در جمهوری اسلامی به مراتب بدتر از رژیم گذشته، بسیاری از کودکان در بخش کشاورزی به عنوان کارگر روستایی به کار اشتغال دارند. در روستاهای ایران هر ساله صدها هزار کودک از سنین ۴ الی ۵ سالگی در کنار پدران و مادران محروم و زحمتکش خود به کار چوپانی، علف چینی، گرداوری هیزم، مراقبت از دام و طیور، آبیاری، کار در مزرعه، کار در قنات ها و لایروبی چاه ها، کار در امور سمپاشی باغات و اشجار و ضد عفونی کردن اماکن و طویله ها و آشیانه های مرغداری،… و یا در دخمه های تاریک و پررنج قالی بافی ها با سرانگشتان کوچک و کودکانه خود به گل انداختن بر قالی ها می پردازند. کارهای کشاورزی در روستاها، طوری سازمان یافته اند که همه روستانشینان مرد، زن، میان سال و کودک می بایست برای بقای خانواده به سختی تمام روز را کار کنند. در حال حاضر از تعداد کودکان کارگر در روستاها و شهرها و ترکیب جنسی آنها آمار و اطلاعات دقیق و روشنی از طرف حکومت اسلامی ایران ارائه نشده است و در این زمینه ما فقـط به امار سرشماری عمومی که درسال ۱۳۷۵ انتشار یافته، مراجعه می کنیم:
نمودار دو: درصد جمعیت زیر ۱۵ سال در ایران
درصد جمعیت زیر۱۵ سال ساکن در روستاها |
درصد جمعیت زیر۱۵ سال ساکن در شهرها |
جمعیت پسران |
جمعیت دختران |
کل جمعیت افراد کمتر از ۱۵ سال |
۴۰% |
۶۰% |
۱۲/۱ میلیون نفر |
۱۱/۶میلیون نفر |
۲۳/۷ میلیون نفر |
چنانچه پیشتر متذکر شدیم، جمعیت کمتر از ۱۵ سال در کشور، رقمی در حدود ۲۳/۷ میلیون نفر است که از این رقم ۶/۱۱ میلیون دختر و ۱/۱۲ میلیون پسر می باشند. بیش از ۶۰% جمعیت کمتر از ۱۵ سال در شهرها و بقیه در روستاها زندگی می کنند. از کل جمعیت ۱۴ـ ۶ ساله کشور طبق آمار سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۷۵، که در خارج از مدرسه به سر می بردند (یعنی ۷۵۳۹۷۹/۱ نفر کودک) رقمی در حدود ۳/۳۱ درصد در مناطق شهری و ۹۶/۶۶ درصد در مناطق روستایی ساکن هستند و نیز محل سکونت تعدادی از جمعیت فوق نامشخص است.
