا گشوده شود و تحریمها – که بدون رفع آنها هیچ اصلاح پایداری در اقتصاد تنیده به اقتصاد جهانی ایران در آن متصور نیست – رفع گردند. باز بی سبب نیست که مطبوعات طرفدار قالیباف در گله گذاری از جلیلی “تبدیل انتخابات قوه اجرائی به رفراندومی هسته ای” توسط او را پاس گل جلیلی برای [پیروزی] روحانی توصیف کردند.