شدت تلاطم بازار
ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا یک سیاست کاملاً تهاجمی علیه ایران در پیش گرفته اند. آنها واردات نفت از ایران و مبادله با بانک مرکزی ایران را ممنوع اعلام کرده اند. به نظر می رسد آنها فشار بر جمهوری اسلامی ایران را از هر سو چنان افزایش دهند که مردم احساس کنند شیرازه اقتصاد کشور دارد از هم می گسلد.
بهای دلار به دو برابر قیمت آن در چند ماه پیش رسید. هجوم برای خرید املاک، بازار مستغلات را بشدت داغ کرده و هیچ روز نیست که قیمت خانه های فروشی نسبت به روز قبل تغییر نکند و بیش از همه در تهران و قم. بحث انتخابات مجلس هیچ شوقی در مردم نیافکنده و آنچه بر سر زبانهاست موضوع نرخ دلار و طلا و بالا رفتن نرخهاست. قیمت سکه طی مدتی کوتاه از ۶۰۰ هزار تومان به یک میلیون تومان و حتی بیشتر رسید و روز بعد بشدت سقوط کرد. هیچ اطمینانی به ثبات قیمت ها در بازار طلا و ارز و مستغلات نیست. نوسان روزانه قیمت گاه به ۱۰ درصد رسید.
بخشی از تلاطم دست ساز است
این که حجم معاملات در بازار سرمایه و به طور کلی خرید و فروش مؤسسات با رکود چشمگیر مواجه است و بازار سرمایه یکی از ساکت ترین دوره ها را پشت سر می گذارد دلیل دیگری است برای اینکه همه تلاطم موجود در بازار طلا و ارز و مسکن را نباید ناشی از تحریم ها دانست. این تلاطم تا حد قابل ملاحظه ای ناشی از عملکرد حکومت و همسویی آن با سمت تأثیر عوامل خارجی نیز هست.
برخی، از جمله احمد توکلی، می گویند انگیزه این بوده است که در این گیر و دار بخش عظیمی از نقدینگی موجود در جامعه خیلی سهل تر از آنچه تصور می شد به مالکیت دولت درآید و یا اصلاً ربوده شود. این که مسوولین دولتی از شروع جهش دلار و طلا در اواخر دیماه مداخله نکرده و بعد از یک هفته نرخ تازه اعلام می کنند با منطق اقتصادی خوانائی ندارد. امکان سوء استفاده های کلان کاملا وجود داشته است. به علاوه در این هیر و بیر جحم بزرگی از نقدینگی هم مفت مفت به خزانه دولت رفت. و دولت سخت نیازمند آن بود. می دانیم که حجم پول در گردش، نسبت به اوایل سال ۸۹، از جمله به دلیل یارانه ها، حدوداً ۴ برابر شده است. این که هیچ آماری از میزان و تزریق، لحظه تزریق و قیمت فروش ارز توسط دولت به بانک ها و صرافی ها منتشر نمی شود یک نشانه عمده از وجود و امکان سوء استفاده های کلان است. اما از ولوله ای که در شهر افتاد می توان ابعاد نجومی پول های مصادره شده را حدس زد.
تاثیر روانی تحریم ها عامل اصلی تلاطم
ولی در هر حال اساس التهاب موجود در بازار ارز، طلا و املاک، ناشی از بی اعتمادی عمومی به آینده و به توان حکومت برای حفظ ثبات اقتصادی است. اما رفتار دولت از یک سو و جنگ تبلیغاتی فوق العاده مؤثر غرب دامنه تلاطم را بشدت گسترش داده است.
این که بدبینی نسبت به آینده اقتصاد و پیش بینی رکود بیشتر کسب و کار به سقوط ارزش ریال و افزایش ناگهانی تقاضا برای ارز بیانجامد امری کاملاً طبیعی است. در شرایطی که اعتماد عمومی به صلابت سیستم بانکی لطمه دیده است تصحیح نرخ بهره بانکی، به خصوص در کوتاه مدت، نمی توانست به حد کافی در کاهش تقاضا مؤثر شود. حرف مخالفانِ دولت که این تأخیر را موجب اصلی تلاطم های اخیر میدانند زیاد قابل قبول نیست. در بازارهای مالی پیش رفته تاثیر تغییر نرخ بهره بر بازارها بسیار کندتر از تاثیر تغییر نرخ غیرشناور برابری ارزهاست. بروز اولی به ماه و بیشتر و بروز دومی به ثانیه و کمتر است. (نمونه جرج سروس و چهارشنبه سیاه) شاید تعلل عمدی در عرضه به موقع طلا، بازی با ساعت اعلام نرخ بازار – که عملاً در دست عوامل دولت است – و یا شایعه سازی های عمدی بسیار مؤثرتر از تأخیر در افزایش نرخ بهره بانکی در تشدید تلاطم و بلعیدن ریال های هراسان بوده باشد.
