اخیرا در ارتباط با مرگ پیروز در یادداشت دیگری به کنشگران محیط زیست در جامعه مدنی ایران پرداختم. در این یادداشت به سبقه این بدیل دولت در جوامع مدرن میپردازم.
در یونان باستان تعابیری از جامعه مدنی را میتوان در مدینه فاضله افلاطون و نظریات ارسطو دریافت که در اندیشه این متفکران دولت – شهرهای یونان باستان تجربهای از جامعه مدنی است که مفاهیمی چون شهروند و مشارکت از محورهای اساسی جامعه مدنی در یونان به شمار میرفت. در دوران مدرن جامعه مدنی محصول تحولات فکری، فلسفی و نیروی عینی یعنی مناسبات جامعه در دوره مدرن و سده هفدهم به بعد بوده است. به باور متفکران قرارداد اجتماعی جوامع در مسیر تکامل خود به سوی پیچیدگی در حرکت است و گذار جوامع از جامعه سنتی به جامعه مدنی خواهد بود.
در ایران قدیم نیز تعابیری از جامعه مدنی را در نظریات اجتماعی متفکرانی چون ابونصر فارابی و شیخ نصیرالدین طوسی میتوان دربافت که توصیف این اندیشمندان از جامعه مدنی یا به تعبیر خودشان اجتماع مدرن با توجه به زمینههای اجتماعی–فرهنگی است. از نظر آنان بقا و رشد جامعه نه تنها به عناصر مادی چون اقتصاد، که به عناصر معنوی و فرهنگی وابسته است. به عنوان مثال در نظریه محبت، طوسی از نوع رابطه ارادی مبتنی بر روحیه دوستی و همکاری میان افراد جامعه نام میبرد که گرایش به سوی خیر همگانی و انصاف از اساسات اجتماع مدنی است. فارابی رشد شهرنشینی را از الزامات مدینه فاضله میداند و ویژگی هایی چون سازگاری میان افراد، حرکت به سوی کمال، سیاست و دولت مدنی، الگوهای رفتاری مدنی در نظریه فارابی مطرح است[i].
جامعه مدنی خود از دو دیدگاه سیاسی و اجتماعی تعریف میشود که پرداختن به ان از هر دیدگاه از نظر سازمانها و نهادهایی که در آن فعالیت دارند متفاوت است .دیدگاه سیاسی درتعریف جامعه مدنی ریشه در سنت و تئوری لیبرال دمکراسی دارد و موسسات مدنی در این جوامع و نیز فعالیت های برخی از این نهادها جزء اساسی ظهور یک جامعه سیاسی بر اساس اصول شهروندی، حقوق و نمایندگی دمکراتیک است .اما دیدگاه اجتماعی جامعه مدنی را قلمرو میان دولت و افراد، خانواده ها و گروه های مردم تعریف میکند. این جامعه در روابط با دولت از آزادی عمل برخودار است و اعضای آن داوطلبانه آنها را بوجود آورده اند تا از علایق، هویت و ارزش هایی که گاه در تقابل با دولت نیز میتوانند باشند راسا محافظت کرده یا آنها را گسترش دهند.
با اینکه أحزاب و تشکل های سیاسی با کمی مسامحه جزء جامعه مدنی هستند، آنها مانند پلی میان جامعه مدنی و دولت نیز عمل میکنند. در دموکراسی های نماینده محور احزاب دیده شده است که در جنب دولت جهت کنترل، سرکوب، ترساندن و یا کنار راندن مردم یا گروه هایی از مردم نقش داشته باشند، أحزاب فاشیست، ناسیونالیست و مذهبی واپسگرا نمونه هایی از این دست أحزاب عامل دست دولت ها هستند. از سوی دیگر برخی احزاب، در اصل بوجود آورنده حکومت و دولت ها هستند و به حکومت وابسته اند بنابراین عامل یا نماینده جامعه مدنی محسوب نمی شوند ،بلکه با تکیه بر قدرت به حذف سایر گروهها اقدام می کنند .
هابرماس جامعه ی مدرن را به دو بخش زیستجهان و نظام تقسیم می کند[ii] . جامعه ی مدنی ، که از نهادهای مدنی مستقل و از یک فضای عمومی آزاد تشکیل شده است، متعلق به زیستجهان است. نظام به تعریف هابرماس از دو خرده-نظام اقتصاد و سیاست ترکیب شده است، که دارای مکان هایی برای فعالیت های اقتصادی (بازار) و سیاسی (پارلمان و دولت) است. به نظر هابرماس، زیستجهان دارای یک فضای عمومی ارتباطی (و نه یک فضای فیزیکی) است ، که در آن شرایط برای گفت و گوی عمومی فارغ از سلطه فراهم می شود، سپس، از همین فضا افکار عمومی دموکراتیک به وسیلهء نهادهای مدنی، به ویژه مطبوعات، به حوزه ی سیاسی منتقل می شود. بدین ترتیب، در فضای عمومی زیستجهان برای مردم فرصتی ایجاد می شود تا بر تصمیم گیری های دولتی تاًثیر بگذارند و پارلمان و دولت را کنترل کنند . از این رو، هابرماس ساخت یک دولتقانون دموکراتیک در فضای سیستم را به شکل گیری یک جامعه ی مدنی ارتباطی در فضای زیستجهان وابسته می کند. در همین فضای عمومی بود که جامعه مدنی دهه هفتاد ایران شروع به رشد کرد، با این امید که با حسن نیت دولت خاتمی جاپای پایداری پیداکند.
