اعدام محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور با اعتراض یکپارچه اپوزسیون ایران روبرو بوده است. همه شبکههای مدنی – سیاسی فعال در جنبش سبز این جنایت نفرت انگیز را محکوم کردهاند. آقایان موسوی و کروبی نیز؛ آن طور که انتظار می رفت نسبت به اعدام جوانان کشور به اعتراض برخاستند، و شفاف تر و یکصدا تر از پیش بر مطالبه آزادی و آزادی انتخابات پای فشردند.
هدف از بردارکردن محمد رضا و آرش، و بافتن طناب دار برای سر آزادگان در بند، ارعاب جوانان کشور و باز داشتن آنان از پیکار در راه آزادی است. جوانان آزادیخواه ایران، در مهلکه خونچکان “النصر بالرعب”، بردار می شوند، اما چنانچه مشهود است بجای ترساندن بیشتر مردم، برآنچه که می افزید، انزجار همگانی علیه استبداد دینی در کشور است. می توان دید که همرأئی ملی علیه استبداد دینی گسترده تر و عمیق تر می شود. واکنش سبزهای ایران دایر به فراخوان شرکت هرچه گستردهتر مردم در ۲۲ بهمن، و تبدیل سالروز انقلاب بهمن به پر جلوه ترین برآمد مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز، برای مطالبه آزادی، حق انتخاب و حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت، نشانه همین واقعیت است.
اما این واقعیت از سطوح و لایه های گوناگونی برخوردار است. در سطح خارجی و لایه بیرونی، ما شاهد پایبندی اپوزسیون ایران به اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی هستیم که به امضای دولت ایران رسیده است. این بنوبه خود دارای اهمیت بزرگ است؛ زیرا نشانه برون جستن ما از حبس گذشته سپری شدهایست که انسان را؛ در هرآن کس که بود، در جایگاه حقوق بشری آن نمی دید، و او را در مقام فرد مختار و آزاد و شهروند برابر حقوق برسمیت نمی شناخت!
آنچه که در تکوین این واقعیت دارای اهمیت آینده ساز است، فرایند درونی است که می کوشد “سیاست” را بر بنیاد “اخلاق شهروندی” استوار کند، و به برپائی و تقویت جامعه مدنی مساعدت برساند. موضوع دارای اهمیت، باز اندیشی به سیاست؛ بمثابه فعالیت ایجادگرانه در عرصه عمومی و نسخ و وضع قوانین و مقررات ناشی از آن و ناظر بر آن است. سیاست در این معنا، نه قدرتمدار، بلکه اساسا” معطوف به فعالیت مدنی- سیاسی آحاد و انبوه شهروندان کشور است، زیرا دموکراسی بدون حضور نیروهای اجتماعی بزرگی در کشور که حقوق و آزادی های مدنی – سیاسی را مطالبه خود بشناسند، دستیاب نخواهد بود. اندیشه مرکزی؛ نیرومند خواستن جامعه مدنی است، زیرا دموکراسی دستآورد جامعه مدنی نیرومند است. پرارج ترین ویژگی جنبش سبز در این است که در چنین مسیری در کار رشد و بالندگی است. با نشانه های اعتماد برانگیز که از جمله در تازه ترین بیانات و اعلام مواضع آقای موسوی و آقای کروبی مشهود است، می توان دید که جنبش سبز مردم ایران در همین مسیر آینده ساز، در کار پیشروی است.
در این یادداشت، قصدم این نیست که مصاحبه اخیر آقای موسوی – انتشاریافته در تارنمای “کلمه”- و تازه ترین بیانیه آقای کروبی را بازخوانی کنم. محرک اصلی در نوشتن این یادداشت، دادن هشدار به دوستانی است که خواسته و ناخواسته، “هدف” را همه چیز و “جنبش” را هیچ می شمارند! هدف؛ نظام سکولار- دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر است. می توان سی سال، بلکه ۱۵۰ سال دور هدف چرخید و همیشه و همواره، درفش خونچکان پیکار در دست، برانگیزنده ترین شعرها را در رثاء آزادی سرود. من بیشترین سالیان عمر خود را، بر این سیاق بسرآوردهام! اما در این یاداشت؛ عبرتی را که به چنگ آوردهام بازگوئی می کنم: از شمار ایردهای اساسی پیکارگران آرمانخواه نسل من – و چه بسا ناکام ساز ترین آن – این بوده که روی “هدف” متمرکز بودیم و “هدف” همه چیزمان بود! امروز می فهمم، هیچگاه نباید هدف را از یاد برد، اما بسوی هدف رفتن باید مسأله ما باشد. هدف؛ پایان کار است و ما در هدف، پایان می یابیم. آنچه که اهمیت دارد و زایندگی و زیبائی و زندگی در آن است، بسوی هدف رفتن است. روی این رفتن بسوی هدف باید متمرکز شد و در راهی و به آهنگی باید رفت که پاهای ما بتواند آن قوت را پیدا کند که ما را به هدف برساند.
اکنون در آستان ۲۲ بهمن ایستادهایم. استبداد دینی برای آنکه چند صباحی بیشتر بر دوام و بقای خود بیفزاید، هرآنچه را که در تاریکخانه جهل و خرافه و جباریت خود گرد آورده؛ به مصاف خواهد گذارد. اما پیکار سبز؛ تبدیل سالروز انقلاب به پر جلوه ترین برآمد مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز، در مسیر “تغییر برای ایران” است. آنچه که در شرایط امروز ایران، درک آن از اهمیت بزرگ برخوردار است، پدیدار شدن “امکان” برای عقب راندن استبداد ولائی- نظامی، برانداختن سیطره سیاست سرکوب در ساختار قدرت، و در یک کلام “تغییر” در معنای تحقق خواست های حداقلی جنبش سبز مردم ایران، در چهارچوب “ممکنات” جامعه ی امروز ایران است. می توان امیدوار بود که ۲۲ بهمن ۸۸، با نمایش همرأئی ملی ایرانیان علیه استبداد دینی، به این “امکان” صورت واقعیت ببخشد. زیرا از آن “بهمن عظیم”، رود سبزی براه افتاده که می خروشد: “هدف انقلاب؛ آزادی بود و نه بدترین استبداد”. آیا این خروش روشنرأی، بسوی هدف راه نمی گشاید؟