در هر اقتصادِ بازار، رکود کسب و کار، به ویژه افزایش نرخ بیکاری، معمولاً به رکود در بازار مستغلات و به افت نسبی قیمت املاک و سقوط شاخص ها در بازارهای سرمایه (بورس) منتهی می شود. این که در ایران چشم انداز رکود اقتصادی به افزایش قیمت ها در بازار مسکن و مستغلات انجامیده، اما بازار سرمایه اصلا داغ نیست، قابل توجیه نیست مگر این که قبول کنیم که ولوله ای که در این بازارها مشاهده می شود تا حد قابل ملاحظهای ناشی از پدیده های روان شناختی و نگرانی های ناشی از کارکرد عوامل غیر ساختاری و عمدتاً ناشی از دست کاری در بازار بوده است.
آیا راه برون رفتی هست؟
رهبری جمهوری اسلامی می گوید تحریم ها مؤثر نیست، ایران در وضعیت “شعب ابیطالب” نیست و در شرایط “بدر و خیبر” است. بر این ارزیابی دو ایراد وارد است. اول این که نامستند است و بر اندازه گیری میزان اثرگذاری تحریم ها بر وضع تولیدات، اشتغال، و درآمد ملی متکی نیست. دوم این که رفتار آتی اقتصادی شهروندان همیشه کاملاً با شاخص های وضع اقتصادی همخوان نیست. استوارترین اقتصادها هم گاه با دمیده شدن امید یا هراس آنی (پدیده حباب) به سوی تلاطم کشیده می شوند. زیر نظر داشتن درجه اعتماد مردم consumer confidence یکی شاخص های مهم برای سنجش وضعیت اقتصادی لحظه است.
اکنون یک چیز مسلم است؛ مردم اعتماد خود به استواری وضع اقتصادی را به وسعت از دست داده اند. رهبران جمهوری اسلامی ایران چه بپذیرند و چه انکار کنند واقعیت این است که اعتماد مردم به چشم انداز وضعیت اقتصادی کشور بسیار لطمه خورده و از حد تاثیرات پیش بینی شده تحریم ها بشدت فراتر رفته است. باور عمومی این بود که تاثیر تحریم ها در میان مدت آشکار می شود. اما حالا طوری شده که اعلام خبر تصمیم اروپا به عدم خرید نفت از ایران، حرفی که نه قدرت اجرایی آن چندان قطعی است و نه نبود خریدار جایگزین برای آن، یک تکانه شدید به بازارهای ما وارد و موج فرار از ریال تولید می کند. راستی چرا چنین است؟
توجه کنیم که در دوره تحریم های فزاینده بر عراق و قبلتر بر آفریقای جنوبی، دولت های اعمال کننده این تحریم ها خودِ اقتصاد را، و نه روحیه شهروندان را، آماج گرفته بودند. در تحریم هایی که از دو سال پیش به این سو بر کشور ما تحمیل شده، درست برعکس عمل می شود؛ تحریم کنندگان تأثیر گذاری بر رفتار آحاد اقتصادی را آماج گرفته اند. آنها تحریم ها را به گونه ای به اجرا می گذارند که اگر هم راه هایی برای دور زدن یا به تأخیر انداختن تأثیر آن ها متصور باشد، فعالان اقتصادی، درجا، تأثیر این تحریم ها را در تصمیم گیری های خود لحاظ کنند. تاثیر پایدار تحریم اقتصادی اساساا بر روندهای دراز مدت تر است. مهم ترین این آثار افزایش هزینه های تولید، کندی رشد اقتصادی، از دست رفتن بازارها و از دست دادن فرصت های سرمایه گذاری خارجی و اشاعه بیشتر پدیده فساد اقتصادی است.
