در بین تمامى تشنج هایى که توسط ربیس جمهور احمدى نژاد به وجود آمده است ، رویکرد هاى غرب د رمقابل ایران تنها توسط یک پیش فرض تایید شده اند:اثر یک طرز سیاست واقعأ یک پارچه که در آن تسلط یک رژیم، که با حمایت مردمى محکم و غیر قابل تغییر شده است.بقا وپایدارى انقلاب اسلامى مورد تعهد و پاسدارى واقع مى شود، تهدید هاى مطرح شده از جانب ریاست جمهورى در جهت واضح ادا کردن آرای عمومى فرض مى شود و
در عوض تمامى چشم ها بر روى عراق به عنوان عامل بى ثباتى در منطقه معطوف مى گردد.
استنباط از حکم مذهبى ،سیاسى محمود احمدى نژاد بر روى مردم کشورش توسط تفسیر نامه بریتانیا فیلتر شده است.در منطق افراد معقولى مثلlord Philips از Sudbury ،یک دموکرات ازادى خواه که تصدیق و ارادت او نسبت به دموکراسى آزادى خواهانه به نظر مى رسد که تا بیشتر ازخاور میانه توسعه نداشته باشد،و کسى که سال قبل ، از شهرت رییس جمهور در عدم آلودگى به مفاسد و صلاحیت براى کشورى که توسط” سابقه عمیق نشاط ،معنویت و “ خود متمایز و بر جسته شده است مدافعه کرد.هر چند lord Philips ، هنوز پس از کمک بى همتاى ریاست جمهورى در ثبات و پایدارى هسته اى و یاد بود کشتار هاى همگانى، بر روى این نظریات پا فشارى می کند، تا حدى از میزان اطمینان او کاسته شده است.باوجوذ این که ،براى هزاران ایرانى داراى نظر مخالف ،کسانى که داراى تصور به خصوصى از”سابقه عمیق نشاط،،معنویت رژیم هستند ،چنین عرصه هاى اظهار نظر رسمى به شکل تاراج کننده اى پوچ و تو خالى انگاشته مى شود.
در عین حال چنین نگرش هایى دید گاههاى غربى را به سوالى در خصوص اصلاحات در ایران مسحور کرده اند.هر چند بسیارى از طرفداران مداخله روشنفکرانه در ایران ،راه حل ملى را در حرکت سیاسى دیده اند،تحت عنوان یک جریان مردمى تئوکراتیک هدایت شده توسط اقلیت ضعیفى از اصلاح طلبان که اساس فرهنگى آن –حرکت دانش آموزى-تحت تهاجم شدید است.گرایش واقع گرایانه،که خوشبختانه در وزارت امور خارجه سیر صعودى دارد ،روش هاى درمان قدیمى بر پایه ى ثبات و انطباق را ترجیح مى دهد.این گونه فرض مى شود که امید به تغییرات توسط گروهى از میانه روهاى سست عقیده در حدود حریم داخلى دولت ایران است .
ولى تکیه بر روى فرقه بندى هاى متنا قض از خدا سالارى در کشور ،سیاست غرب را بر روى یک اطلاعیه ى کاذب متمرکز مى کند.انکار کر دن واقعیت نیروهاى مخالف سیاسى کاراسانی است ،تفسیر دوباره اى از ایران،آشَکار مى کند که پر ثمره ترین دور نما از تغییر و دگرگونى داخلى از محیط خارج از رژیم حاکم نشات می گیرد.
بزرگترین تصور غلط ایرانیان ترکیب قومى کشور را در بر مى گیرد.یک تجزیه گرایى به مرکزیت تهران ،گنجایش اجتماع فارس حاکم را مورد اغراق و مبالغه قرار مى دهد ،در حالی که در واقعیت این میزان شاید کمتر از ۵۰ درصدجمعیت ایران را در بر گیرد.فارس ها خود را در میان مخلوطى از گروههاى نژادى و قومى طورى مکان یا بى که حضور آنها تنها راى سیاسى را مجاز مى کند، که تا حد زیادى مورد عدم قبول غرب واقع شده است.تقریبأ ۲۵ درصد کشور ایران متشکل از آذرى ها است که برادران قومى همسایه شان در آذربایجان هستند.در کنار آنها ،۶ میلیون بلوچى وجود دارند که در بلوچستان متمر کز شده اند ، ۸-۵ میلیون کرد و اجتماع بزرگى از ترکمن ها ، تا آن اندازه بزرگ هستند که تهران را به دومین شهر بزرگ ترک نشین دنیا تبد یل کنند.انجمن Henry Jackson اخیرأ ادعاهاى ۵ میلیون عرب شیعه را که در نواحى نفت خیز خوزستان –اهواز متمرکز شده اند پر رنگ تر کر ده است.