کرگ کالون در یک مقاله که در دانشنامه بین المللی علوم اجتماعی و رفتاری چاپ شده[iii]، با مروری بر تاریخچه حوزه عمومی و جامعه مدنی، به واکاوی این دو مفهوم و پیوند آن دو با یکدیگر می پردازد. بنا به تعریف کالون، جامعه مدنی معمولا به نهادها و روابط اشاره می کند که زندگی اجتماعی را در لا میان دولت و خانواده، سازمان می دهد. حوزه عمومی بیشتر بیان گر ترتیباتی نهادی است که ویژگی برجسته آن، بازبودن ارتباطات و تمرکز بر ” خیر عمومی” به جای توافق درباره “خیرهای شخصی” است او با تاکید بر ارتباط عمیق جامعه مدنی با خودسازمانی، ایده حوزه عمومی را شکل تکامل یافته مفهوم جامعه مدنی می داند.
تعریف جامعه مدنی در کشورهای پیشرفته با تعریف جامعه مدنی در کشورهای در حال توسعه متفاوت است. همچنین نقش آفرینی سازمانها و نهادهای مدنی در جوامع مختلف نیز متفاوت است. اما عموما سازمان های مدنی اهداف زیر را دنبال می کنند:
- تاثیر بر ساختارها و فرآیندهای سیاسی و اجتماعی
- تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی از طریق گسترش عدالت، ارتقا سعادت مردم تهیدست وآسیب دیده
- تغییر حکومت استبداد طلب به حکومت دمکراتیک
- عمق بخشیدن به ویژگی دمکراتیک در دمکراسی های عملا موجود
- کنشگری های مخفی که توسط دولت غیر قانونی اعلام شده اند و اجازه فعالیت ندارند
متفکران مارکسیست نگاه نسبتاً انتقادی به جامعه مدنی دارند و جامعه مدنی را عامل هژمونی و مانعی در برابر آگاهی طبقاتی میپندارند. از نظر آنان تشکلهای مدنی یک تجلی از کنش خودپرستانه جوامع لیبرال است، اما گرامشی، روشنفکر مارکسیست ایتالیایی کارکرد جامعه مدنی را دوگانه توصیف کرده که هم عامل همبستگی اجتماعی و ناظر بر اعمال دولت و یا همسو و حامی دولت است. نظریهپردازان پسا مارکسیست (مکتب فرانکفورت) به پدیده جامعه مدنی اهمیت ویژه قایل شده اند و کارکرد ویژه آن را ایجاد همبستگی و مشارکت یا کنش ارتباطی میدانند. هابرماس در طرح آزادسازی تاریخی بشر به بیان شرایط و جامعه ای میپردازد که در آن گفتمان اخلاقی بر سر تعیین ارزشها جاری است و در آن کنشها نه ابزاری، بل ارتباطی خواهد بود و دیگر سلطه انسان علیه انسان وجود نخواهد داشت که مفسران چنین جامعه را جامعه مدنی در اندیشه هابرماس تعبیر کرده اند و لازمه تحقق چنین جامعه از نظر هابرماس آگاهی است.
همچنین جامعه مدنی بینالمللی که به عنوان کنشگر نو ظهور در جهان مطرح است، کارویژه اصلی آن ایجاد همبستگی جهانی و دفاع از ارزشهای عام تر جهانی در برابر ملیگرایی ناشی از مدرنیته است. جامعه مدنی جهانی که انتظار میرود مسایل و چالشهای عصر کنونی از جمله آلودگی محیط زیست، بنیادگرایی، تروریسم و افراطگرایی و… را حل نماید. و اما نقد جدی که بر این نهادها وارد است؛ تحریف این نهادها تحت سلطه قدرتهای جهانی است که توانایی سهمناکی در نابودی زمین از خود نشان داده اند. به روایت ویکتور پرس؛ جامعه شناس انگلیسی، در هیچ جایی تضمینی برای مدنیت وجود ندارد. جامعه مدنی قابلیت پرورش شکل دیگری از دیکتاتوری و عناصر ضد مدنی را در خود دارد، جامعه مدنی پدیدهای در حال «شدن» است، جامعه مدنی، جامعهایست که در آن تنوعها، احترام و حقوق برابر انسانها حفظ میگردد و همزمان تشکل های راست برای نابودی عدالت نیز امکان گسترش مییابد. امکانات ارتباطی نوین نیز به شکلگیری جامعه مدنی کمک کرده است. بویژه از این رو که ارتباط در فضای غیر فیزیکی تسهیل شده است که در واقع در تعریف هابرماس از زیستجهان جای میگیرد که دارای یک فضای عمومی ارتباطی (و نه یک فضای فیزیکی) که در آن فضا شرایط برای گفت و گوی عمومی فارغ از سلطه فراهم می شود.