هنری برگسن ، مهمترین فیلسوف فرانسوی ، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۷ بود . او همچون نیچه و شوپنهاور، نماینده ” فلسفه زندگی ” است . مورخین چپ این نوع فلسفه را بخشی از فلسفه ارتجاعی بورژوایی میدانند ،چون برگسن می گفت که جهان را نمیشود بر اساس عقل فهمید چون عقل برای درک ماهیت هستی ناتوان است . فلسفه زندگی برگسن روی اگزیستنسیالیسم فلسفی و ادبی در قرن گذشته تاثیر مهمی از خود بجا گذاشت .
فلسفه دینی برگسن تحت تاثیر مسیحیت بود . او عرفان را نوعی دین پویا میدانست.کلیسای کاتولیک آثار اور از سال ۱۹۱۴ به اتهام رواج آته ایسم ممنوع نمود.فلسفه دوئالیستی برگسن شامل زندگی و ماده است.جدایی عقل و غریزه ،جزو اصول فلسفه برگسن است. تئوری او در باره شرکت انسان در جهان متحول خلاق، به فلسفه و ادبیات در قرن گذشته نیرویی جدید داد.وی از این طریق تاثیر مهمی روی هنرمندان و نویسندگانی مانند مارسل پروست و برنارد شاو بجا گذاشت.از جمله فیلسوفان تحت تاثیر او ویلیام جیمز، وا یتهد و سورل هستند. گرچه برگسن خود درعلوم دقیقه دانشمند بود ولی میگفت که جهان را نمی توان با کمک علوم تجربی شناخت .
در نظر برسن مهمترین عنصر هستی جهان ، انسان و آگاهی اش استت.او مدعی بود که زبان وابسته به آگاهی انسانی است و عقل ، سازمان شناخت درعلوم تجربی می باشد. برگسن از موضع زندگی به جهان می نگریست. فلسفه هستی او فلسفه زندگی است.گرچه راسل او را جزو هیچ مکتب فلسفی نمی داند ، برگسن در آغاز ولی هوادار فلسفه مثبت گرایان یا پوزیویتیسم بود.از نظر تاریخی او را میتوان غیرازفلسفه زندگی، نماینده فلسفه مدرنیسم یا رمانتیک نیز بشمارآورد.گروه دیگری او را یک فیلسوف جدی بحساب می آورند و نه یک خردگریز فرقه گرا.کمیته نوبل دلیل اعطای این جایزه به او را بخاطر، کوشش درخشا ن وی برای انتقال ایدههای زنده و غنی به خواننده، اعلان نمود .
برگسن در مسائل عمل سیاسی ، متفکری فعال بود.او در سال ۱۹۱۷ طی ماموریتی از طرف دولت فرانسه به آمریکا رفت تا آن دولت را وادار به حمایت از فرانسه در جنگ جهانی اول نماید.برگسن همچون داروین و اسپینوزا، در زبان نوشتاری و گفتاری، دقیق ،خلاق ، روشن ، و مشخص بود. در نیمه اول قرن بیستم ، برگسن گرایی مترادف با نجات ازعواقب صنعت زد گی ،علم زده گی ، و عقل زدگی بود. دلوژ در این رابطه نوشت که برگسن از فلج شدن فلسفه توسط علم و صنعت گرایی افراطی جلوگیری نمود.علاقه برگسن به مقوله و کیفیت زمان ، باعث شد که او به بحث با اینشتین بپردازد ، ولی بدلیل ضعف سواد ریاضی ، نتوانست در مقابل نظرات اینشتین پایداری نماید.برتراند راسل او را یک فیلسوف خردگریز میدانست.یکی از بحث های مورد علاقه برگسن ، رابطه میان زمان و آگاهی است.قطع رابطه برگسن با فلسفه قرن ۱۹ یعنی فلسفه پوزیویتیسم، موجب اشتغال او به بحث زندگی فیزیکی ، روانی و زمان ذهنی شد .
هنری برگسن در سال ۱۸۵۹ در فرانسه بدنیا امد و در سال ۱۹۴۱ درانجا در گذشت.پدراو یک موسیقیدان لهستانی یهودی و مادرش یک آموزگار ایرلندی یهودی بودند که سالها در سوئیس زندگی نمودند.برگسن در دانشگاه در رشته فلسفه تحصیل نمود و سالها معلم دبیرستان بود .
ازجمله آثار او ، زمان و آزادی ، ماده و حافظه ، تحول و تغییر خلاق ، خنده و طنز، در باره آگاهی ، از عجیاب وغرایب عامه ، پیرامون شرایط واژهها ، خلاقیت مفاهیم فلسفی ، مقدمه ورود به متافیزیک ، تفکر وخلاق شدن در زمینه اخلاق و دین ، هستند . کتاب ” زمان و آزادی ” او شامل نکاتی پیرامون تئوری روان جسمی و حافظه است. برگسن در کتاب ” خنده و طنز ” جدایی از فلسفه دانشگاهی را با یک توصیف پدیده شناسی دقیق عملی نمود.
برگسن پیرامون مقوله زمان مینویسد، چیزی که علم اندازه میگیرد، چیزی نیست غیر از تغییرات در مکان و فضا. او تمام هستی را بخشی از آگاهی میداند که شامل ، زندگی ، تجربه ، مشاهده ، جبر و فشار، ادامه ، آزادی ، کشف ، و انرژی خلاق است. در نظر او دو نوع اخلاق ، نشان از دو نوع دین است.او عمل خنده را یک رفتار اجتماعی میداند. در نظر او طنز ، تجربه خاص انسانی است که هم در علم و هم در مقوله علوم انسانی ، مشاهده میگردد .