حزب تودە ایران در مقالەای در نامە مردم زیر عنوان ‘نتیجە انتخابات ٩۶، پیشروی سرمایەداری نئولیبرال’١ درک و ارزیابی خود از انتخابات دورە دوازدهم ریاست جمهوری در ایران و روندهای اقتصادی و طبقاتی آن را ارائە دادە است. در این مقالە بطورکلی پیروزی حسن روحانی، مصداق پیشروی و تحکیم بیشتر سرمایەداری نئولیبرال در ایران ارزیابی شدە است، و در یک نگاە بسیار بدبینانە نتیجە پیشروی این نوع از سرمایەداری در ایران را گسترش فقر بیشتر در میان مردم ایران ارزیابی کردە است.
گمانی در این نیست کە نئولیبرالیسم در هر کجا کە بە روند اقتصادی مسلط تبدیل شدە است، علیرغم افزایش ثروت در جامعە، اما تودەهای مردم فقیرتر شدەاند و بر فواصڵ طبقاتی افزودە شدە است. و این از سرشت نئولیبرالیسم ناشی می شود کە با بازکردن دست بازار و عدم کنترل اجتماعی بر فعالیتهای اقتصادی، ارزش اضافی تولید شدە بە سمت جبهە سرمایەداران سرازیر می شود. اما در این واقعیت هم گمانی نیست کە نئولیبرالیسم با حضور خود بە افزایش ثروت کمک کردە است، و دهە هشتاد میلادی و تجربە ریگانیسم و تاچریسم نمونە بارز آنند.٢
در این سطح، نویسندە این متن با تحلیل حزب از تاثیرات طبقاتی (و نە اقتصادی) پیشروی سرمایەداری نئولیبرال درک متفاوتی ندارد، اما آنجا کە بە تاثیرات سیاسی پیشروی نئولیبرالیسم در ایران و پس لرزەهای آن برمی گردد، درک متفاوت می شود. واقعیت این است کە حزب تودە بە پیامدهای سیاسی این پیشروی کم بها می دهد و سعی می کند آن را تحت تاثیر پیامدهای طبقاتی آن لاپوشانی کند. هرچند کە حتی در بعد اقتصادی نیز، پیشروی نئولیبرالیسم در مقایسە با ساختار اقتصادی موجود در کشور، می تواند ثروت بیشتری تولید کند. بگذریم، بگذارید دقیقتر بگوئیم!
در مقالە مندرجە حزب چنین آمدە است:
“جناح اعتدالگرا- که برخاسته از لایههای “بورژوازی بوروکراتیک” است- اکنون با ادامهٔ ریاست جمهوری حسن روحانی، دولت اعتدال با پشتیبانی سران رژیم، وظیفه بهوجود آوردن تغییرهایی گستردهتر و عمیقتر در راستای تعدیلهای اقتصادیای نولیبرالی را عهدهدار شده است،… جناح اعتدالگرایی اکنون برای پیشبُردِ منافع کلیدی “بورژوازی نولیبرال” با برداشتن برخی از موانع سیاسی و اقتصادی عمده در حال پیشرَوی است.”
