تکهخاک خاوران به عنوان سند یک کشتار جمعی سبعانه در حافظۀ تاریخی ما ایرانیان ثبت شده است. این خاک به زیر هر بنایی و هر سنگی و هر توطئهای هم برود و بماند، تا ابد «خاوران»اش خواهند خواند: نماد جنایت حکومتی ضدانسانی علیه انسان!
همۀ مردم ایران دیگر امروز باخبرند که در دهۀ شصت ارتکاب چه جنایات هولناکی در تاریخ کشور ما ثبت شده است!
جمهوری اسلامی ابتدا در پی سرکوب شورش مجاهدین خلق در خیابانها در ۳۰ خرداد ۶۰، که حتی بسیار عابران بیخبر از آن حرکت را نیز به زیر تیغ کشتار برد، انتقامجویانه یک قتلعام جمعی را رقم زد. تعداد قربانیان این کشتار جمعی هرگز فاش نشد. حتی شماری از مبارزان چپ و مارکسیست هم که یا در جریان وقایع ۳۰ خرداد دستگیر شده و یا پیش از آن در زندان بودند و هیچگونه ارتباطی با مجاهدین خلق نداشتند، از این جنایت در امان نماندند و در این سلاخی بیسابقه کشته و در بهشتزهرا خاک شدند. ولی وقتی خانوادهها برای مراسم هفتم سر خاک آمدند قبرهای عزیزانشان را خالی دیدند! آنان سراسیمه به هر سو دویدند و دفترودستک حکومت دینی در قبرستان سرآخر نشانی مزار گمنام عزیزانشان را به آنان داد: قبرستانی در جادۀ خراسان که خودشان «لعنتآباد» میگفتند! و امروز نامش «خاوران» است؛ نماد جنایات جمهوری اسلامی!
نه اینکه پس از آن قتلعام، چرخ اعدام متوقف شد … اما هفت سال بعد در تابستان ۱۳۶۷ بار دیگر کشتاری دستهجمعی، این بار از میان اسرایی که در زندانهای حکومت بودند و از بیدادگاههای خود آن احکام مختلف زندان گرفته و در انتظار پایان محکومیت خود روزگار میگذراندند، رقم زده شد. آنان در حقیقت امانت مردم نزد این «حافظان قانون» بودند و خانوادههایشان نیز به گمان اینکه اینان حداقل به قوانین ظالمانۀ خود پایبندند، روزها و شبها را چشمبهراه آزادی عزیزانشان میشمردند. اما نه تنها آزادی عزیزانشان را ندیدند، بلکه این بار حتی جنازهها را نیز تحویل ندادند!
این بار بهفرمان خمینی دستهدسته زندانیان بیگناه را در هر کجای ایران بر دار کشیدند. اعضای سازمان مجاهدین خلق را در گوشه و کنار گورستانها و در بهشت زهرا – البته غالباً بینام نشان – به خاک سپردند. اما اعضای سازمانهای چپ در تهران را در همان محلی که پیشتر محل دفن سعید سلطانپور و گروهی دیگر از جوانان چپ بود، در همین گلستان خاوران دفن کردند، اینبار در کانالهای دستهجمعی، و خاک را هم بر روی آنان با چنان شتاب سنگدلانهای ریختند که مادران و پدران سوگوار و سرگردان توانستند با پنجهها و دستهای خالی، خاک از چهرۀ عزیزانشان کنار بزنند و حاصل عمر خود را در وضعیتی بس اسفبار و غیرقابل تحمل ببینند. سوگواران وحشتزده و بهتزده توسط گزمگان رانده شدند و رفتند که تا زندهاند، دمی آرام نگیرند، خشم و اندوهشان را پرچم ادامۀ راه برخاک خفتگان کرده و در پیمانی نانوشته دادخواه قتل عزیزانشان باشند.
ستمهای بعد از آن جنایتها ۳۵ سال است که ادامه دارد. یک سو قصۀ توطئههای گوناگون برای پاک کردن آثار جنایت است و سوی دیگر حکایت خستگیناپذیری دادخواهان. پس از کشف گورهای دسته جمعی در خاوران، این تکه خاک در جنوب شرقی تهران به همت خانوادههای دادخواه، نمادی شد برای گواهی بر جنایات دهۀ ۶۰ و اوج آن در تابستان ۱۳۶۷ در گوشهگوشهٔ خاک ایران. این در حالی است که اخبار این چهاردهه پر است از تکرار برخوردهای غیرانسانی با خانوادهها برای جلوگیری از ورودشان به آن مزار عاشقان و یا بیرون راندن آنان از آن. اما از روزی که حتی ورود گل را به خاوران ممنوع کردهاند، دادخواهان با گلها یا گلبرگهای زیر لباسها و کیفها پنهان کرده به خاوران میآیند.
خشونت و ستم به اینجا ختم نشده است. حکومت ولایی هر از گاه با انتشار خبر کوبیدن خاکهای خاوران یا ساختن پارک در آن محل خونین، تن و جان خانوادهها را میلرزاند. اینک دو سه سالی است که به ترفندی تازه دست یازیدهاند! میگویند: اینجا گورستان بهاییان است و محلی که گاه قرار بود پارک شود و گاه کاربرد دیگری داشته باشد، حالا باید محل دفن هموطنان بهایی شود! حال آنکه هموطنان بهایی زمینی را در جنب خاوران دارند که بهای آن را نیز پرداختهاند و بنا بر اصول دینی و عرفی خود مایل نیستند در جای دیگری دفن شوند. اینک اما! جمهوری اسلامی از بازماندگان هر یک از فوتشدگان بهایی میخواهد یا برای دفن عزیزانشان در گورستان خصوصی بهاییان ۲۹ میلیون و پانصد هزار تومان بپردازند، یا در خاوران رایگان دفن شوند!
حکومت با این نیرنگ و فشارهای پیش از آن قصد تفرقهافکنی در میان مردم را دارد. این در حالیست که هموطنان بهایی نیز حاضر به دفن فوتشدگانشان در خاک خاوران نیستند. در مواردی این مقاومت تا جایی ادامه پیدا کرده که خانوادهها حتی تا یک ماه از دفن عزیزانشان سر باز زدهاند، اما گاه متولیان امر شبانه و بدون اطلاع خانوادهها، اموات را در خاوران دفن کردهاند.
سازمانهای حقوق بشری ملی و بینالمللی بارها برای جلوگیری از ادامۀ این ستمها، مورد خطاب بازماندگان دادخواه و سازمانهای سیاسی قرار گرفتهاند؛ اما متاسفانه بیدستاورد! حتی هموطنان بهایی نامههای اعتراضی از جمله در این رابطه برای همین نهادها نوشتهاند، اما آنان نیز تاکنون نتیجهای نگرفتهاند.
اینبار نیز ما از همۀ ایرانیان آزاده تقاضا داریم که یاور دادخواهان «خاوران» باشند و به هر طریق که برایشان ممکن است از تلاش برای محو «خاوران» جلوگیری کنند. جمهوری اسلامی باید بداند که تعرض به مزارستان آن کشتگان مسلخ عشق نه زدودن صفحاتی از تاریخ که فقط ادامۀ جنایتی است که دیر یا زود در محضر تاریخ باید پاسخگوی آن باشند.
با یاد و نام جاوید جانباختگان سرفراز دههٔ خونبار شصت!
چهارشنبه، ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ (۱۴ ژوئن ۲۰۲۳ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
1 Comment
❤️🙏