برگ و مرگ
یک برگ
یک مرگ
برگ عزیز قافله در دست سرنوشت
مرگ فجیع عاطفه در دار سرنوشت
تقدیر شوم قافله در چنگ روزگار
نام عزیز قافله در قاب ماندگار
شولای پرتلاطم هستی به جان مرگ
نام بلند و قاطع و تاثیردار برگ
از این همه تلاقی جاری، جهان به جوش
وجدان پاک هر همه انسان به صد خروش
در سوگ تلخ برگ
در سوگ مرگ برگ
یک برگ
یک مرگ
برگ عزیز میهن دیرین شبزده
مهسای نازنین وطن بر سبیل ظلم
ژینای سرزمین اهورایی زمین
جانش به دست غاصب اهریمنان گسست
مرگ خبیث گه چو به خوشبختیاش ببست
جاری شده تباه هیولای دیوزاد
بر جان ساده، پاکی دخت عزیز وش
وز آتش و شرارهٔ خشم تمام ملک
اهریمن شرور
صد مار مرگ سرزده از کتف ظلم خود
بر جان صد کرور عزیزان خانه زد
یک برگ
یک مرگ
از مرگ برگ
جان وطن عاصی است و شور
عصیان به ضد ظلمت دیجور بدسرشت
شور از پی رهایی ملک از قیود ظلم
یک برگ
یک مرگ
برگی که شاد و ساده بپژمرد پُرنشان
مرگی که جان خانه تبه کرد صد زمان
یک برگ
یک مرگ
بیژن اقدسی
پنجشنبه، ۸ دی ۱۴۰۱