روز ۲۱ فوریه، روز جهانی زبان مادری است. نهاد فرهنگی معتبر جهانی یونسکو در کنفرانس عمومی سالانه خود در سال ۱۹۹۹ بود که سرانجام چنین روزی را روز جهانی زبان مادری اعلام کرد و آن را از تصویب اعضای خود گذراند. ۹ سال بعد از این ابراز اراده، که کمک به تنوع زبانی و فرهنگی در جهان تعریف شده بود، مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در تداوم و تکمیل این اقدام، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان ها نام گذاشت. این برآمد های جهانی، پاسخی بودهاند به درخواست صد ها میلیون انسان در جهان که زبان های مادری شان از دیر بازمورد اجحاف و تبعیض دهها حکومتی قرار دارند که جملگی این تبعیض انسان ستیزانه را با داعیه پاسداری از “زبان رسمی” آن کشورها اعمال می کنند. اعلام روزی از سال به عنوان روز جهانی مادری، هیچ مبنایی نمی توانست داشته باشد جر اینکه جهان ما با چالش بزرگی در این زمینه مواجه است. و ایران ما، متاسفانه یکی از میدان های عمده چنین چالشی است و در زمره معدود کشورهایی که، این روز جهانی حتی وارد تقویم رسمی آن نشده است! با درنظر داشت تقسیمات علمی زبان های جهانی، در ایران چند زبان کاملاً متفاوت با زبان فارسی و حتی چندین زبان غیر فارسی اما هم تبار با این زبان وجود دارد که همگی به درجات متفاوت مورد تحقیر قرار دارند و آموزش به آنان، جملگی ممنوع.
زبان مادری،هویت نخستین هرانسان است. زبان، تنها مجرای بیان اندیشه نیست، محمل اندیشه و خود اندیشه است. زبان، فکر می سازد و تفکر می پروراند. بازداشتن کودک پا گذاشته به مدرسه از شروع آموزش به زبان مادری، زبانی که آنرا می داند و جزو ذاتش است و با همان هم جهان را کشف کرده است، اگر نگوئیم که کور کردن استعداد های نخستین و کودکانه او، دستکم کند کردن شکوفایی فکری وی است. این، چیزی نیست جز ستم ناروا براو، جز اعمال تبعیض در حق وی در مقایسه با همسالانی که برای آنان زبان مدرسه و زبان مادری یکی است و در نتیجه، چیزی نیست جزعلیه پیشرفت معقول و آهنگین این انسان مورد تبعیض. این، کشنده انگیزه است در کودک برای آموختن، و مایه ایی برای گریزانی او از فضایی که منطقاً باید کانونی باشد برای نشاط کودکانه اش.
اما تحمیل یک زبان به انسان و واداشتن او به اینکه ذوق هنری و ادبی و خلاقیت های فکری خویش را به زبانی جز زبان مادری عرضه کند، در عین حال جفایی است بزرگ به آن زبان مادری! زیرا که آن زبان با این مشرب تحمیل شده بر آن، از یکی از استعدادهای خود پرورده اش برای غنامند شدن خود محروم می شود. رشد هر زبان تابعی است مستقیم از کمیت و کیفیت سرایندگان، نویسندگان و اندیشمندانی که تولید شان با آن زبان است. آبشخور پیشرفت، توقف و پس روی زبان ها نیز در چنین واقعیتی نهفته است. توانمندی زبان ها چه از نقطه نظرغنا بخشی به گنجینه آن از طریق آفرینش واژه های نو و ترکیبات تازه لغوی و چه بهبود و نوسازی ساختاری در بیان زبانی، نه از طریق زبان عامیانه روزانه، که توسط اهل فکر و فرهنگ و هنر آن زبان ممکن است. وقتی آموزش آدمی نه با زبان مادری خویش که با زبانی جز آن باشد و رشد فکری او با زبانی غیر از زبان مادری صورت گیرد، معنی عملی آن چیزی نیست جز محرومیت این زبان مادری از یکی از استعدادهایش برای غنا یابی. ایران ما یکی از نمونه های این ناهنجاری ظالمانه است.
