اخیرا در صحنه سیاسی ایران از طرف اصلاح طلبان سخنانی ایراد گردیدهاند که نشان از تعمیق نگرش آنان نسبت به روندهای جاری کشور، و استراتژی نحوه برون رفت از این بحران دارد. به عنوان نمونه می توان به سخنان سه چهره برجسته آنان اشاره کرد. رفسنجانی در سخنرانی خود در مشهد گفت که اگر مردم ما را نمی خواهند باید برویم! کروبی در جواب سئوال یک روزنامه فرانسوی که پرسیده بود با توجه به وجود نیروهای واقع گرا و عقلانی در میان اصولگرایان تا چه حد احتمال همگرائی اصلاح طلبان و اصول گرایان در صحنه سیاسی ایران برای حل بحران کنونی وجود دارد، جواب داده بود که مگر قدرت در دست آنان است تا بتوان به چنین راه حلی امیدوار بود! و خاتمی نیز اخیرا در سخنانی به این نکته اشاره کرد که علی نخستین امام شیعیان اگرچه از طرف خدا و محمد پیامبر مسلمین به عنوان نخستین خلیفه انتخاب گردیده بود، اما با توجه به اینکه مردم وی را نخواستند از پذیرفتن این پست امتناع ورزید، و آن را به دیگران واگذار کرد.۱
چنین سخنانی علاوه بر اینکه نشان از ادامه راه توسط اصلاح طلبان در ایران دارد، اما در همان حال نکتهای را برجسته می نماید (بویژه در سخنان کروبی) که جای تامل بیشتر دارد. و آن این است که حاکمان امروزین ایران در اساس نه حتی جناح اصولگرا، بلکه نیروهای دیگر و بویژه سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و مافیائی می باشند که با استفاده از قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی خود ارکان قدرت سیاسی را در نظام جمهوری اسلامی در دست گرفتهاند، و بی توجه به هر مسئله دیگری، آنی را پیش می برند که خود می خواهند. هم چنین اقرار کروبی به تضعیف شدید نیروهای اصولگرا در تعین سیاست و راستاهای جاری کشور، باز می تواند نشان از آن داشته باشد که در آینده ما شاهد روندهای اعتراضی بیشتر در جناح اصولگرا باشیم. وضعیت چنین می نمایاند که همگرائی اصولگرایان با کودتاچیان و سکوت آنان (که ناشی از تعهد ایدهئولوژیک آنان به رهبری و ترس از فروریختن ارکان کشور بود) دیگر به منوال سابق پیش نرود، و ادامه اعتراضات مردم، تعمیق بیشتر جنبش و سیاستهای خطرناک جناح امنیتی ـ نظامی آنان را هرچه بیشتر به مقام اعتراض جلو براند. سخنان اخیر لاریجانی و اظهار نگرانی بیشتر مقامات مذهبی کشور خود نشانههائی از این روند می باشند.
اما اینکه این روند احتمالی تا چه حد می تواند کودتاچیان را به عقب نشینی وادارد، خود جای تامل جدی دارد. زیرا که نه نظامیان چنین برنامهای را در نظر دارند، و نه حتی شاید مقام رهبری در جمهوری اسلامی دیگر قادر به این امر باشد. ترس از مقاومت نظامیان و امنیتیها در ایران که می تواند به جنگ داخلی و آنارشیسم منتهی شود، نگرانی دیگری است که دامن کسانی مثل خامنهای را گرفته است. و شاید چنین کسانی چنین امری را بیشتر از وضعیت موجود برای خود خطرناک ارزیابی کنند.
نظامیان و امنیتیها با داشتن اهرمهای مستقیم سرکوب و سلاحهای مدرن نظامی، مستقیما به تحمیل اتوریته خود بر تمام فضای کشور دست می زنند. امری که برون رفت از آن زیاد آسان نمی نماید.
زیرنویش:
۱ـ تمام این سخنان نقل به معنی می باشد.