آرزوی شما آرزوی مشترک همه مردم ایران است.
با انقلاب مشروطیت، باپیشتازی نیروهای نوگرا، سوسیالیستها و همراهی بخشی از اصلاح طلبان فاصله گرفته از هسته سخت نظام فرسوده قاجار، کشور ما در موقعیت جدال میان سنت و مدرنیته قرار گرفت.سلسله پهلوی در مجموع سمت گیری مدرنیستی را انتخاب کرد.
این سمت گیری از لحاظ تاریخی کاملا درست و قابل حمایت بوده وهست. مشکل سلسله پهلوی در سمت گیری مدرنیته نبود.مشکل آن جنبه سیاسی داشت، که درکانون این مشکل،انتخاب راه حل تجدد آمرانه،، تمرکز قدرت در نهاد شاه، فقدان دموکراسی ،در دوره پهلوی دوم، توسعه شتابان آن بود. البته جنبه های گوناگون زیادی در بررسی مشکلات سیاسی سلسله پهلوی وجود دارد که هر کدام خودیک مبحث تحقیقی هستند. ولی در مجموع آن سمت گیری تاریخی درست بوده است. درسال ١٣۵٧ واقعه عجیبی رداد.، یک جنبش اجتماعی و مردمی براه افتاد که در اصل می بایست نواقص روند مدرنیته را برطرف کند و به کمبودهای سیاسی آن پایان دهد و بعبارتی پروسه مدرنیته را تکمیل نماید. ولی با کمال تاسف از دل آن خیزش بزرگ ملی دموکراسی خواه، ارتجاعی ترین، عقب مانده ترین، ایران ستیزترین و وامانده ترین نیروی تاریخ کشورما، به قدرت رسانده شد و حاصل حداقل یکصد سال تلاش برای مدرنیزاسیون را دچار اختلال کرد.
بحث درباره چگونگی به قدرت رسیدن این نیروی ارتجاعی، فرصت دیگری را طلب میکند. با این همه ، جامعه مدنی ایران و نیروهای سیاسی برآمده از دل مطالبات مدرنیستی هرگز تسلیم این آتاویسم(Atavism ) اجتماعی نشده است. این نیروها با همه فشارهای سیاسی و سرکوب های وحشتناک دست از پیگیری مطالبات خود بر نداشته اند، حاصل این تلاش ها امروز این است که میان حاکمیت سیاسی و جامعه مدنی شکافی عمیق شکل گرفته است و جامعه در اعماق خود از نظام سیاسی عبور کرده است.
بی جهت نیست که نظام سیاسی نومید از جلب اعتماد اکثریت مردم،، بسوی تمرکز هرچه بیشتر قدرت،یکدست سازی حاکمیت، بیرون ریختن منتقدین و اصلاح طلبان خودی از حاکمیت، گام برداشته است. همه این اقدامات بازتاب رشد جنبش اجتماعی ما هستند. و من گمان قطعی دارم روند مدرنیته در کشور ما احیاء و پیروز خواهد شد!
۴ فروردین ١۴٠١، ٢۴ مارس ٢٠٢٢