چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۲:۵۴

چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۲:۵۴

ما دوباره جوان می‌شویم!
مهدی جان منتظرتم... خیلی زیاد، می‌گذارمت روی دوشم، مثل همان روزها با هم فریاد می‌کشیم، ما پذیرای ظلم نیستیم، ظلم هر کسی! و ما باز جوان می‌شویم...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: رحیم قمیشی
نویسنده: رحیم قمیشی
در ضرورت عاجل مذاکره مستقیم ایران با ایالات متحده آمریکا
به اعتقاد ما، ضروری و حیاتی است تا مردم ایران، جنبش‌های مدنی و صنفی و سازمانهای سیاسی به موازات مبارزات پیگیر خود برای حل مشکلات و بحران های گوناگون کشور،...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی اتحاد جمهوری‌خواهان ایران
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی اتحاد جمهوری‌خواهان ایران
باز می گردم
بگذار بدوم   بگذار باور کنم که، بر می گردم و این خیال  نیست. سراسیمه، پر شتاب، با شوق شهری که بود، و خواهد بود، به خانه برمی‌گردم. 
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
اسماعیل عبدی مجبور به ترک ایران شد
 اسماعیل عبدی بعد از خروج از ایران در مورد شرایطی که او را مجبور به خروج از کشور کرد، می گوید: «سپاه پاسداران از من شکایتی کرد. پرونده‌ام که به...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
معلمان و حق قانونی اعتراض و تجمع
اخبار و شواهد برخی شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی چند روز پیش گروهی از معلمان بازنشسته در پایتخت نشان می‌دهد برای پراکنده کردن و پایان این تجمع از اسپری فلفل...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: فریبا نظری
نویسنده: فریبا نظری
ناقوس نتردام
هوای مه آلودیست... و باغ انبوه و پوشیده از درختان... صبح زود است. صدای عوعوی سگ‌ها به گوش می‌رسد و «ما» کشیدن گاوان و ناله‌ی گوساله‌ها از گوشه‌ی دیگر باغ...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
غزه ویران شد، اما حماس دست نخورده مانده است
پس از آغاز آتش‌ بس، مشخص شد که حماس همچنان نوارغزه را در کنترل خود دارد: نیروهای امنیتی و مقامات را کنترل می‌کند و از نظر مردم منفور نشده و...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: سوزان امان، نیکولای آنتونیادیس و تئور شرودر- برگردان رضا کاویانی
نویسنده: سوزان امان، نیکولای آنتونیادیس و تئور شرودر- برگردان رضا کاویانی

تجمع غیرقانونی!

گذشته از روش های متفاوت٬ یک چیز مشخص بود: این بار دیگر دعوا سر رأی نبود. سر اصل حکومت بود. تقریباً همه مردم٬ همان نگرانی را داشتند که این بار٬ مهندس موسوی را به عرصه انتخابات کشانده بود: آری٬ همه می فهمیدند که جمهوریت در خطر است

