در مورد فراخوان گفت و گو و همکاری برای سامان دادن تشکل بزرگ چپ تاکنون مطالب بسیاری گفته شده است. در نتیجه من به عنوان یک فردی که خودم را چپ می دانم و به این پروژه با دید بسیار مثبت می نگرم، از طرف دیگر، البته به اقتضای سنی ام قطعا نسبت به بسیاری از رفقا تجربه و دانش کمتری دارم وارد مباحث تاریخی و اندیشه ای نمی شوم و این مهم را به رفقای دیگری که دانش و تجربه بیشتری دارند می سپارم صرفا نکات عمده ای را که به ذهنم می رسد فهرست وار بیان می کنم امیدوارم در این گفت و گوی جمعی به جایی برسیم که بتوانیم پراتیک معنا دار تری را سرانجام بخشیم. و گفت و گوی مان تبدیل به عمل شود و فردیت مان تبدیل به جمع و این همه در بستری آگاهانه باشد. این همه نیز خودش مقدمه ای است برای آن که ظرف این کار که همان تشکل بزرگ چپ است، می باشد. حال وارد نکاتی که به ذهنم رسید می شوم:
۱- چپ ریشه دارد. تاریخ دارد و قطعا نمی تواند بدون آن دست به بازسازی خود بزند. این تاریخ برایش سرمایه اجتماعی است و چه خوب است که با برخوردی رادیکال و البته خوانشی انتقادی از تجربیات گران بهای این ۱۰۰-۱۵۰ سال در جهان و در ایران استفاده کند.
۲- لااقل در تاریخ معاصر ایران ما چند تجربه مشخص از عملکرد و جایگاه چپ داریم که باید بر روی ان ها با یک جمع بندی درونی و در کنار آن یک جمع بندی برای دیالوگ بیرونی با مردم و دیگر گروه های سیاسی برسیم. موضع چپ در قبال انقلاب مشروطه ایران، موضع چپ در قبال دوران دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد و عملکرد حزب توده ایران به عنوان عمده ترین نیروی چپ در آن زمان، بحث نقادانه تجربه جنبش چریکی و از همه مهم تر در این میان بحث انقلاب ۵۷ و نقش انواع و اقسام گرایشات و احزاب و گروه های چپ، خصوصا حزب توده و سازمان اکثریت که به جرات پر شمار ترین نیرو ها بودند و تاثیرگذار ترین و متاسفانه در چند سال اخیر هم اماج بیشترین حملات از طرف گروه های دیگر چپ و مجاهدین و غیره هم قرار گرفته اند. قطعا به عملکردشان نقد وارد است و این نقد جدی هم هست چون نیروی بیشتری از چپ های دیگر داشتند و بعضا مواضع اشتباهی هم گرفتند اما بازی نا جوانمردانه ای که برای کوبیدن چپ در کل راه افتاده است که فریاد “خیانت خیانتی” است که از موضع اولترا رادیکال سطحی هم تکرارش می کنند. بهتر است خود رفقایی که درآن زمان دستی بر آتش داشتند به شکل وسیع خوانش انتقادی خود را که موجود هم هست منتشر کنند تا جلوی سو استفاده برخی جریانات مشکوک را بگیرند.
۳- متاسفانه در این میان چپ معمولا روایتگر اصلی جایگاه خودش در این تاریخ معاصر نبوده است متاسفانه راست ها برای ما تاریخ نویسی کرده اند آن هم مبتذل ترین گرایش های راست از نوری زاد گرفته تا قوچانی جدیدا هم “مقام مطلع امنیتی ” با همکاری عرفان قانعی فر! به نظرم نیاز مبرمی است که چپ یا لااقل این بخش از چپ که اکنون احساس کرده که باید در قالب یک تشکل بزرگ سازمان بیابد دست به روایت تاریخی جدی از تاریخ خودش بزند
۴- در مورد تجربه شوروی هم باید به یک جمع بندی برسیم و البته در کل باید تجربه انواع سوسیالیسم تاکنون واقع و موجود را بررسی کنیم. به این راحتی هم نیست که حکم رد یا تایید سرسری آن ها را صادر کنیم باید میزان نزدیکی و دوری مان را به این واقعیت ها نشان دهیم هم برای خود هم برای دیگران
۵- در حوزه نظری هم قطعا نیاز به یک جمع بندی جدی داریم. این واقعیت را هم باید بپذیریم که دراین میان نیاز به ترجمه داریم تا تالیف. به این معنا که در جهان پس از شوروی بحث های نظری بسیار جدی در میان مارکسیست های جهان در گرفته است که در این میان مارکسیست های ایرانی واقعا نقش ناچیزی یا حتی به جرات بگویم هیچ داشته اند. پس فروتنانه و واقع بینانه بهتر است نهضت ترجمه راه بیاندازیم و در حوزه نظری چپ از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
۶- مباحث از این دست بسیار است اما برای این که این مطلب از حوصله خواننده خارج نشود سعی می کنم این مبحث را کوتاه تر کنم و وارد مباحث پراتیک تر بشوم در فرصت های بعدی بیشتر این مباحث را باز می کنم . امیدوارم رفقای با تجربه و با دانش تر این کار را انجام دهند.
