امروز، ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، پنجاه سال از درگذشت دکتر محمد مصدق رهبر بزرگ ملی ایران و آموزگار پاک و خردمند آزادیخواهی و استقلال طلبی ملت ما می گذرد.
او پس از تحمل سه سال حبس مجرد در زندان لشگر ۲ زرهی و ده سال حبس در قلعه ی شخصی احمدآباد، در تنهایی از جهان رفت.
مصدق در تمام طول زندگی خود مظهر عشق به ایران و مردم آن، معلم آزادیخواهی، عدالت اجتماعی، کشورداری خردمندانه و مدیریت سیاسی بیغرضانه و دوراندیشانه بود. او در عین حال وطندوستی حقیقی را از انساندوستی جدا نمی دانست بلکه آنها را لازم و ملزوم یکدیگر می شمرد. او در سراسر زندگی خود در برابر دو چیز با نهایت سرسختی ایستادگی کرد: تجاوزات قدرت های بیگانه به منافع و مصالح ایران و دست اندازی های عوامل خودی بر حقوق و آزادی های ملت که به بهای مبارزاتی سخت و سنگین در طی مقدمات انقلاب مشروطه، نبردهای دلیرانه ی مردم برای پاسداری از آن و سپس مقاومت های پس از آن به دست آمده بودند.
او در راه این نبرد دراز و سهمگین از همه چیز خود گذشت و چندبار کارش به زندان و نفی بلد و مهاجرت کشید و زندگی خانواده و فرزندانش از این راه آسیب ها دیدند و بویژه سلامت جوانترین آنها خدیجه از این جهت دچار صدمه ای علاج ناپذیر گردید. اما وی در راه هدف بزرگی که دنبال می کرد در برابر این مصائب هرگز خم به ابرو نیاورد و با ارائه ی الگویی والا از زندگی خود همه ی فرزندان ایرانزمین را نیز به دنبال کردن این راه فراخواند و تشویق کرد و از نومیدی برحذر داشت.
اعتقاد او به اصول مشروطیت و قوانین آن به اندازه ای نیرومند و ژرف بود که هرگاه در دوران مبارزات آخرین سال های دیکتاتوری شاه صدای او هنوز قابل شنیدن بود، مردم هرگز در دام شیادی چون خمینی و افسون های خواب کننده ی او نمی افتادند و حاکمیت ملی و مشروطه ای که مصدق عمر خود را در راه دفاع از آنها صرف کرده بود با ضدانقلاب اسلامی برچیده نمی شد و دیکتاتور خون آشام و فریبکاری که در نظام توتالیتر و غیرانسانی او نه تنها نام بردن از مصدق گناه، بل جرم شمرده می شود، و حتی ممنوعیت و محرومیت مردم کشور از رفتن به مزار آن مرد بزرگ از دوران دیکتاتوری گذشته نیز سخت تر است، پیدا نمی شد که جرأت دم زدن از رهبری ملت ایران را بیابد.
چگونه می توان انکار کرد که مسئولیت این فاجعه ی عظیم بر عهده ی دیکتاتوری است که ملت ایران را تا پایان زندگی این فرزند گرانمایه اش از وجود ارجمند و راهنمایی های بیغرضانه و تجارب گرانبهای او محروم نگهداشت، تا جایی که سرانجام نادان ترین، طمعکارترین و خونخوار ترین بخش جامعه توانست بجای شایستگان و دانایان کرسی های مدیریت جامعه را به اشغال خود در آوردند.
درود به خاطره ی محمد مصدق
رهبر بزرگ و معلم خردمند ملت ایران
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده