جنبش “زن، زندگی، آزادی” با گامهای متین راه آینده را میپیماید و با شتابی چشمگیر یکیک مانعها را از سر راه میروبد، یکیک ابهامها را روشن میکند و راه را برای سازمانیابی و سامانیابی جامعه برای رسیدن به کشورداری مردمسالارانه، کارآمد و توانا برای سازندگی کشور و بهروزی ملت ایران باز میکند. یکی از آخرین گامهایی که در پرتو پیشرفت این جنبش برداشته شد، پایین آوردن سروصدای بحث واگذاری تعیین نوع حکومت به پس از گذار از جمهوری اسلامی بود، بحثی یادآور شعار “بحث پس از پیروزی انقلاب”. اکنون منشورها و راستاهای روشن کشورداری ارائه میشوند. بهدنبال انتشار «منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران» با امضای ۱۹ تشکل، «منشور فراگیر حقوقی دانشگاهیان برای انقلاب ژن-ژیان-ئازادی» منتشر شد و پیش از آن دو نیز بیانیۀ پانزدهمادهای آقای محمد خاتمی، که خود نوعی منشور است. اکنون از سویی اعلام حمایتها از منشورها صورت میگیرد و از سوی دیگر خبرهایی میرسد از اینکه منشورهای دیگری در راهاند. میتوان گفت اکنون صفبندیها با منشورها پیوند میخورند و شعار “تعیین نوع حکومت بماند برای پس از گذار از جمهوری اسلامی” (یعنی بحث پس از گذار از جمهوری اسلامی)، روزبهروز بیشتر رنگ میبازد.
نیاز به تغییر در شیوه و رویۀ کشورداری، که حتی در درون حکومت نیز جا افتاده، و وجود نیروهای سیاسی مدافع اقشار و طبقات گوناگون جامعه، نیاز به یارگیری و تشکیل جبهههای گوناکون را به موضوع روز تبدیل کرده و دستهبندیها و جبهههای گوناگونی مطرحاند، مانند جبهۀ دمکراسیخواهی، جبهۀ جمهوریخواهی، جبهۀ چپ، … . این نوشتار در پی آن نیست که این جبههها را واشکافد، بلکه بر آن است که بگوید برآمد متحد و قدرتمند نیروهای مدافع منافع کارگران و دیگر زحمتکشان “از نان شب واجبتر است”. آرایۀ پیشانی پرچم برآمد این جبهه “عدالت اجتماعی” است. لازم به آوردن هیچ آمار و ارقامی نیست که اکثریت جامعۀ ما را کارگران و ارتش ذخیرۀ بیکاران و دیگر زحمتکشان تشکیل میدهند که در شرایط امروزی کشور اکثریت قریب بهاتفاق آنها زیر خط فقر زندگی میکنند. فردای ایران نمیتواند انسانی باشد اگر به خواستهای برحق این اکثریت توجه نشود و آنها در مرکز سیاستگذاریها قرار نگیرند. فردای ایران نمیتواند انسانی باشد اگر فکری برای بیرون آمدن این اکثریت از فقر و درماندگی نشود. و سازمانهای سیاسی مدعی چپ بودن اگر نخواهند نماینده زحمتکشان و زبان گویای این اکثریت جامعه و مبارزان در راه تحقق خواستهای برحقشان باشند، لیاقت “چپ” نامیده شدن را ندارند.
باری میتوان، بدون داشتن توانایی مافوق طبیعت، پیشبینی کرد که برخی مدعیان چپِ خودمعلمانگار ندای نصیحت بلتد خواهند کرد که اکنون زمان تکهتکه شدن جامعه نیست، اکنون زمان طرح خواستهای طبقاتی نیست، بگذارید نخست مردمسالاری و نظام حکومتی متکی بر آرای مردم تحقق یابد، آنگاه و در زمان مناسب به این مسائل رسیدگی میشود. پاسخ این است که آری ظرف حکومتی مناسب با این مرحلۀ جنبش، حکومتی است در شکل جمهوری. از این رو ما مدافعان منافع کارگران و زحمتکشان در جبهۀ جمهوریخواهی قرار داریم ولی محتوای این جمهوری برای ما بسیار مهم است. از این رو ما با هویت سیاسیِ خودمان در جبهۀ جمهوریخواهی مبارزه میکنیم و میکوشیم مهر خواستهای کارگران و زحمتکشان را بر آن بکوبیم و اطمینان داریم این مهر کوبیده خواهد شد زیرا کارگران و زحمتکشان اکثریت چشمگیر جامعهاند و ما نیروهای سیاسی چپ و باورمند به سوسیالیسم دمی از وظیفۀ مبارزه در جبهۀ نمایندگی آنان سر باز نخواهیم زد.