چنانکە مشاهدە می شود مقالە بدرستی بە تغییر بخشی از بورژوازی بوروکراتیک در مسیر بورژوازی نئولیبرالیسم اشارە می کند و نیز بە تلاش این بورژوازی برای برداشتن موانع سیاسی در مسیر پیشروی این نوع از بورژوازی. حال سئوال این است کە چرا حزب از تحول بورژوازی بوروکراتیک ایران بە نئولیبرالیسم نگران است؟ آیا این تحول بە معنای لاغرتر شدن آن نوع از بورژوازی ایران نیست کە در تمامی این سالها مسبب اصلی متورم شدن پدیدە دولت در ایران بودە است و بدترین نوع دولتمداری را ارائە دادەاست؟ آیا این تغییر بخودی خود نمی تواند شکستن پوستە سخت آن نوع از بورژوازی ایران باشد کە بویژە در سالهای قدرتمداری جمهوری اسلامی، پایە اصلی کم تحرکی بخش اقتصادی دولت بودە است؟ گذشتە از این چرا حزب از برداشتن آن موانع سیاسی توسط روحانی و اعتدالگرایان خوشحال نیست کە می تواند باز بە نوعی بە معنای شکستن پوستە سخت ایدەئولوژی اسلام سیاسی موجود در ایران باشد؟ مگر سخنان اعتدالگرایان در مورد تفاهم با دنیا، تاکید بر چهرە رحمانی اسلام و گشایشهای نسبی در مورد ایجاد نهادهای مدنی، خودبخود پدیدە مثبتی نیست و نباید از آنها استقبال کرد؟ چرا حزب تودە ایران از الزامات سیاسی بورژوازی نئولیبرال نمی گوید؟ از آن فرهنگ و منشی کە این نوع بورژوازی می تواند با خود بیاورد و در مقایسە با سیستم ایدئولوژیکی مسلط بر کشور، می تواند جهانی بە تمامی متفاوت باشد؟
مقالە در ادامە می نویسد کە:
“درصورت ادامهٔ پیشروی “سرمایهداری نولیبرال”، منافع اقتصادی سپاه پاسداران نیز یا باید با تغییرهای مشخص ساختارهای نولیبرالیسم اقتصادی منطبق شوند یا اینکه باید برای حفظ موقعیت اقتصادی انحصاریاش، بههر طریقی، جلو این پیشروی را بگیرد. توجهبرانگیز اینکه، سپاه پاسداران- در مقام یکی از قدرتهای اقتصادی غولپیکر کشور- در بهرهبرداری از الگوی نولیبرالیسم اقتصادی همچون سیستم سرمایهداریای از نوع مدرنترین آن در استثمار نیروی کار و منابع طبیعی یکی از پیشتازان بوده است. بدینترتیب، پیشزمینههایی برای تسهیل روند دگردیسی فرماندههای ارشد سپاه از بورژوازی بوروکراتیک به بورژوازی کمپرادور وجود دارند. درحالحاضر پیشبینی دقیق نتیجهٔ کنشوواکنشها میان منافع اقتصادی- سیاسی سپاه پاسداران و “بورژوازی مدرن نولیبرال”، امکانپذیر نیست، اما فعلاً روشن است که- بنا بر هر دلیلی- فرماندههای ارشد سپاه در برابر تصمیم سران “نظام” برای اجازه دادن به ادامه ریاست جمهوری حسن روحانی مانعی بهوجود نیاوردند.”
حزب تودە ایران اذعان دارد کە بە علت همین پدیدە نئولیبرالیسم، منافع اقتصاد سپاە پاسداران یا باید با نئولیبرالیسم اقتصادی منطبق شوند، و یا بە هر طریقی جلو آن را بگیرد، اما معلوم نیست کە چرا حزب تودە از تغییر ساختاری نهادهای اقتصادی سپاە بە نئولیبرالیسم استقبال نمی کند؟! در شرایطی کە سپاە از قدرت و موقعیت نظامی خود برای وارد شدن در بازار و اقتصاد ایران استفادە رانتی می کند، آیا پذیرش معیارهای نئولیبرالیسم بە معنای شکستن این انحصار و وارد شدن سپاە بعنوان یک رقیب (و نە یک انحصارگر) در اقتصاد کشور نخواهد بود، و آیا این پدیدە در مقایسە با وضعیت موجود، یک وضعیت بهتر نخواهد بود؟ آیا این بە معنای تضعیف بنیانهای نظامی ساختار قدرت در کشور نخواهد بود؟ بویژە اینکە اگر این مسئلە را هم در نظر بگیریم کە نئولیبرالیسم اقتصادی بتدریج بر ساختارهای روبنائی موجود نیز تاثیر خواهد گذاشت و بە عقب نشینی بیشتر بینش سیاسی از اسلام منجر خواهد شد، و یا لااقل آن را ضعیف تر خواهد کرد؟ حزب چنان می نویسد کە گوئی وضعیت کنونی اقتصاد سپاە وضعیتی مناسبت تر است تا قرارگرفتن در یک وضعیت نئولیبرالی.
