در بین تمام آنچه تا به امروز در ارتباط با بیژن جزنی و تاثیر او، چه توسط سوسیالیستها و چه توسط دیگران گفته و بررسی گشته، دوران فعالیت دانشجویی او شاید کمترین توجه را به خود جلب کرده است. این در حالی است که بیشک دوران دانشجویی بیژن جزنی یکی از دورانهای طلایی فعالیت او بود که به خوبی نوع نگرش او از میان آن قابل رصد کردن است .اما آنچه که واکاوی نگاه سیاسی بیژن جزنی و گرتهبرداری از آن را در مقطع کنونی توسط دانشجویان چپگرا مفید و حتی لازم میگرداند، شباهت شرایط پیش روی دانشگاههای ایران با شرایطی است که در آن بیژن جزنی فعالیت دانشجویی داشت و با نگاه به موفقیتهایی که او و همراهانش در آن زمان در کاربست تاکتیکهایشان حاصل کرده اند، میتوان امیدوار بود که این شیوهها در شرایط دانشگاهها درسالهای پیش رو نیز ثمربخش افتد.
ورود جزنی به دانشگاه تهران با ایجاد فضای باز سیاسی از طرف رژیم پهلوی همزمان بود. محمدرضا پهلوی، که برای دریافت وام از دولت دمکرات کندی مجبور به انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی بود، ناگزیر شد فضای سیاسی کشور را باز کند. این امر سبب رونق فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها شد. رهبران جبههی ملی با استفاده از این موقعیت، در ۳۰ تیر ۱۳۳۹، طی اطلاعیهای موجودیت جبههی ملی دوم را رسماً اعلام کردند و به فعالیت پرداختند. بیژن جزنی و اعضای محفل او (دانشجویانی که مشی چپ داشتند و جزنی موفق به جذب آنان شده بود) از فعالیت جبههی ملی دوم استقبال کردند.
آنها که تحت تأثیر مبارزات چریکی در آمریکای لاتین، به تدریج از مواضع حزب توده دور میشدند، به سازمانهای دانشجویان و جوانان جبههی ملی پیوستند. جزنی در سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به فعالیت پرداخت و به دلیل تواناییهای فردی و سابقهی فعالیت سیاسی، به یکی از فعالان جنبش دانشجویی تبدیل شد. در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴، فعالیتهای سیاسی جزنی عمدتاً در پیوند با جنبش دانشجویی بود. از یک سو در سازماندهی تظاهرات دانشجویی و هدایت آنها فعال بود و چند بار دستگیر و زندانی شد و از سوی دیگر در تصمیمگیریها و فعالیتهای سازمان دانشجویان جبههی ملی نقش و تأثیر جدی داشت.
این نکته کاملا مشخص است که همکاری بیژن با جبههی ملی تاکتیکی و از روی مصلحت بود، زیرا جزنی اندیشه و مشی جداگانهای داشت و در زیر پرچم ملیگراها سودایی دیگر در سر میپروراند. جزنی و اعضای محفلاش خط مشی و استراتژی منفعلانهی جبههی ملی را ناکارآمد میدانستند و ضمن انتقاد از آن، نگاه سیاسی خود را در بین اعضای جبههی ملی تبلیغ میکردند.
بدیهی بود که مسئولان جبههی ملی با این مشی موافق نباشند و در برابر آن واکنش نشان دهند، اما جزنی و همراهانش از این فرصت برای جذب بیشتر جوانان و دانشجویان و توانمند ساختن خویش بهره بردند و پایههای یک سازمان جداگانه را بنا نهادند. آنها همچنین در انتشار و سازماندهی نشریهی «پیام دانشجو» بسیار فعال بودند و بسیاری از اندیشهها و آرمانهای خود را در آن منعکس میکردند. پیام دانشجو نماد جبههی متحد جناحهای مختلف سیاسی در جنبش دانشجویی بود. به این ترتیب که تا اوایل ۱۳۴۳ حسن حبیبی سردبیر و مسئول گردآوری مطالب و اخبار آن بود و بیژن جزنی امور فنی مانند آمادهسازی و چاپ اوّل آن را بر عهده داشت. در بهار ۱۳۴۳ هیئت تحریریهای برای پیام دانشجو انتخاب شد که تقریباً همهی جناحهای دانشجویی را در بر میگرفت و هوشنگ کشاورز صدر، متین دفتری، مجید احسن و منصور سروش درآن حضور داشتند. بیژن جزنی آمادهسازی و چاپ و بهزاد نبوی پخش آن را عهدهدار بودند.
