خنی ابتدا دو لینک (http://robo.wordpress.com/2006/05/18/iran-caricature/) و(http://jomhouri.com/a/05let/005694.php) را که مطالبشان مستقیم و غیر مستقیم دربارهى کاریکاتور روزنامه “ایران” میباشد، جهت استفاده خوانندگان نشریه کار و بهویژه نویسندگان اطلاعیه گروه کار خلقهاى سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، قرار میدهم و در زیر سعى خواهم کرد توضیح دهم، چرا این آدرسها را فرستادهام:
تحرکات «اعتراضی» چند روز اخیر در واکنش به چاپ یک کاریکاتور در روزنامه “ایران” واکنشهاى قابل تاملى را از جانب احزاب ایرانى باعث شده است. از جمله «گروه کار خلقهاى سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» در اطلاعیهاش آورده است: «روزنامه ایران در روز ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۵ طى مطلبى با عنوان “راه مبارزه با سوسکها”،. .. و در کنار همین مطلب، کاریکاتورى را نشان میدهد که در آن ترکها به سوسک تشبیه شدهاند. این مطلب. ..- به حق موجى از اعتراضات را در بین اقشار مختلف شهرهاى آذرى نشین ایران موجب شده است.»
از آنجایى که مشاهدات نوجوانیام از دعواهاى همشهریهاى عزیزم با رانندگان اتوبوس و سواریهاى بین شهرى، که از آمل گذر میکردند و داستان تظاهرات آن دسته از مسلمانان شریف سومالى؛ افغانى؛ ایرانى و. .. علیه آن نویسنده و کاریکاتوریست، که فکر میکنم، هرگز کتاباش را نخوانده و کاریکاتوراش را ندیدهاند، از خاطرم نرفته است؛ بىمناسبت ندیدهام، که آدرس اینترنتى سایتى را، که جرئت کرد مطلب روزنامه “ایران” را درج کند؛ را براى نویسندگان اطلاعیه گروه کار خلقهاى سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بفرستم.
فکر میکردم (و میکنم)، این فرهیختگان هم اگر با زاویه دید دیگرى به کاریکاتور نگاه میکردند، شاید این برداشت را پیدا میکردند که «در آن ترکها به سوسک تشبیه» نشدهاند؛ بلکه در آن مذاکرهى یک اروپایى (یا روسى) با یکى از «حضرت»ها (susKing) را میدیدند؛ که در بارهى «کیک زرد»، «’حق غنىسازی’»، «مشوقهاى تازه» و. .. مذاکره میکنند و حضرت هم نمیخواهد حرف زور را نه بفهمند و نه بپذیرند؛ مگر زور «پر زور» باشد.
بى جهت هم نبود که یکى از نقاط شروع این تحرکات «اعتراضی» و «به حق اقشار مختلف شهرهاى آذری» از نماز جمعه تبریز بوده است.
از نظر من درد مردم آذربایجان که درد مشترک همه مردم ایران است، ارتباطى با این کاریکاتورها ندارد. باید به گونهاى دقیقتر و همه جانبهتر آنرا دید، تحلیل کرد و فریاد کرد.
امیدوارم در جواب این یادداشت، دوستى ننویسد: تو را «سنه نه!»
داوود نوائیان