و در ادامه می نویسد کە:
“ادامه برجام و تعلیق تحریمها، راه دستیابی بهسود و ثروت بسیار عظیمی برای لایههای فوقانی بورژوازی ایران است که باعث قدرتمندتر شدن سرمایههای مالی در کشور خواهد شد،… برندهٔ اصلی تداوم برجام و روند هرچند تدریجی تعلیق تحریمها، سرمایههای کلان مالی و تجاری (واردکننده) خواهند بود “
معلوم نیست کە خوانند هنگامیکە این سطور را می خواند باید از تولد برجام خوشحال باشد یا نە! واقعیت این است کە ارزیابی حزب از برجام بە مانند تندروهای ایران یک ارزیابی منفی است، و آنهم تنها بە این دلیل کە برجام باعث فربەتر شدن لایەهای فوقانی بورژوازی ایران می شود و بس! (بە بحث ۴% و ٩۶% درصد مطروحە توسط قالیباف در هنگامە مناظرات ریاست جمهوری توجە کنید!) عجبا کە حزب تودە ایران، چنان درک خود از روندهای سیاسی کشور را بە مسائل طبقاتی تقلیل می دهد کە متوجە تاثیرات مثبت قرارداد مهمی بە مانند برجام بر کل شرایط کشور نیست. گوئی میان اقتصاد و طبقات یک فاصلە ابدی وجود دارد. اصرار حزب بر خوانش صد در صد طبقاتی، چنان بلائی بر واقع بینی آن می آورد کە نقش برجام در مهار تورم چهل درصدی و براەافتادن دوبارە چرخە اقتصادی کشور را نمی بیند، و چونکە برجام را تنها در مسیر فربە شدن بورژوازی می داند، پس بە آن نگاهی منفی دارد. حزب فراموش می کند کە بهتر شدن شرایط اقتصادی در یک کشور، فراتر از وضعیت مشخص طبقاتی، تاثیر مثبتی بر کل شرایط کشور دارد.
اما تناقض دیگر حزب در متن منتشرە در آنجاست کە از بایدهای تحول حتی در سپاە پاسداران می گوید، از بایدهای برداشتن برخی موانع سیاسی و اقتصادی توسط روحانی می گوید (و حتی اذعان می کند کە روحانی برخی از آنها را هم برداشتە است)، اما در بخش پایانی مقالە می نویسد کە “حسن روحانی وعدههایی را در جریان کارزار انتخاباتیاش در مورد تغییرات سیاسی و اجتماعی داده است که برای پیشرَوی “بورژوازی مدرن نولیبرال” ضروریاند. تجربه نشان داده است که اجرای این وعدههای سرخرمن تا بهحال در چارچوب حاکمیت مطلق رژیم ولایت فقیه، امکانپذیر نبودهاند.”
معلوم نیست کە بالاخرە حزب بە این بایدها معتقد است یا بە چارچوب ناشکستنی ولایت فقیە. معلوم نیست کە چرا حزب علیرغم قوی تر شدن جریان گرویدە بە نئولیبرالیسم در ایران، چرا بە جای امید بە پیروزی آن در مقابل اصولگرایان واپسگرا، آیە یاس می خواند!
نهایتا اینکە مواضع منتشرە در این مقالە نشان می دهد کە حزب تودە ایران دارد همان اشتباە دوران انقلاب را تکرار می کند. در آن دوران برای بە عقب راندن لیبرالیسم، حزب تودە بە پشتیبانی از خط مذهبی موجود در انقلاب پرداخت. خطائی فاحش کە قبل از هر کس چپها چوب آن را خوردند. حزب در این مقطع بهتر است از تکرار این خطای تاریخی خود دوبارە بپرهیزد و بپذیرد کە لیبرالیسم، حال در هر وجە آن و با هر تظاهر و نمود خود، از سیستم مذهبی موجود بر ایران مترقی تر است و چنانچە خود حزب هم در این مقالە بدان اشارە کرد است (از پیشروی بورژوازی مدرن نئولیبرال گفتە است)، حضور بورژوازی مدرن نئولیبرال، بسیار بیشتر بر انحصارگری سپاە، بورژوازی بوروکراتیک و تسلط انواع نهادهای ریز و درشت مذهبی ـ اقتصادی بر کشور می چربد.
بگذارید تحت عنوان مبارزە با نئولیبرالیسم بار دیگر بە دامان دفاع از نهادهای قرون وسطائی درنغلتیم. چپ با لیبرالیسم قرابت بیشتری دارد تا با مذهب، آن هم اسلام سیاسی.
