در روزهای اندکی که به پایان مهلت مقرر برای دستیابی به توافق اتمی مانده است، گمانه زنی ها در باره سناریوهای مختلف همچنان ادامه دارد. بی تردید استقبال از این توافق و نیز ادامه چانه زنی ها از هر دو سو برای حل و فصل این چالش بزرگ، بیانگر اهمیت و پیامدهای سیاسی و اقتصادی این بزنگاه حساس برای ایران و غرب و نیز تامین صلح در کل منطقه بحران زده خاورمیانه است. اما رفتار دوگانه و پر ابهام آیت الله خامنه ای علیرغم موافقت صریح او با رویکرد تیم مذاکره کننده و نیز تحریکات برخی از بلندترین مقامات سیاسی، دینی و نظامی ایران و شلوغ کاریهای “دلواپسان”، در آستانه تدوین نهایی توافق هسته ای معنایی بیش از چانه زنی دارد. واقعیت این است که شلاق واقعیات سیاسی و اقتصادی کشور راهی جز توافق هسته ای در برابر ایران نگذاشته است. بطوری که رییس جمهور و رییس تشخیص مصلحت نظام صریحا همه زندگی مردم از آب نوشیدنی تا راه اندازی صنایع کشور را وابسته به توافق هسته ای اعلام کرده اند. بقول آقای رفسنجانی “تحریم استخوان طبقه مزدبگیر کشور را که اکثریت کشور اند می پوساند.” اما با این وجود ریشه این ابهامات و دوپهلوگویی ها و تحریکات کدام هاست و بویژه پس از توافق هسته ای چگونه خواهد شد؟
عوامل دو گانه ای که در هم تنیده شده اند، موانع راه دشوار اما حیاتی کوشش در راه حلوفصل چالش هسته ای و دستیابی به نتیجه واحد و عزم برای تغییر را تشکیل می دهند:
۱ ـ غرور ایدیولوژیک و ذهنیت جنگ سرد
۲ـ اقتصاد زیر زمینی
این دو عامل که مدت هاست در زیر فشار سنگین واقعیات ترک برداشته اند، دست در دست هم دارند و به احتمال قوی پس از دستیابی به تفاهم و توافق و تبدیل آن به گفتمان سیاسی مسلط و اقدامات کوچک و بزرگ، بتدریج می توانند به حاشیه رانده شوند.
نبود یک تعریف جامع و روشن درباره منافع ملی ایران و نیز از مفهوم قدرت در دنیای کنونی، از نظر ذهنی یک مانع اساسی در راه تعامل ایران با دنیای غرب است. تعریف برخی از مقامات ایران از منافع ملی و منابع قدرت هنوز شباهت بسیاری با دوران جنگ سرد دارد که قدرت تنها با معیارهای سخت افراری سنجیده می شد؛ بنحوی که مبانی اعتقادی- ایدئولوژیک، هم در برگیرنده یک هدف سیاسی- و نیز امنیتی و گسترش مدار نفوذ ایدئولوژیک است. در این تردیدی نیست که ایران به خاطر جایگاه، جغرافیا، مساحت و ژئوپلیتیکی که دارد، صرفنظر از هر حکومتی باید به قدرت نظامی اش اهمیت دهد. اما این به معنای این نیست که این قدرت نظامی منبع قدرت و در برگیرنده منافع ملی ایران باشد. ایران برای افزایش قدرت خود باید به منافع ملی کشور که در جهان ما نرم افزاری اند مانند افزایش ثروت و تولید و راه اندازی صنایع و بازار داخلی و افزایش اشتغال و گسترش خدمات و کالا در سطح استاندارد جهانی بکوشد. در این مسیر هیچ سلاحی بهتر از مبارزه با ایرانهراسی نیست. اصولا، فراگیری فن آوری هسته ای، پژوهش دراین عرصه و حتی غنی سازی اورانیوم و دستیابی به فن آوری چرخه ی سوخت هسته ای برای نیروگاه ها و نیز کاربرد دستاوردهای فنی هسته ای در امورغیر نظامی از حقوق ملت و دولت ایران است. این امر مغایر با کنوانسیون های بین المللی و مقررات آژانس بین المللی انرژی هسته ای نیست. ولی معضل کار نبود درک درست در تعامل با جهان است که واکنش و حساسیت و نگرانی محافل بین المللی درباره ی انگیزه های واقعی جمهوری اسلامی را برانگیخته است. دراین جاست که حق ایران در منازعه هسته ای با جهان مقتدر، با مصالح و منافع عالی و دراز مدت کشور در تقابل قرار می گیرد. اعتماد سازی و تفاهم با اروپا و آمریکا بر سر چگونگی و حدود و دامنه ی برنامه های هسته ای ایران، شفاف سازی و تامین نظارت کامل نهاد های بین المللی الزام آوراست.