اگر از میدان فردوسی تا میدان آزادی را یک خط فرض کنیم و دو خط به موازات آن در دوسه کیلومتر بالاتر و دوسه کیلومتر پایین تر بکشیم٬ تقریباً در تمامی این منطقه در فاصله چند قدمی و در سر هر چهاراه٬ انواع نیروهای ملبس به لباس هایی با رنگ و فرم متفاوت٬ و نیز لباس شخصی ها٬ با سپر٬ کلاه٬ جلیقه٬ باطوم معمولی و باطوم برقی و چوب و کابل های کلفت و پرتاب کننده گاز اشک آور در دسته های چهار پنج نفره تا دهها نفره در هم می لولیدند و در انتظار پذیرایی از هم میهنان خود بودند.
مردم در دو طرف خیابان آزادی در حرکت بودند و هرلحظه به تعداد آنها افزوده می شد. همه می دانستند که برای راهپیمایی آمده اند٬ اما از حضور این همه نیرو٬ وحشت کرده بودند. گه گاه سیل موتورسواران با لباس فرم خاص رژه می رفتند و فضا را برای جمعیتی که سیما و رفتارشان نشان می داد قشر تحصیلکرده یا دانشجوی مملکت هستند٬ رعب آورتر می کردند.
کم کم مردم در قسمت های مختلف انبوه می شدند و انگشتان پیروزی بالا می رفت. نیروهای ضد شورش نیز با باطوم بر سپر می کوبیدند و به مردم حمله می کردند. مردم دست به گریز می زدند و آنان که پای رفتن نداشتند٬ ضربات باطوم بر سر و صورتشان فرود می آمد. موتورسوارها نیز در دسته های بیست سی نفره٬ به طرف تظاهر کنندگان می آمدند و از اگزوز موتور آنها صدایی شبیه شلیک گلوله می آمد تا مردم را در هراس بیاندازد. اما پس از نخستین حمله ی نیروهای ضد شورش٬ دیگر ترس مردم می ریخت. زنان و مردان در حالی که کتک می خوردند٬ فریاد اعتراض سر می دادند و به باطوم بدستان می گفتند اخر چرا می زنید؟ مگر ما هموطن شما نیستیم؟ مگر چه می خواهیم؟ گاه نیز کار به فحاشی و ناسزا گویی می کشید.
پس از هر هجوم٬ صفوف مردم پراکنده می شد و دوباره دسته های دهها و گاه صدها نفره تشکیل می شد. اما نظم تظاهرات کنندگان به هم خورده بود. نیروهای ضد شورش نیز بسیار نامنظم و آشفته بودند. برخی از لباس شخصی ها که گویا فرماندهی عملیات را برعهده داشتند٬ نیروهای ملبس به فرم های مختلف را موقتاً سازمان می دادند. آنها گاه نام خانوادگی افرادی از این نیروها را صدا می کردند و به آنها می گفتند که کجا بروند. این افراد معمولاً مجهز به بی سیم بودند و شاید از مرکزی که با هلیکوپترها هم در تماس بود٬ دستور می گرفتند.
پلیس می کوشید در بدترین شرایط هم عبور و مرور خودروها قطع نشود. اما ترافیک و توقف خودروها٬ پوششی برای تظاهرکنندگان در هنگام فرار ایجاد می کرد. با این حال در برخی مسیرها٬ رفت و آمد به کلی قطع شد و نیروهای ضد شورش بر سر خودروها فریاد می زدند که به خیابان های فرعی بروند و مسیر را خلوت کنند.
بسیاری از نیروهای ضد شورش٬ سیاهی لشکر بودند. برخی از آنها سعی می کردند گوشه ای از خیابان را پیدا کنند و با سپر و باطوم خود در آنجا ناظر صحنه ها باشند. اما برخی از لباس شخصی ها٬ در تعقیب یکی از میان تظاهرکنندگان٬ حتی از دسته خود جدا می شدند و از موانع خط ویژه اتوبوس می پریدند تا ضرب شست خود را به آن فرد نشان دهند و کینه شخصی خود را ارضاء کنند. در مقابل٬ نیروهایی هم بودند که از مردم درحال فرار خواهش می کردند دورتر بروند تا یگان وارد عمل نشود. گویی خودشان هم از این یگان می ترسیدند. یکی از جالب ترین صحنه ها٬ موتورسوار دارای لباس فرمی بود که چشمان خودش نیز در اثر گاز اشک آور شلیک شده می سوخت و مردم از او خواستند موتورش را در خیابان بگذارد و به آتشی که مردم در پیاده رو افروخته بودند نزدیک شود تا در اثر دود آتش٬ تأثیر گاز اشک آور خنثی شود.