اقوام غیر متجا نس ایرانى کمترین اتحاد یا اطمینانى به سهیم شدن در دولت ندارند.تهران با اعمال سیاست سرکوب و آزار و شکنجه ،و با مهار کردن اسلام اصولى و بنیادین به سمت یک عقیده ماوراناسیونالیسم فارسى چنگ خود را محکم کرده است.قلمرو اهواز، از زمان انقلاب،مورد تخریب محیطى ، قومى و ترس سیاسى حاکى از یورش هاى بعثى در خلیج عرب در طول مرز عراق واقع شده است.دزسال۲۰۰۶ شاهد قطع تلفن و ارتباطات اینترنتى ،وضع مقررات ممنوعیت عبور ومرور و روسرى عربى «چفیه»و… بوده است.در بلوچستان جمعیت بومى با تهاجمى روبرو میشود که به طور مشئومى علائم آشناى مصادرهء زمین،تاثیر موثر ساکنان فارس زبان و مهاجرت اجبارى را در بر مى گیرد.
سکوت کر کننده جهان ،عوامل تغییر شکل دهنده ى سیاست عملى و تبعیض موجود در خاورمیانه را همچون آیینه اى منعکس مى کند.قدرت هاى منطقه از قبیل روسیه،که در ظاهربه اندیشه ى پان عربى اظهار علاقه مى کنند ،سست شده اند ،در صورت عدم همکارى ،زمانی که با تهاجم ایرانیان بر این مردم مواجه مى شوند ،ادعاى نمایندگى و طرفدارى مى کنند. پیشامد سال ۲۰۰۵زندانیان سیاسى اهواز شامل کسانى مى شد که در نتیجه اخطارهاى داده شده در دمشق دستگیر شدند.براى چپ گرایان غربى و هیئت هاى دیپلماتیکی«camel corps» ،به طور مشابه، این موضوع ،دید آنها را نسبت به مسایل خاور میانه که به طور خاص توسط یک منشور فلسطینى مشاهده مى شوند،دگرگون مى کند.با این حال این نکته جالب و قابل ذکر است که عرب هاى ایرانى تنها از بخش کو چکى از حقوق کسانى که در ساحل غربى ساکن هستند ،برخوردارند.از آنجاییکه منطق ظاهرى تهران در عدم رفتار صحیح با اهوازى ها،عقیده اى است که آنها تحت عنوان “دست نشاندهى دول خارجى“و طرح هاى شاهنشاهى بریتانیا وانمود مى کنند،عدم توجه به بخش غربى به طرز بى رحمانه هاى طعنه آمیز خواهد بود.
با این حال اگر پیامد بلا واسطه غفلت و سستى ما اجازه دادن به تخلفات سیستماتیک و اصولى و منظم از حقوق بشرى بوده است ،پیامد عمیق تر آن ناشى از غفلت ورزیدن از ابعاد سیاسى کشمکش هاى داخلى ایران بوده است.تا آن اندازه که در غرب اظهار شده است ،امیال و آرزوهاى اقوام و اقلیت هاى ایرانى با تجزیه طلبى و فرقه گرایى اشتباه شده است.با این حال برنامه کار آنها ،عقیده اى کامل و متناوب و به طرز فزایندهاى منسجم را که براى اصلاح کشور در جهت متحد کردن اجتماع بزرگ تر سیاسى آبستن شده است ،ابراز مى کند.
