سی امین سالروز تاسیس بسیج مستضعفین در ایران، بهانه و مناسبتی شده است برای تحلیل و ارزیابی جایگاه این نهاد پس از سی سال تاسیس آن در نظام جمهوری اسلامی ایران. در بستر شرایط کنونی ایران که در آن جنبش قوی ای بر علیه کودتای انتخاباتی جریان دارد، نیروهای اصلاح طلب موجود در صحنه سیاسی کشور، باز با طرح این سئوال که حیطه فعالیتها و وظایف بسیج چیست و چگونه تعریف می شود، سئوالی که در روزنامه اعتماد ملی آمده است، می خواهند بعد از گذشت سی سال به بازخوانی فلسفه وجودی این نهاد پرداخته، و سرانجام جایگاه حقوقی تعریف شدهای برای آن بیابند. زیرا که هنوز چنین پاسخی به این سئوال در سطح داخلی و در میان همه نیروهای معتقد به جمهوری اسلامی داده نشده است، و تعریف وجودی بسیج با اشکالات جدی ای روبرو می باشد.
البته واضح است که بنا به جایگاه نیروهای سیاسی جامعه ما (اپوزیسیون و غیر اپوزیسیون و یا اپوزیسیون قانونی و به نوعی تحمیل شده داخلی) می توان جوابهای متنوعی داد، و یک سری از این پاسخها را پاسخ قطعی تلقی کرد، از جمله بیشتر نیروهای اپوزیسیون خارج کشوری چنین نهادی را به عنوان یک نهاد سرکوبگر می شناسند که از همان بدو تاسیس خود یکی از نیروهای اصلی شرکت کننده در سرکوب جریانات سیاسی و مردم ناراضی بوده است. چنین تحلیلی را می توان به وفور در اسناد سیاسی این نوع سازمانها و احزاب بازیافت.
اما از طرف دیگر ما شاهد نوع دیگری از تعریف این نهاد شبه نظامی هستیم که از طرف بانیان و یا اپوزیسیون به اصطلاح قانونی و تحمیل شده داخلی ارائه می شود. از جمله خمینی در زمان تاسیس این نهاد چنین به ارزیابی علت وجودی آن پرداخت: “اگر بخواهیم بسیج را در یک تعریف کوتاه معرفی کنیم باید بگوییم: بسیج عبارت است از مجموعهای که در آن پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شدهاند … بسیج عبارت است از تشکیلاتی، … مجموعهای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطر جمع میکند؛ در حقیقت همه انسانهای مؤمن، آگاه، بصیر، عاشق ، متعهد، … در هر میدانی از میدانها هستند که برای ملت مفید است، جزء بسیجاند؛ لذا بسیج یک نام مقدس است.” (سایت نهاد)
روزنامه اعتماد ملی نیز چنین می نویسد: “هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین در سال های آغازین تشکیل آن ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذی ربط بود.” (پنج شنبه، ۵ آذر ۱۳۸۸ – شماره ۲۱۱۳).
محمد خاتمی به عنوان شخصیت اصلاح طلب نیز به مناسبت سالروز تاسیس این سازمان می گوید که حرمت بسیج و سپاه منوط به قرار گرفتن آن در کنار مردم است. میرحسین موسوی هم به عنوان اصلاح طلب معترض در نوک جنبش قرار گرفته می گوید که: “بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید.” (سایت پیک نت). علی لاریجانی نیز به عنوان اصولگرای میانهرو معتقد است که بسیج نباید به مسائل ریز سیاسی ورود پیدا کند. (روزنامه اعتماد ملی پنج شنبه، ۵ آذر ۱۳۸۸ – شماره ۲۱۱۳).
این در حالی است که در همین مناسبت، سردار محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج طی هفته جاری مکرراً از ایجاد اصلاحات و تغییرات در سازمان بسیج خبر داده، و عنوان کرده است مراحل ورود، جذب و انواع عضویت در بسیج تغییر می کند. وی همچنین در اظهارات اخیرش به بسیجیان نوید داده است میدان های گسترده تری برای مجاهدتشان باز می شود. به گزارش فارس، سردار نقدی همچنین با رد شائبه فعالیت سلیقه یی بسیج تاکید کرده است. (روزنامه اعتماد ملی، پنج شنبه، ۵ آذر ۱۳۸۸ – شماره ۲۱۱۳).