راز بقای ایران از ورای تاریخ، نه در قدرت نظامی آن، بلکه در جاذبه های فرهنگی و معنوی آن بوده است. بزرگی و اقتدار ایران، در گرو ایجاد ایرانی آزاد و آباد و مستقل و ریشه کن سازی معضلاتی همچون فقر و بیکاری، اعتیاد و فحشای دامگستر است، نه در داشتن جنگ افزار هسته ای.
واقعیت این است که انزوای شدید اقتصادی از سوی غرب، فرهنگ بسیار مقاومی را در ایران به وجود آورده است که اساس آن بر پایه اجتناب از تحریمها و خودکفایی اقتصادی قرار گرفته است. سخنان مقامات بلندپایه ایران نیز خود تأکیدی بر نیروی بسیار قوی این اقتصاد پنهانی دارند. گفتمان بسیاری از مقامات بلندپایه ایرانی به مستحکمتر شدن فرهنگ فرار از تحریمها و ناخشنودی از غرب منجر شد، فرهنگی که اگرچه منبع غرور ملی برای ایرانیان بود اما از سوی دیگر اقتصاد زیرزمینی ایران را تغذیه میکند و موجب گسترش جرائم، فساد و بیثباتی بیشتر شده است.
اما بسیاری از مقامات نظیر معاون رییس جمهور هم اعلام کرده است که “در آمد ایران از۱۲۰ میلیارد دلار صادرات امروز به زیر ۲۴ میلیارد دلار رسیده است و در مقطعی هستیم که همه امور کشور تنها به رفع تحریم ها بستگی دارد”. تنها از سال ۲۰۱۲ و پس از تشدید تحریمهای نفتی و بانکی، ایران حداقل نیمی از درآمد نفتی خود را از دست داده است. ارزش برابری ریال حداقل به نصف کاهش یافته و میزان سرمایهگذاری در حوزه نفت و گاز ایران به کمترین میزان ممکن – حتی در مقایسه با دوران جنگ ایران و عراق- رسیده است. اگرچه نمیتوان تحریمها را تنها عامل این وضعیت دانست، اما نقش تأثیرگذار تحریمها را نمیتوان انکار کرد. بر اساس گزارشهای موجود، ایران به خاطر تحریمهای مرتبط با برنامه هستهایاش بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار زیان دیده است. ایندر حالی است که بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، در دوره تشدید تحریمهای اقتصادی ۶۰ درصد صنعت ایران با ظرفیت حداکثر سی درصد فعالیت کرده است. همچنین به گفته وزیر صنعت، معدن و تجارت، حداقل ۲۲۰۰ واحد تولیدی و صنعتی از کار افتادهاند. علاوه براین در آخرین سال فعالیت دولت پیشین، حداقل ۷۲ هزار پروژه صنعتی و عمرانی به دلیل عدم تأمین اعتبار و کسری بودجه ناتمام مانده اند. اقتصاد ایران در این دوره با رشد منفی روبرو شده و ایران به ناچار به مبادله نفت با کالا روی آورده است. روند اعمال تحریمهای غرب علیه ایران در طی سالهای اخیر به رشد و گسترش شبکههای غیر قانونی در منطقه دامن زده است، شبکههایی که از طریق شیوههایی چون تقلب، رشوه و فساد امر تجارت را تسهیل میکنند. میتوان چنین روندی را در تمامی بخشهای اقتصادی ایران از قطعات هواپیما و تجهیزات پزشکی گرفته تا مواد خاص برای برنامههای تسلیحاتی مشاهده کرد. در حال حاضر واسطههای مالی و لجستیکی اقتصاد پیچیده زیرزمینی نقش بسیار مهمی را در راستای دور زدن تحریمهای غربی علیه ایران ایفا میکنند.