از خوزستان ،حزب اتحاد دموکراتیک ،یک ساختار فدرال(ایالتى) را، با ایجاد تغییر شکل در روابط میان اسلام و حوزهء فعالیت عمومى ،تر ویج مى کند.حزب دموکراتیک کردستان ایران(PDKA)براى “ایرانى دموکراتیک،آزاد و صف بندى نشده”شامل “تفکیک میان دین و سیاست” و “برابرى زنان و مردان” مبارزه مى کند.هر دو گروه ادعاى حمایت از حزب مردم بلوچستان را که داراى عقاید مشابهى هستند، مى کنند. نویسنده ،محمود على چهره گانیاین گونه استدلال کرده است که تهاجم فارس ها یک “جنبش فرهنگى “را در میان مردم آذرى به وجود آورده است،که در نتیجه یک اجتماع به یک باره در سکوت را مجبور به تفکر و اندیشه در مورزد “تغییرات ریشه اى“ در شکل کشور مى کند.UNPO”سازمان اقوام و ملل نمایندگى نشده” با روشن کردن نیاز براى ادراک دموکراسى و حقوق بشرى در ایران” در مقابل “ادامه دادن به تبعیض اصولى و سیستماتیک اجتماعى، نژادى و فرهنگى“ میدانى را براى تغییر عقاید پیشنهاد کرده است که نتیجه ،یک مفهوم اخلاقى واقعى و چالش عقلانى در مقابل ارتودوکسى مخابره شده از تهران است.
مراجع مرتبط با اقلیت هاى ایرانى ،که تحت تاثیر عقیده اى بیگانه در رابطه با خلوص اسلامى-فارسى ناتوان شده اند ،سر چشمه اى براى آغاز فعالیت دموکراتیک ،خارج از هر دو پارامتر انقلاب تئو کراتیک و فصاحت و بلاغت ناسیو نالیسم عربى ،گشو ده اند.غرب،بیش از اندکى ،در ادعاى واهى نسبت به رییس جمهور احمدى نژاد ،انحصارى از یک مرجع قانونى و مشروع،که بر پایه و اساس سیاسى ِ به سرعت در حال نزول و آمار گرایانه استوار است، شتابزده بوده است.
با توجه به این آرای پیشنهادى،تفسیر دو باره اى از ایران باید پاسخى تازه به بحران جارى هسته اى ،نه با سوق دادن ما به سمت ضربه اى براى جنگ،بلکه با تقویت کردن سیاستى محکم و قوى در منطقه به شکل غیر اعتذارى بر پایه ویژگى هاى دموکراتیک آزادى خواه،شکل دهد.قدرت هاى غربى در جهت متعادل کردن ادعاهاى تجزیه طلبانه،مى توانند در جهت ایجاد ار تباطات پرورش داده شده در میان گروههاى اقلیتى فعالیت کنند،از دید یکپار چه اى از اصلاح و تغییر حمایت و پشتیبانى کنند و بر اعتبار یک آواى آزادى خواهانه در پیشاپیش اجتماعات نا راضى بیافزایند.
ایران در مو قعیتى بس بحرانى قرا دارد.با همراهى تهران در از میان بردن قالب معنوى و فر هنگى براى اتحاد ملى،قصور غرب از در گیر شدن در این مساله،خطر یک آتش سوزى قومى را که مى تواند منطقه اى وسیع تر را در بر گیرد،از میان بر داشته است.دور نمایى از یک ایران هسته اى مو جودى به حد کافى مهیب و تر سناک است،کشورى شکاف خورنده که تحت تاثیر دهشت از هم گسیخته شده است،همچنین بسیار مهلک است.بدینسان،ایران مثال بالقوه ى دیگرى از جام کهن مقدسِِ ِ”استقامتِ” خاور میانه اى در حال لغزش از میان انگشتان ما ،از بد بینى واقع گرایانه که در پایان ثابت می شود که تا آن اندازه واقع گرایانه نبوده است،عرضه مى کند.اکنون زمان آن براى غرب فرا رسیده است که به تفسیر دوباره ى ایران اجازه ى فراهم آوردن در گیرى مجدد با در بر گرفتن امکان دموکراتیک، را بدهد.
نوشته Gabriel Glickman ۱۳فوریه۲۰۰۶
منبع:
http://zope06.v.servelocity.net/hjs/sections/middleeast/document.2006-02-13.0189254628