دوستی و دشمنی طرفین از هم٬ موقتی و بسته به موقعیت بود. یکباره در اثر یک برخورد خوب نیروهای ضد شورش٬ مردم برای آنها دست می زدند و شعارهایی نظیر «نیروی انتظامی٬ حمایت٬ حمایت» یا «برادر ارتشی٬ چرا برادر کشی» می دادند و هورا می کشیدند. لحظه دیگر در اثر یک برخورد دیگر٬ آنها را هو می کردند و حتی متأسفانه گاه پاره آجر به طرفشان پرتاب می کردند. در یک هجوم و عقب نشینی٬ باطوم یکی از نیروها به دست مردی افتاد. مرد چند قدمی فرار کرد و سپس باطوم را به طرف پلیس پرتاب کرد که به سر یکی از تظاهرکنندگان خورد. مردم نیز در هنگام فرار٬ دشمن حساب می شدند. آنها به خیابان های فرعی می رفتند و در مقابل پلیس٬ موانعی ایجاد می کردند که گاه سطل زباله شهرداری بود. سطل را آتش می زدند و از فاصله ای دورتر٬ پاره آجر پرتاب می کردند. تظاهرکنندگانی که مانند آنها جوان و ماجراجو یا احساسی نبودند٬ آنها را از این کار منع می کردند. اما جوان ها جای ضربات باطوم را نشان می دادند و پرهیز از خشونت را یک سویه نمی پذیرفتند. برخی از همین فرار کردگان٬ دوباره به صورتی بسیار عادی به سمت خیابان اصلی می آمدند٬ از کنار یا از میان نیروهای ضد شورش می گذشتند٬ و دوباره خود را به تجمعی دیگر در خیابان اصلی می رساندند. آنها در این بازگشت٬ دیگر نه دشمن٬ بلکه عابر پیاده محسوب می شدند و نیروهای ضد شورش آهسته یا با فریاد از آنها می خواستند که سریع تر بروند و محل را ترک کنند. هم آنها و هم دیگر عابرین و رهگذران٬ ممکن بود چند قدم جلوتر دوباره مورد هجوم پلیس قرار بگیرند یا با ماشین آب پاش٬ سراپا خیس شوند. حتی تماشاگران روی بالکن ها و پشت پنجره ها٬ و نیز مسافران اتوبوس ها و وسایل نقلیه – که بسیاری از آنها برای تظاهر کنندگان دست تکان می دادند و علامت پیروزی می دادند – از ماشین آبپاشی که می چرخید و مردم را پراکنده می کرد٬ در امان نبودند.
به تصویر کشیدن این آشفته بازار دشوار بود. نه به این خاطر که مردم خود در جنگ و گریز دائمی بودند٬ بلکه نیروهای ضد شورش نیز به سمت کسی که می خواست با دوربین یا موبایل خود وقایع را ثبت کند٬ خصمانه تر حمله می کردند و دوربین یا موبایل را می گرفتند و لااقل عکس و فیلم آن را پاک می کردند. حتی بر سر ساکنان محل که می خواستند از بالکن منازل خود عکس بگیرند٬ فریاد می زدند و آنها را تهدید می کردند. اما در صفوف خود نیروهای ضد شورش٬ افرادی بودند که لابد برای گزارش به مقامات٬ فیلمبرداری می کردند.
ساکنان محل٬ به ویژه در خیابان های فرعی٬ واکنش بسیار مثبتی نسبت به تظاهرکنندگان داشتند. آنها گاه تماشاچی بودند و گاه در خانه را می گشودند تا به فرار کنندگان پناه دهند٬ از آنها پذیرایی و حتی پرستاری کنند. گویا در محلی نزدیک به میدان آزادی٬ در یکی از منازل حدود سی مجروح پناه آورده بودند و تمام ملحفه های سفید آن محل برای مجروحین مورد استفاده قرار گرفته بود. برخلاف ساکنان محله های اطراف٬ کسبه از این اوضاع ناراحت بودند. اما کارمندان شرکت ها٬ لااقل با تعطیل کار و تماشای صحنه٬ با تظاهرکنندگان همدردی و همراهی می کردند.
رهگذران برخوردهای متفاوتی داشتند. یکی از ادامه تظاهرات هر روزه٬ ابراز نارضایتی می کرد. پیرمردی با نیروهای ضد شورش که به او گفته بودند «حاجی٬ زودتر برو وگرنه دچار اراذل و اوباش می شوی» به جروبحث پرداخته بود که «کدام اراذل و اوباش؟ این ها ملتند. همین الآن اگر شما رویتان را آنطرف بکنید٬ مردم همین پیاده رو شعار می دهند». نیروهای ضد شورش جلوی مردم را می گرفتند و آنها را از رفتن به طرف آزادی باز می داشتند یا آنها را وادار می کردند که نماد سبز یا سیاه را از خود جدا کنند. دختری می گفت گلویم درد می کند و این پارچه را به همین دلیل بسته ام و آن را باز نمی کنم. زنی گریه می کرد که «آخر بی انصافها! بچه من آنجاست. نباید بروم او را پیدا کنم»؟ اما نیروهای ضد شورش از حرف زدن با مردم و بحث کردن با آنان خودداری می کردند. گویی آنان که می خواهند آتش عداوت را در میان ملت دامن بزنند٬ این دروغ را به خورد آنها داده بودند که مهربانی مردم و درددل کردن با آنان٬ تاکتیک کودتای مخملی است!