سئوال بزرگ و اساسی این است: اگر در شرایط فعلی اعتدالگرایان ـ اصلاح طلبان در ایران پیشروی نکنند، پس کی پیشروی بکنند؟ آیا در شرایط موجود، عدم پیشروی اعتدالیون ـ اصلاح طلبان بە معنی پیشروی اصولگرایان و بویژە جناح تندرو آنان نیست و نخواهد بود؟ آیا حزب تودە ایران عملا، با نوع نگاە خود بە تغییرات موجود در ایران، در کنار واپسگرایان قرار نگرفتە است؟ البتە حزب تودە ایران برای اینکە بە توجیە این موضعگیری نادقیق خود بپردازد از قبل با طرح نگاە خاصی بە اعتدالیون و اصلاح طلبان، فاتحە آنان را می خواند. حزب می نویسد کە:
“جناح اعتدالگرایی اکنون برای پیشبُردِ منافع کلیدی “بورژوازی نولیبرال” با برداشتن برخی از موانع سیاسی و اقتصادی عمده در حال پیشرَوی است. جناح اعتدالگرایی که چهار سال پیش بر محور روحانی-رفسنجانی بهصورتی علنی و در انتخابات ۱۳۹۲ بهوجود آمد، طی این مدت بخش عمدهٔ اصلاحطلبها و “اصولگرایان معتدل” را جذب و در خود هضم کرده است.”
بە این جملە متناقض توجە کنید “جناح اعتدالگرایی اصولگرایان معتدل را جذب و در خود هضم کردە است!” مثل این است کە در تعریف ماە بگوئیم “ماە ماە است!” آخر مگر همین اعتدالگرایان از ابتدا همان اصولگرایان معتدل نبودند؟! حال بقیە بحث را فعلا ول کنیم کە معلوم نیست بر اساس چە پایەای این چنین فاتحە بخش عمدە اصلاح طلبان را برای همیشە خواندە است! متاسفانە حزب تودە کماکان بر اساس همان بستر ٧۶ با اصلاح طلبان و اصلاح طلبی برخورد می کند، و متوجە ضربات سخت و محکمی نیست کە در دوران احمدی نژاد بر آنها وارد شد. حزب بر اساس یک درک نادرست از آنان کماکان انتظار حملە و پیشروی مداوم را دارد، درست بمانند دهە هفتاد! گوئی اصلاح طلبان برای همیشە در آنجائی اند کە بودند! و این چە درک نادرستی از متد لنینی تحلیل مشخص از شرایط مشخص می تواند باشد.
کلام آخر اینکە، نویسندە این سطور معقتد بە نئولیبرالیسم نیست، اما در شرایط مشخص ایران برای شکست انحصار مذهبیون بر بنیانهای کشور، شرایطی فراهم آمدە است کە بخشی از نظام بناچار تن بە وجود معینی از تغییرات دادەاند کە در بعد اقتصادی با نئولیبرالیسم پیوند برقرار می کند. اگر بحث اساسا تحول سیاسی در کشور است و نە تحول اقتصادی، باید از نئولیبرالیسم در سطوح معینی استقبال کرد. عقب نشاندن ساختارهای نظامی و بنیادهای مذهبی چنگ انداختە بر کشور، با ورود نئولیبرالیسم امکان پذیرتر می شود. در غیر اینصورت، آنان قدرت بلامنازع اقتصادی و از این طریق طبقاتی و سیاسی خود را کماکان حفظ می کنند و این بە معنای ادامە وضع موجود می باشد.
———————-
زیرنویس:
١ـلینک مقاله نامه مردم: http://tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3531-1026-3-8-10
٢ـ ریگان در دوره ریاست جمهوری خود ابتکارات سیاسی و اقتصادی فراگیری را به کار بست. سیاستهای اقتصادی او، از کاهش نرخ مالیات برای افزایش رشد اقتصادی، کنترل کردن عرضه پول برای کاهش تورم، مقررات زدایی از اقتصاد، و کاستن از هزینه کردن دولت حمایت میکرد. سیاستهای اقتصادی او منجر به کاهش تورم از ۱۲٫۵٪ به ۴٫۴٪ و نرخ رشد اقتصادی متوسط سالانە واقعی ۳٫۴۴٪ شد.