رژیم شاە با شروع دهە پنجاە میلادی و بالا رفتن قیمت نفت در بازاراهای جهانی و پابەپای احساس قدرتی کە در زمینە اقتصادی داشت و ناشی از تغییرات دهە چهل شمسی معروف بە انقلاب سفید هم بود، در سال ١٣۵٣ با ایجاد حزب رستاخیز در فکر قبضە تمام عیار قدرت سیاسی در کشور افتاد. شاە مغرور از پیشرفت های اقتصادی ایران و کسب درآمد هنگفت مالی ناشی از فروش نفت، آنقدر احساس قدرت و اعتماد بە نفس می کرد کە دیگر نیازی بە مشارکت دیگران در خود احساس نکند. او با سرعت تمام پیش بە سوی ایجاد نظامی می رفت کە بە قول خودش حد وسط میان کاپیتالیسم غربی و کمونیسم روسی بود، نظامی کە از مشخصەهای آن حذف آزادیهای فردی و بخش خصوصی مستقل بود و حاکمیت با تسخیر فضای عمومی و اقتصادی و زیر عنوان تمدن بزرگ می خواست راە ویژە خود را بە جهانیان نشان دهد.
بە نظر می رسد همین منطق در نظام جدید بعد از انقلاب، یعنی جمهوری اسلامی هم، بنوعی تکرار شد. جمهور اسلامی هم در فکر راە سوم است، و مشخصە این نظام جدید، نە شرقی ـ نە غربی بودن آن با خصوصیت اسلامی شیعی است. اما چیزی کە این حاکمیت را در دهە پنجاە عمر خود از رژیم شاە جدا می کند، نە احساس قدرت در بعد اقتصادی، بلکە در بعد سیاست خارجی و نفوذ منطقەای است کە هستە سخت قدرت را بە آنجا رسانیدە کە بتواند مانند نیمە اول دهە پنجاە شمسی در فکر تکرار تجربە شاە و حذف “آخرین دیگران” باشد.
البتە فرق فاحشی کە وجود دارد عدم اعلام یک حزب منحصربفرد از طرف جمهوری اسلامی است، بە همین جهت تمرکز قدرت بشیوە دیگری دارد شکل می گیرد. در ایران تحت حاکمیت تئوکراتیسم، تنوع احزاب بشیوە خاص و اولیە وجود دارد و همین بە این منجر می شود کە توتالیتاریسم زمان شاە تکرار نشود. در واقع ما با تمرکز قدرت در حاکمیت روبرو هستیم و همزمان با نوعی پلورالیسم در بطن جامعە، آن هم در دو سویە اصلاح طلب و اصولگرا. در صورتیکە در زمان شاە بنوعی قدرت سیاسی هم در بطن حاکمیت و هم در پهنای جامعە یکدست شد.
حال این سئوال پیش می آید کە آیا جمهوری اسلامی در مرحلە بعدی، وارد فاز برچیدن احزاب موجود هم خواهدشد یا نە، و بە این ترتیب تجربە زمان شاە را در اعلاء فرم خود تکرار خواهد کرد یا نە؟
باید گفت کە این امکان بسیار ضعیف است. بە چند دلیل خیلی سادە: اولا اینکە جمهوری اسلامی قادر بە حذف قطعی همە نیروهای شرکت کنندە در انقلاب بهمن از صحنە نیست، دوما اینکە انقلاب دیجیتالی چنین شرایطی را فراهم نمی آورد و سوم اینکە ساختار اقتصادی ایران طوری نیست کە بتواند دنیای خارج را تا حدود زیادی از عرصەهای متنوع خود حذف کند و آنرا مختص بە کشورهای خاصی کند.
بنابراین آنچە بیشتر قبل انتظار است نوعی تجمیع قدرت در هرم حاکمیت است و نوعی چندگانگی در بستر اجتماعی. و همین حاکمیت را همیشە با معضل پس راندن تاثیرات این چندگانگی در هرم حاکمیتی مواجە می کند. همین امر منجر بە این می شود کە همیشە امکان تاثیرگذاری جامعە بر روند مسائل درون حاکمیتی فراهم شود و بنابراین راە تنها بە پایین مختص نشود. در واقع تنها آنگاە راە بە پایین محدود خواهد شد کە پلورالیسم نسبی موجود در بطن جامعە هم بکلی مسدود شود.
پس اگرچە جمهوری اسلامی در بعضی خصوصیات خود بە منطق عمر رژیم شاە در دهە پنجاە نزدیک می شود، اما فعلا عین همان تجربە را تکرار نمی کند.