لازم به تأکید است که استثمار و بهره کشی ازکودکان در ایران سابقه دیرینه دارد و فقـط مختص حکومت اسلامی ایران نیست. صنعت قالی بافی ایران، قرن هاست که به ویژه با سر
انگشتان ظریف و کوچک کودکان زیر ۱۰ سال چرخیده است. در بسیاری از مناطق کشورمان، کودکان مجبورند ساعت ها در این کارگاه های نمور و تاریک قالی بافی در مقابل دار قالی نشسته و گره بر گره زنند. آنها در این کارگاه های قالی بافی، بینایی و شادابی خود را از دست می دهند و پشت و کمرشان آسیب می بیند. در اکثر کارگاه های قالی بافی- طبق امار رسمی در حدود دو میلیون کارگاه در ایران وجود دارد- حداقل یک یا چند کارگر بین ۱۵_۷ سال به کار اشتغال دارند. در واقع اکثر کسانی که در کارگاه های قالی بافی به کار اشتغال دارند، کودکان زیر ۱۴ سال هستند. در قانون کار جمهوری اسلامی به کارگماردن کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است و کارفرمایانی که این قانون را رعایت نکنند طبق قانون کار تنبیه و مجازات خواهند شد. هر چند که تشدید مجازات در کاهش استفاده ازکودکان کارگر در کارگا های قالی بافی می تواند مفید واقع شود. اما این برخورد به تنهایی کافی نیست زیرا در حال حاضر فـقر در میان روستائیان چنان شدید است که باعث می شود بیش از گذشته کودکان به این قبیل کارها بپردازند. در ضمن علاوه بر این موضوع باید این را هم طرح کرد که آیا در شرایط بد اقتصادی، قانون کار می تواند مانع کار کودکی شود که در واقع تنها نان آور خانواده است؟ کودک می داند که اگر روزی به کار مشغول نشود، خانواده اش چیزی برای خوردن نخواهند داشت؟ کودکان در این جور کارگاه های قالی بافی در بدترین شرایط بهداشتی و جسمی روزی بین ۱۴ تا ۱۲ ساعت کار می کنند. در این کارگاه ها هیچ امنیت و قانونی حکم فرما نیست و همه این کارگاه ها، به دور از چشم بازرسان وزارت کار وجود دارند. در ضمن ارگان های مجری قانون کار، غالباً قادر به اجرای تعهدات خود در روستاها و شهرهای ایران نیستند. متأسفانه به دلیل عدم وجود اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل کارگری و نهادهای مدافع حقـوق کودکان در کشور، امکان کنترل و تحت فشار قرار دادن حاکمیت و ارگان های وابسته به آن در سطح وسیع وجود ندارد.
کارفرمایان این گونه مراکز، بــا دایر نمودن کارگاه های قالی بــافی در منازل و دهـات توانسته اند خود را از کنترل بازرسین وزارت کار خلاص کنند و بدین طریق با خیال آسوده به استثمار کودکان و زنان کارگر می پردازند. بعضی از کارفرمایان در روستاهای ایران کار را به جایی رسانده اند که گاهی حتی قبل از متولد شدن کودکان، هم چون دوره برده داری آنها را از والدین شان پیش خرید می کنند تا بلکه از این طریق از سنین بسیار پایین و در شرایط بسیار غیر انسانی به توانند از نیروی کار این خردسالان نهایت استفاده را کنند. متأسفانه والدین این کودکان اغلب به دلیل عدم توانایی در فراهم آوردن نیازهای اولیه خانواده، مجبور به فروش ارزان و گاه رایگان نیروی کار فرزندان خود می شوند. و این معضل حل نخواهد شد مگر اینکه شرایط کاهش فقر اقتصادی برای اقشار محروم جامعه فراهم شود.
در این زمینه شاید مناسب باشد مثالی از کودکان روستایی یا کودکانی که در شهرهای کوچک به صورت دهشتناکی زندگی و کار می کنند، بپردازیم تا بلکه بدین طریق بیشتر با واقعیت زندگی آنها آشنا شویم. مدتی قبل در یکی از روزنامه های داخل کشور خبر از یک فاجعه ناگوار برای یک کودک کار را به چاپ رساندند. “منوچهر کمانگر، کودکی از شهر کامیاران، پس از مدرسه در خیابان ها به دنبال کار می گشت و از دستفروشی و واکس زدن کفش نیز مبلغ ناچیزی در می آورد تا کمکی به هزینه تحصیلی خود و خانواده اش باشد. هم چنین در یک قنادی در کرمانشاه، با دستمزد روزانه ۲۰۰ تومان کار می کرد و کارفرما در مقابل کار بیشتر به او اجازه داده بود که شب ها در کارگاه بخوابد. منوچهر به خاطر سرما به داخل کوره شیرینی پزی می رود تا گرم شود. او، نهایت امر زنده زنده در کوره می سوزد. مادرش در میان انبوهی از مردم فریاد می زند: “منوچهر عزیزم دنبال نان رفتی کباب شدی! منوجان، وقتی کار کنی ما از گرسنگی نمی میریم. منو تو سوختی، ما گرسنه ماندیم ای دادای بیداد”.