هدف از نگارش این تاریخچه ی کوتاه مبارزات دانشجویی رفیق بیژن، نمایاندن شباهت آن دوران با زمان حال است. حکومت جمهوری اسلامی هم با توجه به بنبستی که در سالهای اخیر در آن قرار گرفته بود، مجبور به باز کردن درهایش بر روی سرمایهداری جهانی شد، این شرایط به صورت ناخودآگاه به آزاد شدن نسبی -حتی کوتاهمدت- فضای جامعه و به تبع آن دانشگاهها میانجامد. حال در صورت پیشآمدن چنین شرایطی، دانشجویان چپگرا در ایران میتوانند از تجربهی موفق رفیق بیژن به مقدار وسیعی بهره گیرند و با ایجاد همان هستههای کوچک از دانشجویان همفکر خود، به صورت همزمان به تلاش در جهت اتحاد تاکتیکی با گرایشات دیگر بپردازند. این عمل نه تنها باعث افزایش تاثیر فعالیتهایشان خواهد شد بلکه به بسط نگاهشان در فضای دانشگاه و یارگیری بیشتر از میان دانشجویان منجر میشود .از طرف دیگر این همکاری با گرایشهای دیگر، هزینههای بالای دانشجویان چپگرا را که همواره به دلیل حساسیت بالای حکومت نسبت به آنها، بسیار بیشتر از دانشجویان لیبرال بوده است، به مقدار قابل توجهی پایین خواهد آورد.
فعالیتهای سیاسی گرداگرد یک نشریه – که بیژن جزنی خود یکی از مبدعانش بود- نیز یکی از شیوههای کارآمد ضربهگیری فشار حاکمیت بر دانشجویان است و سالها توسط بسیاری تجربه شده است. نگارنده نیز در فعالیت دانشجویی خود، از همین شیوه بهره برده و از کارایی بالای آن اطمینان حاصل کرده است. دانشجویان میتوانند از نشریه در نقش یک سنگر سود جویند که در شرایط سیاسی بسته، از آن برای آمادهسازی فکری دانشجویان و در شرایطی که فضای دانشگاه امکان فعالیت بیشتر را میدهد، از آن برای حرکت به سوی جلو، یارگیری بیشتر و افزایش نفوذ در دانشگاه استفاده کنند.
علاوه بر فعالیت دانشجویی، نکات منحصر به فرد دیگری در دیدگاههای بیژن جزنی وجود دارد که باعث شکلگیری و عروج کاراکتر رفیق بیژن در فضای سیاسی ایران گشته است. تاثیرگذاری او بیش از آنکه به دانش سیاسی و آگاهی نسبی او بر علم مارکسیسم ربط داشته باشد، مرهون بهکارگیری تاکتیکهای هوشمندانهای است که در زمان خود، از دید بسیاری از تئورسینهای چپ هم به دور مانده بود. نظریاتی که البته نتوانست یا مجال آنرا نیافت که تاثیر کافی را بر نوع نگرش کلی جنبش فدایی در سالهای قبل از انقلاب داشته باشد.
اما نکتهای دیگر و بسیار پندآموز از دیدگاهها و فعالیتهای رفیق بیژن که لازم است بیشتر به آن پرداخته شود، برخورداری او از روحیهی خودانتقادی بالایش بود. خصیصهای که کمتر در بین فعالین سیاسی تاریخ ایران قابل مشاهده است. او با وجود ارزش بسیاری که برای فعالیت سازمانی و حزبی قائل بود، ولی در صورتی که متوجه خطایی در سیاست آنها می شد، بیمهابا و بدون در نظر گرفتن عواقب ابراز علنی این مخالفت، به نقد محکم آن میپرداخت. این نوع نگاه تیزبینانه و موشکافانهی جزنی را میتوان به راحتی از خلال برخی از فعالیتها و دیدگاههایش مشاهده کرد که در ذیل به چند مورد اساسی و منحصر به فرد آن به اختصار اشاره خواهد شد:
۱- خانوادهٔ پدری و مادری بیژن از هواداران و فعالان حزب توده ایران بودند و بیژن در خانوادهای سیاسی پرورش یافت. از ۱۰سالگی در جریان فعالیتهای سیاسی سازمان جوانان حزب توده ایران قرار می گیرد و در ادامه تاسال ۱۳۳۲ به فعالیتهای خود ادامه می دهد. پس از کودتای ۲۸ مرداد تا سال ۱۳۴۴، چند بار دستگیر و زندانی می شود. اما با وجود سالها فعالیت در حزب و هزینههایی که به خاطر حزب توده متحمل گشته بود -و از سوی دیگر، از طریق خانواده اش، وابستگیهایی به حزب داشت که در بالا به آن اشاره شد- بعد از کودتای ۲۸ مرداد انفعال رهبران حزب توده در مقابله با شاه و حمایت از مصدق را مشاهده و از طرف دیگر ارتباط حزب با شوروی و انقیاد رهبران حزب در برابر این کشور، بیش از پیش جزنی را از این حزب دور کرد و به یکی از منتقدان سرسخت آن تبدیل کرد.