اقتصاد زیرزمینی ایران اقتصادی است که هم بازیگران دولتی و هم بازیگران غیردولتی در آن نقش دارند و در راس آن شبکه گسترده ای از نظامیان سپاه پاسدار ایران قرار دارند. سرمایه گذاران خارجی باید با حدود ۱۲۰ نهاد شبه خصوصی که نیمی از تولید خام کشور را در دست دارند، سر و کله بزنند. در این میان افراد و مهرههایی که در زمینه تسهیل تحریمها و دور زدن آنها فعالیت دارند بیش از دیگران متضرر خواهند شد. این شبکههای غیرقانونی به عنوان یک عامل و نیروی بیثباتکننده فعالیت میکنند و مانع از تلاشهای جهانی در جهت جلوگیری از جریانهای مالی غیرقانونی میشوند.
چشم انداز تازه
توافق موقت میان ایران و گروه ۱+۵ در نوامبر گذشته که با هدف رفع ابهام از برنامه هستهای ایران به دست آمد با وجود پیشرفتهای اندک، خود عاملی بسیار مهم برای ایجاد خوشبینی و تحرک سرمایه گذاران غربی در ایران بود. این توافق موقت پیامدهای مثبتی همچون تسهیل و کاهش بخشی از تحریمهای نفتی علیه ایران و آزادسازی ۴.۲ میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده ایران را با خود به همراه داشت. اما یکی دیگر از پیامدهای مثبت این توافق افزایش تمایل سرمایهگذاران خارجی به منظور تعامل و همکاریهای مجدد با ایران بود. تلاش شرکتهای خارجی در ماههای پس از انعقاد توافق موقت برای استفاده و بهرهبرداری از بازارهای سودآور جدید، میزان خوشبینیها برای بازگشت به شرایط عادیسازی روابط را افزایش داد. بازار ایران دارای امتیازات بزرگی است که به اشتیاق محافل اقتصادی غربی دامن زده و اسباب نگرانی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس فراهم آورده است.
در حال حاضر، دهها میلیارد دلار داراییهای ایران به خاطر تحریم های مالی در بانکهای خارجی مسدود است و به جمهوری اسلامی اجازه دسترسی به این داراییها داده نشده است و انتظار میرود پس از لغو تحریم، دولت ایران بخش قابل توجهی از این منابع را به سرمایهگذاریهای زیربنایی اختصاص دهد و به این ترتیب، فرصتی برای یک نوسازی اقتصادی و افزایش اشتغال و نیز حضور شرکتهای خارجی در ایران فراهم آید.
در باره جذابیت های بازار ایران برای کشورهای غربی می توان گفت که بازار ایران در مقایسه با کشورهای منطقهای بسیار بزرگ است. جمعیت ۸۰ میلیونی ایران در ترکیب با قدرت خریدی که بسیار بالاتر از میانگین کشورهای آسیایی و آفریقایی است، میتواند انگیزه کافی برای شرکتهای بزرگ فرامیلیتی و غربی فراهم میکند، تا بازار ایران را به سایر کشورها ترجیح دهند.