زبان ها از نقطه نظر حقوقی هیچ امتیازی نسبت به یکدیگر ندارند، زیرا که انسان ها متساوی الحقوق هستند و دقیق تر، باید که چنین باشد. هیچ زبانی را نمی توان به زور و اتکای حقوق و قانون بر زبان دیگر برتر دانست. اما از سوی دیگر نمی توان زبان ها را از نظر حد پیشرفتگی آنها برابر و هم سطح تلقی کرد. و این منطق واقعی، البته تنها حاصل تاریخ طی شده است که عمدتاً نه در مسیر حقوقی که در طریق زور و تبعیض پیش آمده است. این نابرابری در وجه اصلی خود، همانا ناشی از تبعیض و سرکوب یک زبان به سود زبان دیگراست. در این مقایسه، زبان هایی را داریم با بیشترین امکانات خودی و وام گیری های عمدتاً تبعیض گرایانه از فرزندان زبان های دیگر برای رشد وشکوفایی شان، و زبان هایی هم روبرو با انواع تبعیض ها و تنگناهای منجر به درجازدن و پس رفتن ها. همانی که، متاسفانه در ایران شاهدش هستیم؛ به سود یک زبان و به ضررآن دیگری ها.
کشوری که دارای تنوع ملیتی و قومی است، کشوری است چند زبانه؛ درست آنچه که ایران ما است. چنین کشوری به زبان مشترک ارتباطی نیاز دارد که تاریخ طی شده ولو آلوده به زور و تبعیض، یکی از آن ها را رو آورده و تثبیت کرده است. این زبان مشترک با غنامندی امروزین خود حاصل همه اهل فرهنگ و اندیشه آن کشور است و نه فقط محصول تلاش کسانی که مادرزادی به آن زبان تکلم می کنند. این زبان مشترک به هزینه سنگین تاریخی و همگانی به موقعیت امروزین رسیده است پس هیچ دلیلی وجود ندارد که این ثروت مشترک ملی رها شود و زبانی با هزینه سنگین تازه بخواهد جای آن را بگیرد. زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان از چنین خصوصیتی برخوردار است و چونان زبان مشترک کنونی، می تواند و منطقاً می باید هم مشترک همه ایرانیان باقی بماند. اما آن را رسمیت دادن انحصاری و زبان های دیگر کشور را “لهجه های محلی” نامیدن، همانا ابقای وضع نا بهنجار و ستمگرانه و فرهنگ ستیزانه تاکنونی است که ادامه آن حتی به بهای تداوم سیاست سرکوب یک قرنی گذشته نیز ناممکن می باشد.
تنوع زبانی کشور ما یکی از ثروت های استراتژیک عمومی ما است که ایران را محل پیوند چندین کشور منطقه کرده و می تواند برای همه مردمان این کشورها مبادله علم و ثروت بار آورد. ایران به اتکای چنین ثروت ملی می تواند به کانون عمده فرهنگ منطقه بدل شود. تنظیم مناسبات دمکراتیک در حوزه زبانی خود کشورما نیز، عامل گرهی در امر وحدت همه ساکنان کشور و از مبانی تحکیم دمکراسی در ایران فردا می باشد. دریغ است که چنین ثروت وفرصتی جای خود به نفرت دهد.
ما گرامیداشت روز ۲۱ فوریه – روز جهانی زبان مادری را فرصتی می دانیم تا بار دیگر بر بهره گیری بهینه از این ثروت ملی تاکید کنیم و بار دیگر با محکوم نمودن سیاست های تبعیض گرایانه حاکم بر سیاست و فرهنگ کشور نسبت به زبان های غیر فارسی در ایران، قاطعانه بر تغییر این سیاست ها پای بفشریم. از بین بردن تبعیض و سرکوب نسبت به چندین زبان مادری در ایران، نه تنها فقط در یک ایران دمکراتیک بدون هر گونه سیستم مستبدانه در آن شدنی و عملی است، بلکه در همان حال یکی از شروط دمکراتیزاسیون ایران و نهادینه کردن دمکراسی در میهن مشترک ما، رفع چنین تبعیضات و نابرابری ها است. تبعیض زبانی، ستیز با انسان است و یک فرهنگ کشی آشکار.
گروه کارملی– قومی سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) ۲۱ فوریه ۲۰۱۳ برابر با سوم اسفند ۱۳۹۱