چنانکه می بینیم، کودکان به وسیله کارفرمایان در روستاها و شهرهای کوچک به طرز وحشتناکی استثمار می شوند و کسی هم نیست به رنج و غم آنان برسد. این افراد در دوران کودکی مهربانی، نوازش، عشق، امنیت و حمایت را هرگز تجربه نکرده اند. در گوشه و کنار روستاهای ایران بسیار کودکانی هستند که در دوران کودکی شان هرگز بازی نکرده اند. آنها فقـط و فقـط کار کرده اند. جای این خردسالان در مدرسه و پشت میزهای درس است و نه در پشت دستگاه و دار قالی!
بنا به آمار سرشماری عمومی نفوس مسکن در سال ۱۳۷۵، از مجموع ۲۶۴۵۵۷ نفر کودک ۱۴- ۱۰ سال شاغل، در حدود ۹۰% پسر و ۱۰% دختر می باشند. نسبت دختران و پسران شاغل در نقاط شهری به ترتیب برابر با ۲۲% برای پسران و ۷۸% برای دختران و در مناطق روستایی برابر ۴۲% و ۵۸% می باشد. به این تربیب در حالی که نسبت بیشتری از پسران ۱۴ـ ۱۰ ساله در مقایسه با دختران همین گروه سنی کار می کنند. تفاوت نسبت دختر و پسر شاغل در مناطق روستایی در مقایسه با شهرها و کل کشور کاهش یافته است. این یافته ها حاکی از آن است که در روستاها بیش از شهرها دختران در معرض ترک تحصیل و اشتغال به کــار هستند. دختـــران بسیاری در روستاهای دور از مرکز
شهرها در ایـــران زندگی می کنند که با داشتن مشکلات زیاد علاقمند به ادامه تحصیل هستند ولی تنها به دلیل نبود معلم زن در روستای خود از ادامه تحصیل باز می مانند. در ضمن در مورد کار دختران و پسران باید به این موضوع توجه کرد که در روستاها و نیز شهرها، بخش بزرگی از کار دختران به کارهای خانگی اختصاص دارد. البته در روستاها دختران علاوه بر کار خانگی، در کارهای کشاورزی وغیره به شدت به کار گرفته می شوند و نسبت به پسران و نیز دختران شهری از شرایط بسیار بدتری برخوردارند. در کارهای خانگی برای دختران هیچ گونه دستمزدی عاید او و یا خانواده اش نمی شود ولی چون پسر، به دلیل اینکه در بیرون از خانه به کار مشغول می شود و می تواند صاحب منبع درآمد شود ارزش بیشتری قایل می شوند و بدین طریق اهمیت و ارزش کار پسر نسبت به دختر در خانواده، افزایش زیادی می یابد.