ساختار جمعیتی ایران نیز مزیت دیگری برای اقتصاد ایران است. زیرا جمعیت جوانی که با دنیای مجازی اینترنت سروکار دارد و آمادگی برای نوگرایی و تنوع در زندگی را دارد، کاربر اصلی بازار الکترونیک و دنیای مجازی به شمار میآید. جمعیتی که از کالاهای چینی و آسیایی خسته شده و ذهنیت بسیار مثبتی به کالاهای با کیفیت و استاندارهای غربی یافته است. کالاهای الکترونیکی که پیوند شهروندان با دنیای مجازی و شبکه اجتماعی را فراهم میکند اینک به صنعت پیشرو جهان تبدیل شده است و بازار مهمی محسوب میشود. زیرساختهای ایران نیازمند سرمایهگذاری انبوه در زمینههای گوناگونی از قبیل خطوط ریلی، خودرو سازی، جادهسازی، آبرسانی، صنعت نفت و گاز است.
افزون بر این اگر اقتصاد کشورهای همسایه ایران دارای تنوع نیست و به چند صنعت از قبیل نفت و ساختمان و توریسم خلاصه میشود، بازار ایران اما از صدها صنعت گوناگون تشکیل شده است. بنابراین طبیعی است که اقتصادی که دارای چنین تنوعی است، دارای جاذبه نیرومندی هم برای توریسم است و هم برای سرمایه گذاری با برد دو طرفه. تنوع اقلیمی و جغرافی ایران نیز به واقع زمینهساز تنوع اقتصادی و یکی دیگر از جذابیتهای شرکتهای غربی است. ایران دارای وضعیت بهتری نسبت به کشورهای مجاور خود یعنی پاکستان و افغانستان و عراق است. جامعه ایران- و البته در سطح مردم- آمادگی بیشتری برای پذیرش رابطه با غرب دارد و تفاوتهای فرهنگی و مذهبی مانعی برای گسترش رابطه با غرب ایجاد نمیکند.
گشایش سیاسی اقتصادی ایران و غرب رقابت ترکیب شرکای تجاری ایران را نیز دگرگون خواهد کرد. اما با حل بحران هسته ای، سیاست خارجی ایران می تواند و باید در مسیر تنش زدایی در سطح جهانی و تولید یک تصویر مسالمت جو قرار گیرد تا راه پیوستن ایران به کاروان تمدن بشری هموار گردد.
دستیابی به توافق هسته ای حتی در دقیقه نود، هم غرور ملی را پاس می دارد و هم رهبران مردد دینی را خشنود می کند و نیز بر مانور های دوگانه آقای خامنه ای بنا بر فرهنگ سنتی ایران، امکان پذیرش می دهد. اما این توافق میتواند با حذف واسطه به بازی برد-برد میان بخش تجارتی ایران و غرب منتهی شود و در صورت فراهم بودن سایر شرایط رشد اقتصادی ایران را شتاب دهد. بازنده اصلی توافق میان ایران و غرب از نظر سیاسی و اقتصادی برخی کشورهای عضو شورای خلیج و در صحنه داخلی محافل قدرتمندی اند که در راس شبکه های اقتصاد زیر زمینی کشور و نیز افراطیونی اند که هنوز منافع ملی و منابع قدرت را همچنان از منشور دنیای سپری شده جنگ سرد می نگرند. بی گمان، حلّ بحران هسته ای، راه را برای کاهش تحریم ها و سپس لغو کامل آنها بازخواهد کرد. از این راه وضع اقتصادی ومالی کشور، رو به بهبودی خواهد گذاشت و اعتبار دولت روحانی بیشترشده و توانمندی او برای اقدامات اصلاحی که وعده داده است، افزایش چشمگیری خواهد یافت. بنابراین، این توافق برای چشم انداز سیاسی و اقتصادی و جهانی ایران و نیز افزایش اعتبار وموقعیّت اصلاح طلبان و آزادیخواهان ایران یک بزنگاه کلیدی به حساب می آید.