برخوردهای هر دو طرف لحظه به لحظه خشن تر می شد و این بسیار بد بود. یکی از فرماندهان لباس شخصی٬ به مافوقی در آن سوی بی سیم٬ در مورد نامشخصی گزارش می داد که با کلت به آن فرد شلیک کرده٬ اما او به داخل پارک فرار کرده است. یکی از تظاهرکنندگان که به حالت بیهوشی افتاده بود٬ توسط چند نفر از تظاهرکنندگان که دست و پایش را گرفته بودند حمل می شد تا با وسیله ای او را به یک مرکز درمانی ببرند. با آن که یک آمبولانس و درمانگاه سیار در آن نزدیکی مستقر شده بود٬ اما فرد مجروح توسط مردم به خیابان فرعی برده شد تا خودرویی پیدا شود و او را به بیمارستانی ببرند. نیروهای ضدشورش گرچه مانع حمل این مجروح نشدند٬ اما یک لباس شخصی باطوم به دست٬ به همقطار خود گفت که این صحنه سازی را می بینی؟ یکی از میان مردم گفت: خجالت بکشید! کدام صحنه سازی؟ مگر نمی بینید چطور از گوش و صورتش خون جاری است؟ در نقطه ای نه چندان دورتر٬ یکی از لباس شخصی ها پیشانی اش شکسته بود و در همانحال می کوشید دوست لباس شخصی خود را که در صدد انتقام بود٬ آرام کند.
تظاهرکنندگان انگیزه ها و افکار مختلفی داشتند. بسیاری از آنان روش اعلام شده مهندس موسوی را در پرهیز از خشونت به صورت دقیق به کار می بردند. حتی گروهی در یکی از حملات نیروهای ضد شورش٬ در کنار یکدیگر روی زمین نشستند و آنان را آچمز کردند. نیروهای ضد شورش این جمع حدود صد نفره را محاصره کردند٬ ولی نمی دانستند با آنها چه برخوردی باید بکنند. سرانجام محاصره را رها کردند و به دنبال دسته ای دیگر از تظاهرکنندگان رفتند.
برخی از تظاهرکنندگان به ویژه جوانان کم سن و سال٬ دوست داشتند هرچه به دستشان می رسد به طرف پلیس پرتاب کنند٬ چیزی را بشکنند یا آتش بزنند. برخی خیابانهای فرعی پوشیده از آجرهای پودر شده بود. برخی از افراد میانسال می گفتند اینها که مثل ما در جبهه نبوده اند. خورده اند و خوابیده اند. اگر لازم باشد با آنها درگیر شویم٬ یک روزه بساطشان را جمع می کنیم. مسن تر ها عقیده داشتند که آنها هم بخشی از همین ملت هستند. حتی اگر ما را بزنند٬ باز باید دوستشان داشته باشیم تا یک روز حقیقت را بفهمند. این واقعیت تلخی بود که دو طرف درگیر٬ یکدیگر را درک نمی کردند. هیچ تلاشی هم (مثلاً از طریق توزیع اعلامیه یا انجام سخنرانی) برای آشنایی آنان با هم انجام نشده بود. این آشفتگی٬ دو طرف را از هم دورتر می کرد.
گذشته از روش های متفاوت٬ یک چیز مشخص بود: این بار دیگر دعوا سر رأی نبود. سر اصل حکومت بود. تقریباً همه مردم٬ همان نگرانی را داشتند که این بار٬ مهندس موسوی را به عرصه انتخابات کشانده بود: آری٬ همه می فهمیدند که جمهوریت در خطر است.

۳۰/۳/۸۸

تاریخ انتشار : ۱ تیر, ۱۳۸۸ ۸:۲۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

به بهانه قتل علی رازینی و محمد مقیسه (ناصریان)، قضات بیدادگاه های جمهوری اسلامی

جنایت کاران و متجاوزان به حقوق اساسی مردم، فارغ از مقام و درجه‌ای که دارند، باید در دادگاه‌های علنی و با رعایت کامل قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی و داخلی محاکمه و پاسخگو شوند. از همین منظر، هرگونه ترور و قتل‌های اراده‌گرایانه نیز باید به‌طور قاطع محکوم شود.

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ما دوباره جوان می‌شویم!

در ضرورت عاجل مذاکره مستقیم ایران با ایالات متحده آمریکا

باز می گردم

اسماعیل عبدی مجبور به ترک ایران شد

معلمان و حق قانونی اعتراض و تجمع

ناقوس نتردام