برخی مسؤولان حکومت تاثیر تحریم ها را انکار می کنند و می گویند که این ها همه جنگ تبلیغاتی و توخالی است. آری. درست است. یک جنگ تبلیغاتی بسیار گسترده نیز در جریان است. اما این جنگ تبلیغاتی دارای کار کرد اقتصادی گسترده نیز هست. اصلا آماج اصلی تحریم ها تاثیرگذاری بر رفتار اقتصادی کاربران اقتصادی است. واقعیت این است که این حد از تلاطم و نوسان مخرب ترین ضربات را بر روندهای سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال وارد می کند و می تواند به فلج شدن اقتصاد در عرصه های کلان بیانجامد. بحث این که ما در شرایط شعب ابیطالب هستیم یا بدر و خیبر بیهوده نیست. هجوم تبلیغی روانشناسی کاربران اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده و آنها، به غلط یا به درست، حس می کنند در شرایط “شعب ابی طالب” اند. حداقل در بازار، و به ویژه در بازار سرمایه، از احساس “بدر و خیبر” هیچ نشانی نیست. این احساس این روزها بیش از همه در پکن و شانگهای موج میزند.
بهای هر ثانیه تاخیر
واقعیت این است که فعالین اقتصادی احساس تنگنا می کنند، هراسانند. حرف آقای خامنه ای که می گوید اقتصاد ما در شرایط بدر و خیبر است اصلا شنیده نمی شود. این هراس را فقط اقدامات اقتصادی و سیاسی معین می تواند مهار کند.
دو تصمیم می تواند تأثیری سازنده داشته باشد: تصمیم به متعادل سازی عرضه و تقاضای طلا یا ارز، و تصمیم به ارائه پیشنهادهایی به غرب که به شروع عاجل مذاکرات با غرب منجر شود؛ پیشنهادهایی که بتواند به اعلام “آتش بس” و توقف تشدید تحریم ها بیانجامد.
این که قیمت ارز و طلا واقعی شود، حتی ریال ضعیف تر از قدرت خرید معادل هم معرفی شود، ولی در کوتاه مدت و میان مدت ثابت بماند، به لحاظ اقتصادی برای رشد اقتصاد کشور بهره های کلان خواهد داشت مشروط بر این که شهروندان علیه آن طغیان نکنند و لازمه آن یک امید و اعتماد فوق العاده به رهبری سیاسی کشور است. هر تحلیل واقع بینانه حکم می کند که باور کنیم کشور ما از این وضعیت بسیار دور است و حکومت در وضعی است که برای آرام نگاه داشتن مردم لزوماً باید به قیمت برباد دادن فرصت های اقتصادی کشور به آنها باج دهد.
این از عهده من ساخته نیست که برای قیمت طلا و ارز عددی را پیشنهاد کنم که حداکثر تحرک در اقتصاد را به نفع تولیدات داخلی و گسترش بازارهای خارجی پدید آورد و در عین حال به تلاطم و طغیان اجتماعی منجر نشود. اما با قطعیت می گویم که یک ریال با نرخ برابری ضیعف تر، اما با ثبات تر، از هر چیز برای کشور ما واجب تر، فوری تر، مهم تر و سودمندتر است. آخرین خبرها نشان از برخی هماهنگی ها بین نهادهای اصلی تصمیم گیرنده کشور پیرامون یک نرخی کردن و تلاش دولت برای تثبیت قیمت ارز دارد و این نشانه ای مثبت است.
توافق ایران و غرب: ممکن است یا نه؟
اما در مورد برنامه هسته ای و شروع مذاکرات با غرب با روشنی و دقت بیشتر می توان حرف زد. برخی می پرسند آیا امکان توقف سیر تشدید شونده تحریم ها و رسیدن به نوعی توافق یا آتش بس با غرب واقعی است؟ در این رابطه دو دیدگاه غیر منصفانه تاکنون رواج بیشتری داشته و مانع ساز بوده اند؛ نظری که می گوید برنامه هسته ای بهانه غرب است و اگر ایران تن دهد هیچ تغییری در رفتار غرب پیش نخواهد آمد. و نظری که می گوید جمهوری اسلامی توافق با غرب را نوشیدن جام زهر می بیند و هرگز راضی به توافق نیست، جمهوری اسلامی تا هست از دست یابی به بمب اتم دست نخواهد کشید. منادیان این دو دیدگاه اهداف سیاسی گروهی را مقدم بر تحلیل بیطرفانه ظرفیت ها قرار داده و پیشینه آنان بر همه شناخته است.