۷- از اوایل دهه ۸۰ شمسی یک جریان چپ جوان در داخل کشور در دانشگاه ها شکل گرفت. متاسفانه به دلیل بی تجربگی و البته انحرافاتی که بود و نیز نقش سرکوب، ضربات بی مورد و شدید هم خورد. اما به هر حال خودش تجربه مفید و مثبتی بود. البته الان کلیت جنبش دانشجویی و جوانان در یک رخوت به سر می برد اما پتانسیل جدی برای نیروی چپ دارد.
۸- از اوایل همان دهه ۸۰ شاهد بودیم که دوباره جنشی کارگری در قالب سندیکاهای شرکت واحد اتوبوس رانی و نیشکر هفت تپه وبرخی تشکل های دیگر کارگری دوباره سر بر آورد. این خودش پتانسیل عظیم جنبش کارگری را نشان می دهد.
۹- جنبش زنان هم در قالب کمپین یک میلیون امضا هم در قالب فعالیت های دیگر دوباره جان گرفت
۱۰- مسئله قومیت ها و ملیت های ساکن در ایران اکنون یک فرصت و اگر درست تحلیل نشود یک تهدید جدی است.
۱۱- این همه را فهرست وار نام بردم که بگویم اگر قرار است یک تشکل جدی چپ به وجود بیاید در این جنبش های اجتماعی باید پایگاه داشته باشد. باید نیروی های چپ و دموکرات و رادیکال را به هر شکلی دور خودش جمع کند و سازمان بدهد.
۱۲- اشکال نوین سازماندهی شبکه های اجتماعی را باید درک کنیم و البته از تجربه حزبی و تشکیلاتی غنی چپ ایران و جهان از انقلاب اکتبر لنییست ها گرفته تا حزب توده از نحوه سازماندهی آنارشیست های اسپانیا گرفته تا سندیکالیست های شرکت واحد خودمان، از انقلاب مصر گرفته تا جنبش سبز خودمان و خلاصه این هزاران تجربه سازماندهی مردمی و رادیکال باید بیشتر بیاموزیم و اشکال نوین و سنتی سازماندهی را خوانش انتقادی بکنیم تا بهترینش را برگزینیم.
۱۳- در چند سال اخیر هم عملکرد برخی از به اصطلاح چپها و هم بازی که برخی از راست ها برای ما طراحی کردند و ما را داخل ان انداختند، چپ را تبدیل به یک نیروی حاشیه ای کرده است که در متن جنبش ها نیست وصرفا یک گوشه ایستاده است و نق نق می کند. نمونه بارزش همین جنبش سبز بود که چپ نتوانست یک قطب جدی در آن باشد. متاسفانه برخی از دوستانی که ادعای چپ دارند در انحای گوناگون با ژست های اولترا رادیکال از هر گونه دخالت گری جدی در متن حرکت های سیاسی و اجتماعی جنبش مردم ایران دوری می کنند. خلاصه باید از این فضا بیرون بیاییم و خود را تبدیل به یک نیرو ی جدی در متن حرکت های مردمی بکنیم.
۱۴- رابطه این چپ با دیگر نیرو های اجتماعی و سیاسی واقعا موجود را باید تعریف کنیم. مرزبندی ها و نزدیکی ها را. به هر حال نیرو های جنبش سبز هستند، ملی مذهبی ها هستند، ناسیونالیست های ملی و قومی هستند لیبرال ها هستند انواع و اقسام چپ های دیگر هم هستند (که شاید ما را کلا چپ هم ندانند) مجاهدین و سلطنت طلبان هستند طرفداران حمله خارجی هستند. ما ابتدا باید در درون خود به انسجام حداقلی برسیم و سپس موضع خود و جای قرار گیری خود را درمیان این نیرو ها تعیین کنیم.
۱۵- در انتها به نظرم می بایست با خود مردم در تماس مستقیم باشیم با اشکال مختلف استفاده از ظرفیت های رسانه ای، استفاده از شبکه های اجتماعی تماس با فعالان داخل کشور و فعالان واقعی جنبش های اجتماعی نام برده تعریف کنیم
۱۶- این بحث ادامه دار است و سعی می کنم فعالانه تر در این بحث شرکت کنم.
با آرزوی موفقیت برای تمامی رفقا و به امید شکل دهی به یک جریان جدی و بزرگ چپ