در طی بیش از ۲۶ سا ل ازحاکمیت جمهوری اسلامی، فقر، ببکاری در جوامع روستایی و شهری افزایش چشم گیری یافته است و این امر باعث هجوم گسترده روستائیان به شهرهای بزرگ شده است. در واقع آنها به دلیل نداشتن زمین های کشاورزی نتوانسته اند زندگی خود را تأمین کنند و بدین ترتیب چاره را در مهاجرت به شهرهای بزرگ یافته اند. آنها به دلیل مشکلات اقتصادی، بیکاری و تورم در شهرها به حاشیه رانده شده اند. در واقع حاشیه نشینی با شروع مهاجرت روستائیان به شهرهای بزرگ آغاز شده است و به عنوان یک معضل اجتماعی در شهرهای بــزرگ باعث ایجاد یــک سری محرومیــت های اساسی مــی شود. روستائیان چنانکه مشخص است برای یافتن کار به شهرهای بزرگ می آیند ولی به دلیل افزایش تدریجی تقاضای کار نسبت به عرضه آن و نداشتن مهارت حرفه ای مهاجران با نبود کار یا در آمد کم مواجه می شوند که نتیجه این امر، عدم حضور و اختلاط این گروه ها در جامعه شهری و اقامت آنها در حاشیه شهرهای بزرگ و زندگی در خانه های ارزان می شود. این دسته از مردم از حمایت های اجتماعی پایینی نسبت به گروه های شهرنشین برخوردار هستند و با مشکلاتی از قبیل افزایش جمعیت، درآمد پایین، وضعیت آموزشی و تحصیلی ضعیف و کمبود مراقبت های بهداشتی گریبان گیرند. واقعیت اجتماعی زندگی این افراد باعث می گردد که کودکان این خانواده ها به منظور کمک به درآمد خانواده وارد بازار کار شوند. بخشی از این کودکان به کار در مراکز تولیدی، کارخانه ها، کارگاه ها و منازل و عده ای نیز به کار در خیابان مشغولند. تعداد بی شماری از کودکان مهاجر به دلیل مشکلات اقتصادی توسط خانواده وادار یا تشویق به کار می شوند و بسیاری از آنان تنها نان آور خانواده هستند. این کودکان تعدادشان در شهرهای بزرگ رو به افزایش است. بیشترین تعداد این کودکان غالباً از استان های محروم یعنی خراسان، کرمانشاه، کردستان و لرستان وارد خیابان های تهران می شوند. این کودکان از تحصیل باز می مانند و غالباً در شرایط سختی مشغول به کار هستند که برای رشد و سلامتی شان زیان آور است. تمام موارد فوق نشانگر این است که حکومت اسلامی ایران بر خلاف قوانین بین المللی، حمایت لازم و ضروری برای دفاع از حقـوق کودکان را به عمل نیاورده است. به عنوان مثال ما در ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقـوق بشر می خوانیم:
۱ـ هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.
۲ـ همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی، اجرت مساوی دریافت دارند.
۳ـ هر کسی که کارمی کند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تأمین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی تکمیل نماید.
۴ـ هر کسی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.
در خصوص ماده مذکور، نیاز به هیچ گونه توضیح اضافی نیست زیرا به اندازه کافی گویاست و روشن است که جمهوری اسلامی هنوز به قوانین بیــن المللی وقعی نمی گذارد.
لازم به تأکید است که حکومت اسلامی ایران به اعلامیه اسلامی حقـوق بشر که در سال ۱۳۶۹، در قاهره به تصویب رسیده و خود او نیز در آن کنفرانس شرکت داشته و از امضا کنندگان آن اعلامیه محسوب می شود، احترام نمی گذارد. در ماده ۱۳ اعلامیه اسلامی حقـوق بشر در رابطه با آزادی در انتخاب شغل می خوانیم: “کار حقی است که باید دولت و جامعه برای هر کسی که قادر به انجام آن است، تضمین کند و هر انسانی، آزادی انتخاب کار شایسته را دارد به گونه ای که هم مصلحت خود و هم مصلحت جامعه برآورده شود. هر کس حق دارد از امنیت و سلامت و دیگر تأمین های اجتماعی برخوردار باشد و نباید او را به کاری که توانش را ندارد واداشت یا او را از کاری اکراه نمود یا از او بهره کشی کرد یا به او زیان رساند و هر کارگری بدون فرق میان زن و مرد، حق دارد که مزد عادلانه در مقابل کاری که ارائه می کند سریعاً دریافت نماید و نیز حق استفاده از مرخصی ها و پاداش ها و ترفیعات استحقاقی را دارد و در عین حال موظف است که در کار خود اخلاص و درست کاری داشته باشد و اگر کارگران با کارفرمایان اختلاف پیدا کردند دولت موظف است برای حل این اختلاف و از بین بردن ظلم و اعاده حق و پای بندی به عدل بدون جهت گیری به نفع یکی از طرفین دخالت نماید.”