اما حقیقت این است که مهم ترین عامل درونی عدم توافق غرب و جمهوری اسلامی نه ماهیت غرب است و نه ماهیت جمهوری اسلامی. عمده ترین عامل ناتوانی، شکاف های درون سیستم از یک سو و فشارها و دوگانگیهای نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری در امریکا بوده و هست. بیاد آوریم که توافق اعتمادساز 2009 ژنو را اصول گرایان مخالف دولت زمین زدند و توافق سازنده ۲۰۱۰ استانبول را دموکرات ها و جمهوری خواهان مخالف اوباما در نظام تصمیم گیری امریکا.
زمانی درگیری و عدم اعتماد اصول گرایان و اصلاح طلبان مانع توافق شد و اکنون شکاف میان اصول گرایان با دولتیان مانع اصلی است. منافع کشور و هستی اقتصادی مردم حکم می کند که همه ایرانیان، قطع نظر از دلبستگی های سیاسی، در خلق فضای مساعد در دستگاه تصمیم گیرنده کشور یاری دهنده باشند. بارها گفته ام و نوشته ام که رقابت سیاسی نباید به منافع کشور لطمه بزند. به ویژه بر عهده اصلاح طلبان است که نشان دهند مدافع اتخاذ سیاست هایی توسط مسؤولین حکومتی هستند که مشوق غرب به تفاهم با ایران در مسأله هسته ای شود.
مسلم است که همه فعالین سیاسی کشور این گونه نمی اندیشند. برخی از ایرانیان از ناتوانی رژیم برای پیشبرد یک سیاست پایدار در جهت توافق با غرب احساس مسرت می کنند. آنان تلاش خود را برای کمک به پایداری بیشتر غرب در سمت عدم توافق با ایران و تشدید تنش سوق می دهند و این نه تنها سیاستی ضد ایرانی، بلکه مهم تر از آن، ضد صلح است. ایرانیان صلح دوست درک می کنند که نسبت به کشاکش ها در سیستم تصمیم گیری سیاسی در امریکا بی تفاوت نباشند. فهم این که نقطه نظرهای اوباما و تیم او بیش از جمهوریخواهان در خدمت صلح و کاهش تشنج در مناسبات با ایران است اصلاً دشوار نیست. دولت اوباما یک فرصت برای گشایش گفتگوی سازنده با ایران و پشت سر گذاشتن یک تاریخ تلخ است.
اوباما فرصتی کوتاه برای ایران است
برای توافق با غرب نیاز است فشار عناصر مخالف توافق ایران و غرب در ساختار قدرت ایالات متحده مهار شود. رفتار حاکمان ایران البته می تواند بر توازن قدرت در امریکا تأثیرات تعیین کننده بر جای گذارد. نمونه بحران گروگان گیری و پیروزی ریگان را همه به خاطر دارند. بر عهده ایران دوستان صلح دوست است که به شکل گیری رفتارهایی از سوی هیأت حاکمه ایران کمک کنند که پرزیدنت اوباما قادر شود انسجام لازم در سیاست خارجی امریکا و انزوای بازهای ضد ایرانی را تحقق بخشد.
راست این است که سیاست تشدید مستمر تحریم ها، هم می تواند طرف ایرانی را به ارائه پیشنهادهای قابل قبول برای غرب نزدیک کند و هم می تواند در صورت امنتاع ایران، فضای مطلوب برای تجاوز نظامی را در افکار عمومی غرب تولید کند. از این رو ارائه یک بسته پیشنهادی به غرب که بتواند به شروع هرچه زودتر مذاکرات، توقف جنگ روانی و اقتصادی و مهار و قطع تحریم ها بیانجامد، هم فوریت و هم ضرورتی روزافزون یافته است. در این عرصه فعالین اصلاح طلب بخصوص وظیفه معنوی بزرگی دارند. رهبران سبز باید با صدای بلند اعلام کنند که گروهبندی های دولتی و مجلسی کنونی نباید مسأله هسته ای را وسیله مغلوب کردن و شکست دادن همدیگر قرار دهد. آنها با صدای رسا باید اعلام کنند که توافق و همکاری جناح های حاکم برای حل مسأله با غرب به سود کشور است.
