هر کلمه در هر زبان معنایى خاص را افاده مىکند و تصورات و تصدیقات معینى را در ذهن تداعى مىکند.اما کلمات در طول تاریخ تفکر و اجتماع بشرى به دنبال تغییر افکار و دستاوردهاى جدید علمى و همچنین کشفیات تازه تاریخى از بار معنایى گذشته تخلیه و براى القاى معناى دیگرى مورد استفاده قرار مى گیرند.نام بابک مبارز آذربایجانى نیز در طول تاریخ چنین تحولى را پشت سر گذاشته و همه نسلها در پس ذهنیت خود با شخصیتى که آن کلمه معرفى مىکند مواجه شدهاند.بابک تا سالها در نگاه منابع عربى مورد جفا بوده و تاریخهایى که در دربار خلفاى بنىعباس نوشته شده بودند سعى در تخریب این شخصیت در افکار عمومى مسلمین داشتهاند.در مقابل ادبیات رسمى عرب جریانى به نام شعوبیه در میان فارسیان شکل گرفته بود که در کل توجه به قوم فارس را در سایه اساطیر مد نظر قرار داده بود. این جریان نیز به حرکت بابک و همرزمانش به عنوان نهضتى شعوبى مىپرداخته است. حکومت پهلوى که سعى در عربستیزى و اسلامستیزى داشت بیشتر به قرائت شعوبى نظر داشت. جمهورى اسلامى نیز این کلمه و معناى تاریخى آن را بسان بسیارى از کلمات و واقعیات تاریخى معلق نگه داشته بود.
نسل جدید ملت ترک پس از قریب به یک دهه فعالیت مستمر در اواخر سالهاى هفتاد به سراغ بابک رفت. این نسل از طرفى به کند و کاو در واقعیت تاریخى شخصیت بابک و مبارزهاش با مهاجمان آن روزگار پرداخت و از طرف دیگر او را به عنوان یکى از سمبلهاى مبارزاتى آذربایجان برگزید. از آنجا که بابک در سرزمینهاى تاریخى آذربایجان به مبارزه مشغول بوده است و قلعهاش تقریبا در مرکز آذربایجان قرار مىگیرد و با توجه به تجلیلى که برخى مورخان و روشنفکران مبارز در دهههاى اخیر از او کردهاند بهسرعت بابک در معنایى جدید بار دیگر در سرزمین آذربایجان نامدار شد.
از سال ۱۳۷۹ تا ۸۲ صدها هزار نفر هر سال در پایان هفته دوم تیرماه در قلعه بابک در شهرستان کلیبر گرد هم آمدند و ارتفاعات کوهستانى آن شهرستان را تبدیل به محلى براى ابراز خواستههاى فرهنگى و اجتماعى ترکان کردند. مردم در دو روزى که در آنجا بودند ضمن تشکیل کمونهاى کوچک (بدون توجه به موقعیت اجتماعى و اقتصادى افراد) فرهنگ- زبان و هنر ترکى را به نمایش مىگذاشتند. گاهى اجتماعاتى بزرگتر نیز تشکیل مىشد و مردم در سخنرانىهاى کوتاه مسائل آذربایجان و جامعه ترک کشور را بیان مىکردند.همزمان با این اجتماعات سازمانهاى غیر دولتى مختلف نیز با برنامههایى که براى این دو روز داشتند چهره و هدف مسالمتآمیز جریانى را که خود را در قلعه بابک نشان مىداد بیشتر عیان مىکردند.به عنوان مثال در سال ۸۲ یک گروه طرفدار محیط زیست با مستقر کردن اعضایش در کوهستان به پاکسازى محیط از آلایندهها مشغول بود.
معناى جدید و روشنى که از بابک امروز در اذهان ترکها شکل گرفته به واقع کاملا با تحولى که در ذهن ترکها انجام گرفته است همخوانى دارد و بنابراین زدودنى نیست.ملتى که امروز بیرق هویتخواهى بلند کرده است طى یک پروسه تاریخى و فکرى طولانى به آن رسیده است و نتایج بهدست آمده آنقدر عینى و ملموس و همچنین مفید براى پیشرفت و هماهنگى با دنیاى مدرن و دموکرات هستند که تجربه ۱۵ ساله اخیر ثابت کرده است ترکها نه تنها از آن صرفنظر نخواهند کرد بلکه آن را به عنوان تنها راه حل برگزیدهاند.
حکومت جمهورى اسلامى از سال ۱۳۸۳ با ایجاد پادگان نظامى در منطقهاى که قلعه بابک در آنجا قرار دارد و نیز با بستن جادههاى منتهى به کلیبر در هفته دوم تیرماه از اجتماع مردم در ارتفاعات کوهستانى اطراف قلعه جلوگیرى مىکند.ماموران دولتى فعالیتهاى بازدارنده را تا شهرهاى مختلف آذربایجان امتداد داده و در این شهرها با دستگیرى فعالین ترک و یا تهدید گروههایى که قصد عزیمت دارند سعى در جلوگیرى از اجتماع مسالمتآمیز و قانونى مردم داشته و دارند.
اما حکومت ایران نیز مثل سایر همتایان تاریخیش تکرار تجربه نامبارکى را مىآزماید که شکستش بر عقل بشر امروز مسلم است. همانگونه که در بالا ذکر شد بابک تنها به عنوان سمبلى براى مبارزه انتخاب شده است. مبارزهاى که بعد از تحولى بزرگ در ذهن ترکها از قشقاییستان تا آذربایجان پدید آمده است. در حقیقت ترکها متوجه غفلت خود از فرهنگ و زبان مادریشان در دوره مدرن شدهاند و دیگر هیچ راه بازگشتى براى ایشان جز هویتخواهى وجود ندارد.هر گونه سد راه براى این جریان ایستادگى در مقابل تاریخ است.تجمع قلعه بابک درست از سال ۸۳ که حکومت راهها را بست تبدیل به یک جریان مقاومت شد. مقاومت در مقابل قدرتى که از حق اولیه انسانها مانند حق اجتماع انسانها در کنار یکدیگر جلوگیرى مىکند.هر چقدر فشار حکومت بیشتر مىشود اتحاد ترکها و توافق ایشان بر خواستههاى حداقلى و طبیعىشان جدىتر مىشود.بنابراین امروز هیچ ترکى از رفتن یا نرفتن به قلعه بابک صحبت نمى کند بلکه سخن از چگونه رفتن است.
بعد التحریر: نمىتوان از قلعه بابک حرف زد و از دلاورانى که هر ساله بیرق از دیگرى گرفته و چراغ آن قلعه را زنده نگه داشتند سخن نگفت. امروز عباس لسانى وارد چهارمین هفته اعتصابش شد. نمىدانم چه حالى دارد بدن نیمه جانش. امروز چنگیز بختآور اعتصاب آغاز کرده است.اما حتى از محل نگهدارى غلامرضا امانى اطلاعى ندارم. بیشتر از ۱۵۰ نفر دیگر نیز در زندانهاى مختلف آذربایجان زندانیاند.هنوز هیچ روشنفکر فارسى از عمق فاجعهاى که در سرزمینم در حال وقوع است خبر ندارد یا نمىخواهد بداند و هنوز هیچ دولتى در دنیا نسبت به سلامت عباس لسانى و وضعیت حقوقى دهها زندانى ابراز نگرانى نکرده است.