۲- همچنین در زمانی که در سازمان فداییان نظریات طیف احمدزاده به طور کامل از طرف اکثریت غالب به عنوان برنامهای خدشهناپذیر پذیرفته شده بود، او اولین کسی بود که با نگارش جزوههای گوناگون، استراتژی ”مبارزهی مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک” را به بوتهی نقد کشید. ممکن است امروز این تلاش در جهت تغییر در روش و شکل مبارزهی فدائیان، بی اهمیت و بدیهی به نظر بیاید ولی در صورت نگاه دقیق به فضای آن زمان، مشاهده خواهیم کرد که این جهتگیری، در آن شرایط که گرایش مثبت نسبت به مبارزهی مسلحانه در اقصی نقاط دنیا و نیز جامعهی ما وجود داشت، کار بسیار سخت و بزرگی بود. بیژن اما علیرغم اینکه در زندان و تحت کنترل شدید مامورین بود، این تغییر در سیاست کلی را به صورت هوشمندانهای، گامبهگام پیش برد و در نهایت، این استمرار در نقد سیاستهای غالب در سازمان و پیگیری مصرانهی آن، یکی از مهمترین عوامل تغییر نظرسازمان چریکهای فدائی در جهت پذیرش دیگر اشکال مبارزه بود و به تبع آن دیگر هواداران مبارزه ی مسلحانه هم به اهمیت روشهای دیگر مبارزه پی برده و آن را به کار بستند.
٣- بیژن جزنی در زندان نظریهی “مخالفت با دیکتاتوری شاه” را مطرح کرد که در زمانهی خود بسیار جسورانه بود و حتی با مخالفتهای بسیار شدیدی در میان کادر رهبری سازمان همراه شد. از بدو اعلام موجودیت چریکهای فدایی خلق، سیاست رسمی سازمان “سرنگونی رژیم شاه” بود و این استراتژی جزنی که حدود سه سال بعد از آن مطرح شد، کاملاً تابوشکنانه بود و بیگمان کمترشخصی جسارت بیان آن را در خود میدید.
۴- بیژن جزنی اولین کسی بود که در اوائل دههی ١٣۵٠ پیش بینی کرد که آیت الله خمینی برای هدایت مبارزهی ضدشاه از شانس بالائی برخوردار است. او در جایی نوشته بود: “با این پیشینه، خمینی از محبوبیت بی سابقه ای در میان توده ها، به ویژه صاحب کاران خورده بورژوا، برخوردار است و با امکاناتی که برای فعالیت نسبتا آزاد سیاسی در اختیار دارد، از شانس بی سابقه ای برای موفقیت برخوردار است”.
۵- رفیق بیژن سالهای کودکی و نوجوانی خود را در یک خانوادهی تودهای گذرانده بود و بیشک نوع نگاه حزب توده و اهمیتی که سنتاً این حزب برای فعالیتهای کارگری و عضوگیری از اقشار کمدرآمد قائل بود، تا پایان عمر همراه او باقی ماند. لذا این نوع نگاه در میان سازمان چریکهای فدایی که عضوگیری خود را از میان دانشجویان انجام میداد و در واقعیت اهمیتی به تودهایتر و کارگریتر شدن خود نمیداد، بسیار نادر و از این جهت حضور این نگاه ضروری بود. در خاطرات و نوشتههای اعضای سازمان میبینیم که این ضعف تشکیلاتی ازطرف اکثر کادرها و رهبرهای آن دوره مورد غفلت قرار گرفته بود و جزنی از معدود کسانی بود که به گفتهی بسیاری، به این ضعف بارها اذعان کرده بود.
نظرات سیاسی و فکریای که در بالا به آنها اشاره شد، تنها از یک شخصیت و کادر سیاسی باتجربه، کارآزموده و پخته، همچون رفیق بیژن جزنی برمیآمد که این خود نتیجهی زندگی و تربیت در یک محیط سیاسی، تجربهی تشکیلاتی فراوان، مطالعه، تجربه و فعالیت در شرایط آزاد سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ و شرایط کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و بعد از آن و نیز اصلاحات ارضی و اعتراض طرفداران خمینی و سرکوب سالهای ۱۳۴۲ ومهمتر از همه ارتباط با نیروهای گوناگون سیاسی همچون حزب توده و جبهه ملی و برخی نیروهای مذهبی بود. به علاوه استعداد و توانایی و خلاقیت فردی او در تبیین و تدوین نظرات و سیاست های راهبردی و کاربردی، از بیژن جزنی کاراکتری ساخت که نامش نمادی از یگانگی میان گفتار و کردار تمام انقلابیانی است که تا پای جان در راه هدف خود مبارزه کردند و سرسختترین مخالفانشان هم امروز دیگر نسبت به حقانیت نفس مبارزهی آنها علیه رژیم شاه، ایثار و شجاعت، صداقت میان گفتار و کردار و اهداف آزادیخواهانه و برابریخواهانهی آنها کوچکترین تردیدی ندارند.
1 Comment
بیژن جزنی در جایی نوشته است دیگر به چه معنی است، یعنی دقیقا در کجا نوشته است؟