البته در سالهای اخیر به علت عدم وجود جنگ خارجی و نیز به علت تثبیت حاکمیت و راندن و سرکوب کردن اپوزیسیون و مدرنتر شدن جامعه ایران، کم کم علتهای عینی و ذهنی الزام وجود بسیج رو به ضعف نهاد، چنانکه دیگر از اهمیت اولیه این نهاد به شدت کاسته شد، و حاکمیت تصمیم گرفت که به یکی سری تحولات ساختاری در آن دست بزند. از جمله ادغام بخشی از این نیرو (بخش نظامی آن، زیرا که بسیج دارای بخشهای مختلف فرهنگی و اداری و غیره می باشد) در نیروی زمینی نیروهای مسلح، و در یک کلام پیش بردن تحولات بنابر توصیههای خامنهای در مسیر تخصصی کردن بیشتر آن. یعنی در حقیقت تبدیل بسیج از یک نیروی شبه نظامی تودهای شکل به نیروئی متخصص و متشکل که در آن هم جایگاه و وظایفش بیشتر تعریف شده باشد، و هم عملکردش بیشتر تخصصی. در واقع با این تصور که بسیج به عنوان نیروئی که وجود دارد، اما زیاد در زندگی روزانه عیان نباشد!
اگر به ساختار قانونی جمهوری اسلامی برگردیم می بینیم که بسیج نیروئی تعریف شده در قانون اساسی کشور نیست. در قانون اساسی کشور در اصل یکصد و چهل و سوم در مبحث ارتش و سپاه پاسداران، چنین نوشته شده است: “ارتش جمهوری اسلامی ایران پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی کشور رابرعهده دارد.” و در اصل یکصد و پنجاهم در رابطه با سپاه پاسداران: “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستینروزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود درنگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا میماند، حدود وظایفو قلمرو مسوولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسوولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میانآنها به وسیله قانون تعیین میشود.” یعنی در واقع نهاد ارتش و سپاه در قانون اساسی تعریف شده هستند، اما بسیج فاقد تعریف! بسیج حاصل دوران خاصی از سالهای بعد از انقلاب است (سال پنجاه و هشت) که هنوز در جامعه نیروهای سیاسی گوناگونی وجود داشتند، و جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت جدید هنوز تثبیت نشده بود. اعلام تشکیل بسیج از طرف خمینی کاری بود در جهت خود تشکل یابی بیشتر جناح مذهبی برای تکمیل برنامه و عزم خود در تسخیر نهائی قدرت سیاسی در ایران. و البته رهبری این نهاد شبه نظامی بنابر اصل یکصد و ده قانون اساسی خودبخود در حدود وظایف و اختیارات رهبر می باشد. اصلی که در بند چهارم آن چنین آمده است: “فرماندهی کل نیروهای مسلح”.
جمهوری اسلامی از لحاظ ساختار قانونی خود یک ساختار سیاسی متناقض نما است. اما متناقض نماتر آنگاه که می بینیم بنابر شرایط داخلی و منطقهای کشور و رژیم، تصمیماتی گرفته می شوند که به منزله درهم شکنی بیشتر این ساختار قانونی می باشد. از جمله همین اعلام بسیج در سالهای اول بعد از انقلاب خود نمونه خوبی از این عدم تعهد به قانون از طرف خود حکومتگران می باشد. و درست شخصی مثل خامنهای و احمدی نژاد بخشا بر مبنای همین میراث به جا مانده، در مرحله کنونی دارند عمل می کنند.
اما آنگاه که مسئله به اصلاح طلبان برمی گردد، می بینیم که آنان با تاکید و تکیه بر قانون اساسی و گفتمان ملتزم کردن بسیج به عنوان یک نهاد فراقانونی به قانون، می خواهند بر بخش دیگری از میراث خمینی تکیه کنند که خودش بارها کتبا و شفاها به آن اشاره کرده بود. یعنی قانونی کردن حکومت. و درست از این منظر متناقض است که ما شاهد برخوردهای گوناگون به اصل وجودی میراث خمینی می باشیم. هم اکنون بخش حاکم در کشور با برجسته کردن دشمنیها در داخل و خارج می خواهند بخش فراقانونی میراث خمینی را در جهت تقویت پایههای قدرت خود برجسته کنند، و اصلاح طلبان با تاکید بر اینکه انقلاب و کشور دیگر سالهاست که از آن مراحل فاصله گرفتهاند، می خواهند میراث قانونگرائی خمینی را برجسته و تقویت کنند. و بسیج مستضعفین یکی از آن نهادهائی می باشد که هم اکنون در مرکز این مناقشه قرار گرفته است. امری که در گفتههای موسوی، خاتمی و خامنهای خود را به وضوح نشان می دهد.
اما فراتر از برخوردهای گوناگون حاکمان و اصلاح طلبان به امر بسیج باید گفت که سازمان بسیج، نهادی شبه نظامی می باشد که حتی با خود قانون اساسی حکومت نیز در تضاد قرار دارد. همچنین ایجاد ساختارهای نظامی متعدد در کشور خلاف قانونمندیهای یک جامعه با ساختار مدنی قوی می باشد، امری که هم اکنون به وضوح خود را در جامعه ایران نشان می دهد. بنابراین با وقوف به برخورد سیاسی اصلاح طلبان در مرحله کنونی به امر بسیج باید گفت که انحلال بسیج یکی از ضروریات و نیازمندیهای جامعه ایران می باشد. حضور قوی جامعه مدنی در ایران دیگر وجود چنین نهادهائی را برنمی تابد.