تصاویری که مدتهاست در ارتباط با شکنجه و ضرب و شتم زندانیانِ زندان اوین در شبکه های مجازی و تلویزیونی پخش و از طریق مجریان و مفسران تحلیل و تفسیر می شود، تنها گوشه کوچکی از اعمال شکنجه گران رژیم است، و همانند برخوردهایی است که در بسیاری از مراکز انتظامی و اداره آگاهی همه روزه اتفاق می افتد. کسانی که به چنین مراکزی (کلانتریها، اداره آگاهی و دیگر مراکز انتظامی) گذرشان افتاده باشد شاهد ضرب و شتم های حتی شدیدتر از آنها، بر روی معتادان و خرده فروشان مواد مخدر و برخی دزدانی می شوند که برای سیر کردن شکم خود و خانواده شان اقدام به دزدی کرده اند.
قدر مسلم شکنجه در زندانهای اوین و گوهر دشت و… بر روی زندانیانِ سیاسی کاملن متفاوت و فراتر از آن چیزی است که در فیلمهای ویدئویی بیرون آمده و شاهد آنها بوده ایم، است. بنابر گفته ها و نوشته های بسیاری از زندانیان سیاسی که زمانی خود قربانی شکنجه گران بوده و یا شاهد شکنجه همبندان خود بوده اند اعمال شکنجه ها بر روی زندانیان سیاسی، متفاوت با آن چیزی است که اخیرا شاهدش بودیم. از این رو بدون اینکه شکنجه های پخش شده اخیر را کم اهمیت قلمداد کنیم و بدون اینکه در خوی و منش حیوانی شکنجه گران تردیدی به خود راه دهیم و از دهشتناکی اعمال شکنجه ها بکاهیم یک واقعیت را نباید از نظر دور بداریم، و آن اینکه در هیچ دوره ای از تاریخ رژیم فاسد ایران، شکنجه زندانیان سیاسی، مانند دوران و سالهای۶۰ تا ۶۷ نبوده است.
گزارشهای مستندی که از این دوره وجود دارد، و روایتهای بسیاری از زندانیان دهه ۶۰ در خارج و داخل، به ویژه روایت آقای محمد علی عمویی با سابقه ۳۷ سال زندان، (رکودار نخست زندانی سیاسی ایران و جهان) و… زندانیانی که شانس یارشان بوده و جان سالم به در بردند، همچنین گزارش یکصد صفحه ای گالین دوپل، نماینده سازمان ملل گواه بر آن است که، شکنجه های تکان دهنده روحی و فیزیکی زندانیان بصورت سیستماتیک ماهها و گاهی سالها بر روی زندانیان اعمال شده است.
شکنجه بر روی قربانیان به گونه ای بوده که تعدای از آنها همه روزه آرزوی مرگ می کردند و بسیاری نیزاز زندانیان اقدام به خودکشی کردند که شکنجه گران مانع از مرگ آنها می شدند تا بازجوها برای رسیدن به اهداف کثیف شان یعنی تخلیه کامل اطلاعاتی قربانیان، شکنجه را ادامه دهند. درباره شکنجه در این دوره روایتهای بسیار مهمی بصورت مکتوب و شفاهی در اختیارمان قرار گرفته است.
شکنجه با زدن کابل بر کف پاها و پشت زندانیان به صورت مستمر و همه روزه ادامه می یافت و سپس آویختن سرو ته و به اصطلاح بستن دستبند قپانی بر زندانی آویزان از سقف که تمام مفاصل و عصبها وعضله هایش در حال گسستن و پاره شدن قرار می گرفتند و به گردش در آوردن قربانی، معلق بصورت دوار در فاصله زمین و سقف، مدت زمان طولانی ادامه میافت، در واقع مهمترین ابزار شکنجه بوده که ماهها بر روی زندانیان اعمال میشد. در ادامه شکنجه، قربانی یا کشته می شد و یا بعد از گرفتن اعتراف به دست میرغضبها به جوخه های اعدام سپرده می شد. و در مواردی هم با نشاندن زخمی عمیق بر جسم و روح زندانی که نتیجه شکنجه و نگهداری در بندهای انفرادی بود، پس از اتمام دوره محکومیت، زندانی شانس خروج از دخمه های آدمکشی را به دست می آورد.
به باور من حتی در قتلهای زنجیره که با هدف حذف فیزیکی روشنفکران بر روی قربانیان اعمال می شد، شکنجه همانند سالهای ۶۰ به بعد نبوده است. قربانیان قتلهای زنجیره طبق نظریه سعید امامی وبا فتاوی آیات عظام، باید حذف می شدند، به همین خاطر سوژه ها را پس از به دام انداختن بدون وقعه به قتل می رساندند. در برخی از آنان شکنجه هایی اعمال شده بود مانند سعیدی سبرجانی و پیروز دوانی که پس از شکنجه در ظرف اسید انداختند و داریوش فروهر و همسرش که توسط درخیمان سلاخی شدند و به فجیع ترین شکل ممکن کشته شدند.
اکنون که فیلمهای ویدئویی از شکنجه زندانیان در زندانهای رژیم رسانه ای شده و دادگاه حمید نوری به عنوان فردی جنایتکار که در بطن کشتارهای سالهای ۶۷ به بعد در زندان گوهر دشت بوده است، و اسناد و مدارک موثق از سوی زندانیان و خانواده های زندانیان در اختیار دادستان استکهلم در ارتباط با جنایتهای حمید نوری قرار گرفته لازم است با استفاده از اطلاعات موجود و امکاناتی که در اختیار آگاهان سیاسی و طرفداران حقوق بشر و… قرار دارد جنایتهای رژیم را در ادوار گوناگون هر چه بیشتر افشا کرده و مجامع جهانی از جمله سازمان دفاع از حقوق بشر را از حقایق شکنجه ها و کشتارهای زندانیان سیاسی بیشتر مطلع کنیم.
به یاد داشته باشیم بار سنگینی که رفقای شهید بر دوش تک تک ما قرار داده اند، و وظیفه دشواری که در راه پیشبرد اهداف آنان و رساندن پیام شان به نسلهای آینده که بر عهده ما قرار دارد، لحظه ای نباید آنها از یاد ببریم.
ا – آشنا