دوپارگی در دستگاه تصمیم گیری ایران مانع یک سیاست گذاری کارآست. در وضع حاضر هر تصمیمی که اتخاذ شود، اعم از این که تهاجمی، تدافعی یا توافقی باشد، یا به سنگ خواهد خورد و یا هزینه ای سنگین، حتی در حد جنگ، روی دست مردم میگذارد. ما شاهد بوده ایم که، چه در زمان اصلاحات و چه پس از آن، بارها دولت ها خواسته اند و توانسته اند توافقی، حتی لرزان، را با ائتلاف غربی ها ممکن سازند و چون به خانه آمده اند، یا از این سو یا از آن سو، بر ایشان تاخته اند که بازی نشود.
این تصور که غرب به هیچ توافقی با جمهوری اسلامی ایران تن نخواهد داد حرفی پوچ و موذیانه است. این حرف که تا تمام تأسیسات هسته ای برچیده نشود فشار غرب قطع نمی شود، ناشی از نگاهی ضدغربی است. این حرف که لغو غنی سازی پیششرط آغاز مذاکره با غرب است نیز حرفی نامستند است. منش اوباما این نیست. او در آخرین نطق رسمی خود در اجلاس مشترک کنگره اعلام کرد امکان راه حل مسالمت آمیز وجود دارد و امریکا و متحدانش خواهان گفتگوی سازنده با جمهوری اسلامی ایران هستند. او در شرایطی این حرف را می زند که هواداران قدرتمند اسرائیل سخت در کمین اند و هر پنج نامزد جمهوریخواه او را به نرمش در برابر ایران متهم می کنند. رهبری جمهوری اسلامی ایران باید، علیرغم همه دشواری ها، روشی در پیش گیرد که به تقویت نظامی گرایان و حامیان سینه چاک وال استریت و لیکود نیانجامد. اوباما فرصتی است که نباید از دست برود. حافظه ی تلخ ایرانیان هنوز در خاطر دارد رفتار سرکردگان انقلاب بهمن و کمک بیدریغ به پیروزی ریگان بر کارتر را. رفتاری که حاصلش تحمیل یک جنگ خانماسوز۸ ساله بر ایران شد.
کدام رویکرد و کدام “بسته” توافق زاست؟
این کافی نیست که گفته شود توافق حول برنامه هسته ای ایران ممکن است. علت عدم توافق این نیست که هیچ طرحی وجود ندارد تا خواست های طرفین را در خود بگنجاند. علت عدم توافق عدم وجود اراده لازم برای رسیدن به آن است. همان طور که اشاره شد، ملاحظات رهبری جمهوری اسلامی و رقابت جناح ها در ایران و نفوذ محافل بشدت راستگرا در امریکا موانع اصلی اند.
در چنین شرایطی ایران هنوز فرصت دارد که پیشنهادهایی ارائه دهد که کار را برای پیشرفت سیاست راست گرایان در امریکا و اروپا دشوارتر و به حق بودن و غیرنظامی بودن اهداف ایران را به باور افکار عمومی در غرب بدل سازد. پیش شرط بزرگ این کار این است که رهبر جمهوری اسلامی ایران، خود اعلام کند که خواهان توافق با امریکا و رفع نگرانی های غرب از برنامه هسته ای ایران است. به علاوه تمام جناح های سیاسی کشور بجاست تصریح کنند که از هر بسته پیشنهادی از سوی شورای امنیت ملی که مبنای مذاکره با غرب قرار گیرد حمایت خواهند کرد. آنها باید در عمل نشان دهند که این بسته را قربانی رقابت بر سر قدرت نخواهند کرد.
اجزاء یک بسته پیشنهادی از سوی ایران که بتواند علاقه غرب را به مذاکره بر سر آن جلب کند کدام است؟ چنین بسته ای لزوماً باید تعهدات و اقداماتی را شامل شود که برای هرعقل بیطرف اثبات می کند که در آن صورت ایران وسایل لازم برای ساختن بمب هسته ای را در اختیار نخواهد داشت ولی از حقوق تصریح شده درانپیتی برخوردار خواهد بود.
نمی گویم چنین ابتکاراتی می تواند دولت فعلی اسرائیل و یا محافل راست گرای ضد اوباما را قانع کند. اما می توان باور داشت که ایران با پذیرش و اعلام شفاف این طرح می تواند راه مذاکره و پاسخگویی به مطالبات خانم اشتون را هموار کند. ایران به این وسیله می تواند مانع شود که دست راستی ها افکار عمومی غرب را آماده حمله نظامی کنند و از همه مهم تر تولید این اراده تأثیر ملتهب کننده تحریم ها بر بازار و رفتار اقتصادی شهروندان را به حداقل میرساند.
آری. راه حلی با این مشخصات واقعاً وجود دارد. ایران می تواند نگرانی های غرب (آژانس) را مرتفع کند و در عین حال همه حقوق هسته ای کشور را رها نکند. از جمله آنکه ایران می تواند به آژانس بین المللی انرژی هسته ای رسماً اطلاع دهد:
۱. ایران آماده است اندوخته ذخائر اورانیوم (کیک زرد) خود را در حد میزان مورد توافق با غرب نگاه دارد.
۲. ایران آماده است تعداد سانتریفوژهای نصب شده از تعداد توافق شده فراتر نرود.
۳. ایران آماده است درجه تغلیظ اورانیوم را در حد پائین LEU نگاه دارد مشروط بر این که تحویل اورانیوم با درجه تغلیظ بیشتر توسط طرف های توافق به ایران تضمین شود.
۴. ایران تعهد می کند که بازرسان آژانس به تمام تأسیسات هسته ای کشور دسترسی بی قید و شرط داشته باشند.
ارزیابی
کمتر از ۴۰ روز به انتخابات مجلس مانده و شهروندان ما به چیزی که اصلا فکر نمی کنند انتخابات مجلس است. در هیچ کجا هیچ خبری از انتخابات نیست. دلار و طلا و مسکن و تورم مشغله ذهنی همه است. افکار عمومی باور کرده است که وضع اقتصادی در نتیجه تحریم ها رو به وخامت است و توافق با غرب یا ممکن نیست، یا در دستور کار حکومت نیست. علیرغم تحرکات دیپلماتیک، از جمله مذاکرات مکرر و پر شتاب ایران و ترکیه، و علیرغم شنیده ها در مورد مراجعات به رهبر جمهوری اسلامی، هنوز هیچ نشانه قطعی از عزم یا حتی تمایل حکومت به توافق با غرب در سطح جامعه پراکنده نیست. البته، به دنبال وقایع اخیر، احتمالا ۱+۵ ترجیح دهد برای از سرگیری مذاکره تعجیل نکند تا تلاطم و هراس بازارهای ما متلاطم تر و اقدامات تثبیت کننده دولت بی اثر شود. از این روی وقوع انفجارهای دیگر در بازارهای ما منتفی نیست. و سرانجام این که تشدید تحریم ها و عدم شروع مذاکرات “خطر ایران” را در ذهن شمار بیشتری از رای دهندگان رسوخ داده فضای روانی را به سمتی سوق می دهد که جمهوری اسلامی ایران یک خطر بزرگ برای منطقه است و حاکمان ایران مسؤول فاجعه ای تصور شوند که نئوکان ها و همه ی متحدان میلیتاریست و زخم خورده ی آنها می خواهند هم بر ایران، هم بر خاورمیانه، و هم بر پهنه ی سرمایه داری غرب تحمیل کنند.
توصیه های سیاست گذاری
ایران باید باور کند که موضوع غنی سازی موضوع اصلی مذاکره است. رهبری جمهوری اسلامی به جاست به مردم اروپا و امریکا پیام صلح دهد و دست خود را برای بیان علاقه ایران به توافق هسته ای و رفع نگرانی های غرب به سوی آن کشورها بگشاید. این یک مسوولیت تاریخی است. ایران باید افکار عمومی غرب و شورای حکام را با ارایه ارقام مطمئن کند که حجم و درجه غنی سازی و نیز میزان اندوخته ایران در هیچ زمان در نیست و نخواهد بود که ظرفیتی برای تولید تسلیحات هسته ای تولید کند. تعلل در این کار همسویی با دشمنان هار اوباماست. معنای تاخیر در اعلام این سیاست تکرارِ فاجعه ی حمایت از ریگان در برابر کارتر و باز کردن راه تحمیل آن جنگ خانمانسوز بر کشور است. شکست اوباما نه به سود ایران و نه به سود جهان است. و تصمیم رهبران جمهوری اسلامی ایران در اجتناب از آن واقعا جدی است.